۱۳۹۸ مهر ۲۸, یکشنبه

1

“هر فرد یک قانون گذار است” ایمانوئل کانت

عطا هودشتیان –

نخست یک یادآوری تاریخی: پس از خاتمه جنگ جهانی دوم، زمانیکه “آدولف آیشمن” یکی از دست اندر کاران جنایات نازی، مسئول اداره امنیت رایش و از افسران بلندپایه ارتش، در دادگاه از خود دفاع میکرد، چندین بار در سخنانش به ایمانوئل کانت اشاره نمود. وی مدعی شد که در زندگی و انجام وظیفه اش، همواره از اصول اخلاق کانتی پیروی کرده و معنای واقعی آن را راه نمای عمل خود قرار داده بود. از این طریق آیشمن، برآن بود که تنها از فرمان رهبر خود پیروی کرده و خطایی مرتکب نشده است.
هانا آرنت که از ایالات متحده به این دادگاه در اورشلیم آمده بود، درکتاب خود به نام “آیشمن در اورشلیم” گفت: اظهارات آیشمن رابطه ای با فلسفه اخلاق کانت ندارد. وی مدعی شد که کانت درست برعکس میگوید. آرنت نوشت که اخلاق کانتی برآن است که هر شخص باید چنان عمل کند که عمل او میتواند به قاعده کلی برای همه انسانها بدل شود. به  این منظور استثنایی وجود ندارد. و این درست در نقطه مقابل تبعیت کور کورانه است. در تبعیت کورکورانه، مسئولیت فردی وجود ندارد. فرد تنها تبعیت میکند، و دستان خود را از هر مسئولیتی میشوید. در این رفتار، فرد مورد نظر به عواقب کردار خود تامل نمی کند. زیرا خود را وظیفه مند و تابع فرمانده خود می داند.
اما نگاه کانت درست برعکس است. کانت برآن است که شخص باید چنان عمل کند که گویی خود یک قانون گذار است. از این رو، وی در کردار خود، حتی در تبعیت از یک فرمانده، مسئول کردار خویش و پیامدهایش است. هرگز نمی توان از فرمانبردار به بهانه “وفاداری” و “وظیفه مندی” سلب مسئولیت کرد. هیچکس به این عنوان که “مامور است و معذور” نباید با جنایکاران همکاری کند. واگر چنین کرد، خطای نخست به او باز میگردد.
فلسفه اخلاق کانت برآن است که هرعمل فرد باید آینه عمل همه افراد باشد. این فلسفه مبنای فردیت مدرن را تدقیق میکند. اصل اولیه این فردیت مسئولیت پذیری ست. در بطن این نگاه، مفهوم دیگری نهفته است و آن قانونگذاری ست. در این برخورد فرد در عمل، باید چنان رفتار کند که گویی خود بانی قانون است، نه آنکه تنها تابع آن. به عبارت روشن تر، تبعیت فرد از قانون، در اینجا، چنان با مسولییت همگام است، که گویی این قانون از آن وی است، که این قانون را وی خود نوشته است. وی هم تابع آن است و هم براستی به آن معتقد است.
نقطه مرکزی این نگاه آن است که فرد “در قانون” است، نه “خارج” از آن. یعنی قانون جزئی از وی است بگونه ای که او احساس بیگانگی با آن نمی کند. فرد قانون گذار در این مرتبه از اخلاق، اشتباه میکند، لیکن اشتباهات خود را می پذیرد و در این صورت به تنبه معتقد است و آنرا قبول میکند.
مسئولیت رهبری و اخلاق کانت
این همه اما از مقوله رهبری و سازمان رهبری دریافتی متفاوت بنا میکند، اما نه در نگاه فرد، بلکه نخست در نگاه رهبری. به عبارت دیگر، فرماندهی که در می یابد که فرد تابع او قرار نیست و نباید تابع چشم بسته او باشد، نگاهش به کارکرد و ماهیت رهبری خودش دگرگون میشود. درمی یابد که با انسانهایی مسئول و نیز آگاه به وظایف خود روبرو هست.
کسی مستبد بدنیا نمی آید، بلکه همه کس استعداد مستبد شدن را درخود دارد. محیط، تربیت، فکر و اعتقادات وی را مستبد می کند. یکی از عوامل محیط آن است که وی دیده است که زمانی که فردی به مسند قدرت، یا در راس یک گروه یا سازمانی قرار میگیرد، دیگران وی را “قبله عالم” میخوانند. شاه اسماعیل 14 ساله را چه کسی “سایه خدا” خواند؟ اطرافیانش. آنانی که پس از شنیدن سخنان وی، یا با کشف ریشه و تاریخ خانواده وی، از خود بیخود میشوند، خود بخود او را مقدس قلمداد میکنند، به دنبال چهره او در ماه میگردند و به نام وی قسم میخورند و به نام وی خون می ریزند.
اما راه خروج کجاست؟ در مقاله پیشین به نام “گذار از استبداد”، گفتیم که رهبری که در ساختار تاریخی استبدادی رشد یافته، لزوما محکوم به تکرار روش های استبدادی نیست. به عبارت دیگر، آموزش، آگاهی فردی، درس آموزی از مستبدان تاریخ، میهنی و جهانی، و سرانجام شهامت، یعنی یک تلاش سویژکتیو و فردی، میتواند، وی را از دایره تکراری استبداد جدا کند. او محکوم به تکرار آنچه پیشینیان کرده اند نیست. ذهن انسان بطور تام و تمام و در همه مراحل تابع “ساختار” نیست، بلکه با تلاشی استثنایی، میتواند با بکارگیری تلاش فردی و آگاهی، از حدود و ثغور تاریخ فراتر برود.
به عبارت دیگر، اخلاق کانتی که بنیادش درس آموزی فرد است، در واقع به فرد خلاصه نمیشود. معطوف به رهبری نیز می باشد. با این فلسفه، یک رهبر مسئولیت پذیر که تمایل به خروج از خودکامگی دارد، به چاپلوسی دوستان و نیش کلام دشمنان توجه دوچندان می کند. دست از انتقام جویی برمی دارد. مبهوت و مست کلام چاپلوسان اطراف خود نمی شود، خودباخته نمی شود و منتقدین را از دم تیغ نمی گذراند، بلکه بر سخنانشان تعمق و تفکر مجدد می کند تا اشتباهات خود را دریابد، زیرا میداند، آنچه ارجح است، آنچه در نهایت مهم است، قدرقدرتی خود او نیست، بلکه خدمت به ملت است.
شورای گذار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر