از کسر حقوق و غرق شدن شهردار ارومیه تا غرق شدن شهردار تهران در فساد
کلمه – گروه اجتماعی: تب فساد شهرداری تهران بالا گرفته و هر روز یکی از تشتهای رسوایی یاران قالیباف از بامی میافتد، هر روز پروندهای افشا میشود و پس از پیگیری توسط برخی نمایندگان مجلس یا شورا که هنوز میدانند چرا مردم رای دادهاند تا بر روی صندلیهای سبز تکیه بزنند، دستی از بالا میآید و فرمان سکوت و کش ندادن میدهد.
در این میان مردم، هرچند در سکوت نظارهگرند اما یادشان نرفته است که مردان و زنانی در این کشور چگونه سکان فرمانداری را در دست داشتهاند و چگونه در راه دغدغهها و آرمانهایشان حذف شدند، تا کسانی جایگزین فرماندهی مدیریتی کشور را در اختیار بگیرند که شیوهای جز رانت و لابی نمیشناسند و هدفی غیر از منافع شخصی و جناحی ندارند.
به گزارش کلمه، یکی از کارمندان شهرداری ارومیه در خاطرهای از شهید مهدی باکری، شهردار وقت شهر ارومیه روایت میکند که شاید به گوش شهردار تهران برسد، هرچند محمدباقر قالیباف که این روزها نیز چون همه سالهای گذشته، دغدغهای جز انتخابات ریاست جمهوری و لاپوشانی پروندههای فساد دوران مدیریتش ندارد، گوشش از این خاطرهها و قصهها پر است.
منصوره جاسبی در سایت جماران نوشته است: دیپلمش را گرفته و ازدواج کرده بود و دنبال کار می گشت که سری هم به شهرداری زد، از پله ها که بالا می رفت، از یکی از کارمندان شهرداری پرسید که آیا می تواند آنجا مشغول کار شود و سپس شرایط خود را برایش توضیح داد. آن آقا کاغذی از جیبش در آورد و امضایی کرد و گفت برو بده اتاق فلان و آقای فلانی.
منصوره جاسبی در سایت جماران نوشته است: دیپلمش را گرفته و ازدواج کرده بود و دنبال کار می گشت که سری هم به شهرداری زد، از پله ها که بالا می رفت، از یکی از کارمندان شهرداری پرسید که آیا می تواند آنجا مشغول کار شود و سپس شرایط خود را برایش توضیح داد. آن آقا کاغذی از جیبش در آورد و امضایی کرد و گفت برو بده اتاق فلان و آقای فلانی.
بعد از آن قرار شد که از فردا سر کار برود. خودش هم باورش نمی شد اما از فردای آن روز به شهرداری رفت و مشغول به کار شد.
چند روز که گذشت متوجه شد آن آقا شهردار بوده است. چند ماهی کارآموزی کرد تا اینکه یکی از کارمندان بازنشسته و او جایگزینش شد. شش ماهی از این قضیه گذشت که شهردار برای رفتن به جبهه از شهرداری استعفا داد و راهی شد.
چند روز که گذشت متوجه شد آن آقا شهردار بوده است. چند ماهی کارآموزی کرد تا اینکه یکی از کارمندان بازنشسته و او جایگزینش شد. شش ماهی از این قضیه گذشت که شهردار برای رفتن به جبهه از شهرداری استعفا داد و راهی شد.
وقتی شهردار شهید شد، یکی از کارمندان به او گفت: همه مدتی که کارآموز بودی از حقوق شهردار کسر و به حساب تو واریز می شد تا فردی بازنشسته شود و تو به جایش جایگزین شوی. این موضوع به درخواست شهردار انجام شده بود.
شهید مهدی باکری، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا (این لشکر از رزمندگان استان های شمال غربی کشور یعنی استان های آذربایجان غربی و شرقی تشکیل شده بود) که در عملیات بدر (این عملیات در نوزدهم اسفند ماه سال ۶۳ و در شرق دجله انجام شد) در بیست و پنجم اسفند ماه سال ۶۳ به درجه رفیع شهادت نایل آمد و قایقی که پیکرش را به عقب باز می گرداند مورد اصابت قرار گرفت و متلاشی شد و هیچ نشانی از او باز نگشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر