۱۳۹۶ فروردین ۱۴, دوشنبه

چرا


چرا حکومت جمهوری اسلامی « نا مشروع » است!

اکبر کریمیان
نکات اصلی این یادداشت در نامشروع خواندن حکومت “جمهوری اسلامی” در مشخص نبودن و نامعلوم بودن محتوای این حکومت در زمان رفراندوم و وجود تضادهای بنیادی بین حقوق مردم و سیستم اداره کشور است.
در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸، بر طبق دستور آیت الله خمینی، رفراندومی برگزار شد که به آرزوی دیرینه ایجاد حکومت اسلامی او انجامید. معرفی این آرزو در زمان رفراندوم با آنچه امروز، حکومتی تحت نام جمهوری اسلامی شاهد ان هستیم، بسیار متفاوت است. در آن زمان، اصلا و اساسا امکان بیان این که حکومتی تحت نام جمهوری اسلامی که یک نفر در مقام “ولایت مطلقه فقیه” با اقتدار مطلق بر مردم و کشور حاکم باشد، امکان پذیر نبود. مشروعیت بخشیدن به این “نامشروع”، هنری بود که متفکران و فعالین سیاسی و مدنی آن زمان چندان بدان آگاهی نداشته و اگر هم داشتند، توانی برای آگاه سازی و یا ایجاد مانع بر سر راه آن را نداشتند.
در واقع رفراندوم ۱۲ فروردین ۱۳۵۸، “آری یا نه ” بیش نبود. “نه” به آنچه مردم برآن شوریده بودند و “آری” به آنچه که هیچ اطلاعی از چه بودنش و هیچ آگاهی از چگونه اداره کردن کشور و انجام امور ملت در دست نداشتند. اما مردم با اکثریت قابل ملاحظه ای نام “جمهوری اسلامی” را به تصویب رساندند. از آن تاریخ، این نام وارد کتابها و مقالات علوم سیاسی و خبری شد. این نام برای پیدا کردن محتوای خود، که موسسان ان در نظر داشتند، نیاز به ۳۸ سال زمان داشت. اینک بعد از ۳۸ سال، مردم ایران متوجه محتوای این نام شدند و به این آگاهی رسیدند که آن “آری” چه بود و آنها در آن روز چه نامی را برای حکومت بر مردم امروز انتخاب کرده بودند.
آیا مردم در ۳۸ سال پیش میدانستند که حکومت ایده آل آیت الله خمینی چه بوده است؟ آنچه مسلم است، خود آیت الله خمینی هم به جزییات حکومت آرمانی اش چندان واقف نبوده، چه برسد به اطرافیان او نظیر آیت الله مفتح، آیت الله بهشتی، آیت الله مطهری، آیت الله منتظری ،آیت الله طالقانی ،مهدی بازرگان و دیگر انقلابیون آن دوره. در این مورد که مردم ایران در ۳۸ سال پیش با رویای ” دیو چو بیرون رود فرشته در آید” و به امید ایرانی آبادتر و آزاد تر پای صندوقهای رای رفتند، کمتر کسی میتواند شک کند. اما سوالی که در ذهن هر فردی میتواند بوجود آید و به دنبال پاسخ آن باشد، این است که؛ آیا رای به رویایی به نام “جمهوری اسلامی ” دادن میتواند مشروعیت به نظام کنونی ببخشد؟ آیا در آن زمان به مردم ایران گفته شده بود “جمهوری اسلامی” چیست؟ یا اینکه با خدعه و مطرح کردن پیش نویسی قانون اساسی جمهوری اسلامی، که از تلفیق قانون اساسی مشروطه و فرانسه تهیه شده بود، تصور “رویایی” از نظام آینده در جهت آماده سازی پذیرش این نام در ذهن مردم بوجود آورند تا زمینه حکومت کنونی را فراهم کنند؟
باوراندن مردم ایران، به دادن رای “آری” و رسیدن به حکومت ایده ال، تنها با پیش نویس اولیه آقای حبیبی ختم نشده(۱) بلکه بعد از قبولاندن “آری” به “جمهوری اسلامی” د ر ۲۴ خرداد ۵۸ و سپری شدن ۳ ماه از تصویب نام “جمهوری اسلامی”، دولت موقت در روزنامه های آن زمان متن پیش نویس قانون اساسی(۲) را در اختیار مردم قرار داد . لازم به تاکید است که در هیچ کدام از این پیش نویسها اشاره ای به ولایت فقیه و اختیارات او نشده بود. آنچه که به عنوان پیش نویس قانون اساسی مطرح شده بود، تبدیل به ابزاری برای آماده کردن افکار عمومی و بدست آوردن زمان کافی برای خارج کردن نیروهای دموکراتیک از صحنه های سیاسی و اجتماعی شد. سپس با ترفندهای مختلف، قانون اساسی مورد نظر آیت الله خمینی را تنظیم و به تصویب مجلس “خبرگان ساندند.
این قانون اساسی در تاریخ ۹ اسفند ۱۳۵۸ توسط “انقلابیون مجلس خبرگان ” به تصویب رسید و مردم ایران تازه متوجه شدند که “جمهوری اسلامی” که به آن “آری” گفته بودند، چه نوع حکومتی است. با تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی، نامشروع بودن آن حالا تنها در مبهم بودن و خدعه و وانمود کردن این که محتوای آن چه میتواند باشد، نبود، بلکه تضاد بین حق حاکمیت ملت و اقتدار مطلق رهبر و تناقضات در قانون اساسی و نحوه اداره کشور نیز مشروعیت نظام جمهوری اسلامی را خدشه دار ساخته بود.
تضاد بین حق حاکمیت مردم و اصل ولایت فقیه، بدین معنی که هیچ بالغی نمیتواند رای به صغیر بودن خود بدهد و یا هیچ عاقلی نمیتواند رای به نیازمند بودن “قیم” برای اداره امور زندگی اش بدهد. این بدین معناست که جمهوری اسلامی، حکومتی است که توسط مردم تاسیس و رای به ولایت فقیه، یا قدرت مطلق داده اند تا “قیم” آنها شود و دیگر حق تصمیم گرفتن، انتخاب کردن و حتی حق نظر دادن درباره امور زندگی، خانواده و حقوق اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خود نداشته باشند. درنتیجه کلیه اختیارات خود را به حکومت مطلق تحت رهبر یک فرد، واگذار کرده اند. این تضادی است که در بالا به ان اشاره شده است، یعنی اگر فردی آزاد باشد نمیتواند خود را در بند نهد و اگر نابالغ باشد نمیتواند بمانند عاقلان رای و تصمیم برای خود و دیگران بگیرد.
اگر مردم ایران در ۳۸ سال پیش میدانستند که هنوز “بالغ” نشده اند و نیاز به قیم دارند تا کشور و امورشان را سامان و به انجام برساند، قطعا آن مردم توانایی درک اینکه چه نوع حکومتی برای نسل آیند بهتر خواهد بود را نداشته اند. از سوی دیگر اگر مردم ایران در موقع رفراندوم نه بالغ بودند و نه عاقل، درنتیجه پاسخ آنها به سوال رفراندوم ۵۸ “جمهوری اسلامی ، آری یا نه” ارزش حقوقی و عرفی نداشته و آنچه مسلم است بعد از ۳۸ سال برای مردم این دوره اساسا قابل قبول و توجیه نمیباشد. اما اگر فردی فرض را بر این بگذارد که مردم ایران می توانستند درک کنند که چه میکنند و حقوق شان در زیر سایه ولی فقیه شاملشان چیست، قطعا آنها نمیتوانند “درک” خودشان و یا ناتواناییی هایشان را به نسل دیگر تحمیل و یا منتقل کنند. به عبارت دیگر هیچ نسلی حق تصمیم گیری بر سرنوشت نسل دیگر را ندارد. بر این اساس حتی اگر فردی فرض کند که با وجود این تضادها مردم ایران در ۳۸ سال پیش به جمهوری اسلامی مشروعیت بخشیدند، اما قطعا هیچ فردی نمیتواند ادعا کند که در حال حاضر، حاکمیت این نظام مشروع است. در واقع نامشروع بودن جمهوری اسلامی در همان سوال رفراندوم جمهوری اسلامی نهفته است، “جمهوری اسلامی آری یا نه”. یعنی هیچ کس با کمی درایت نمی تواند به آنچه که نامعلوم است پاسخ “آری” یا “نه” بدهد و از سوی دیگر، هیچ ملتی نمیتواند خود را صاحب اختیار بداند و پای صندوق رای رفته تا تصمیم بگیرد که کلیه حقوق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خود را به یک فرد، ولآیت مطلقه، واگذار کند!
به زبان دیگر در آن زمان از مردم پرسیدند که آیا به نظامی که نمیدانید چیست و چگونه مملکت و امورتان را میخواهد اداره کند، آری یا نه بگویید! ذاتا و اساسا این سوال غلط است و روشن میسازد که چرا جمهوری اسلامی حتی با رفراندوم ۱۲ فروردین ۵۸ نمیتوانسته مشروع شده باشد. چه برسد بعد از ۳۸ سال برای نسل کنونی، آن “آری” نمیتواند نظام جمهوری اسلامی را مشروع سازد! اگر ما مشروع یا نامشروع بودن جمهوری اسلامی را از زاویه دیگر مورد بررسی قرار دهیم و فرض را بر این بگذاریم که مردم ایران در ۵۸ عاشق نام “اسلام” و “جمهوری” بودند و “جمهوری اسلامی” از ترکیب این دو نام ساخته شده و در نتیجه برای مردم آن زمان نام “جمهوری اسلامی”، نامی “زیبا” بود بر حکومت یا نظام آینده. خوب سوالی که در ذهنمان میتواند مطرح شود این است که آیا پاسخ آری مردم به نام “جمهوری اسلامی” به این معنا بوده که مردم خود را صغیر و نیازمند به قیم میدانستند؟ ایا انتخاب یک نام بر اساس علاقه و آرزوهایشان، میتواند به نظام کنونی مشروعیت ببخشد، بی آنکه بدانند چه و چگونه نظامی خواهد بود؟
بر اساس آنچه در بالا آمده، میتوان استنتاج منطقی کرد که؛ “آری” آنها به نام بوده نه به محتوا نظام حاکم. “آری” به نام، نمیتواند به معنای “آری” به محتوای نظام کنونی تلقی و یا تصور شود. اگر نسل کنونی ایران به جایی رسیده است که “بالغ” و “صغیر” بودن یا “عاقل”و نیازمند به “قیم” بودن را درک کند و آنها را از هم تمیز دهند، پس پاسخ به سوال “آری” و یا “نه” رفراندوم ۵۸ برای این نسل دو صد البته، “نه” خواهد بود. ممکن است افرادی وجود داشته باشند که با این نتیجه گیری چندان موافق نباشند، اما بدون شک، هرانسانی که به صورت نسبی با کرامت انسانی آشنا باشد و اصول اولیه جامعه بشری را درک کرده باشد، به خوبی میداند که این مردم هستند که باید تصمیم بگیرند که چه نوع حکومتی بر آنها حکومت کند. این بدین معنا است که تا زمانی که مردم ایران به محتوای کنونی این نظام رای مثبتی نداده اند و تا زمانی که تضادهای بنیادی ان برطرف نشده باشد، نظام جمهوری اسلامی مشروع نخواهد شد.
اکبر کریمیان
۱۰/۰۱/۱۳۹۶
karimian.akbar@gmail.com
۱- اولین پیش نویسی قانون اساسی جمهوری اسلامی توسط حسن حبیبی در پاریس؛
http://www.feirahi.ir/?article=158
۲- متن پیش نویسی قانون اساسی جمهوری اسلامی، انتشار شده توسط دولت موقت؛
http://www.iran-amirentezam.com/node/31

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر