در آستانه نوروز مردمان فلات ایران ایستاده ایم. باشندگان ایران هنگامی سال نو را آغاز می کنند که زمزمه های واژگونی این نظم کهنه، پیشاقرون وسطائی و انسان ستیزانه از سراسر میهن بگوش میرسد. اما انچه راه واژگونی حکومت اسلامی را تیره و تار کرده، همانا سرنوشت ایران در فردای واژگونی حکومت اسلامی است.
واژگونی نظم سیاسی حاکم بر ایران و ایرانیان، اجتناب ناپذیر است!
دو رخداد عظیم زیربنائی، سرنوشت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و اخلاقی جوامع بشری را دگرگون ساحته و منجر به تکوین ارزش ها و نهادهای نوین گشته اند. انقلاب صنعتی قرن 18، ارزش و نهادهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دوران فئودالی را بچالش کشیده و روبنائی متناسب با نیاز فاز نخست عصر سرمایه داری در بخشی از دهکده جهانی ما شکل گرفت. سرمایه داری در تکامل تدریجی خود، انقلاب سفید انفورماتیک را بدنبال داشت. انقلابی که روبنای قدیمی را بچالش کشیده و ارزش ها، نهادها و سیاست های نو طلب می کند.
انقلاب انفورماتیک بستر جهش بزرگ شاخه های علوم، سیاست، فرهنگ و جهانگستری سرمایه را تدارک دید. تاثیرات انقلاب انفورماتیک در سیاست، منجر به چالش ارزش های سیاسی، فرهنگی و اخلاقی قدیمی گردیده و در راه گیتی گرائی شهروندان زمین، ارزش های ناهمخوان با ارتقاء کره زمین به زیستگاه خانواده بشری را در دستور کار گذاشته است.
جامعه بشری در آستانه یگانگی زمینی ها، با مقاومت ارزش ها، نهادها و روبنای دوران پیشاانفورماتیک مواجهه شده که به دو شکل بازگشت به ادیان قرون وسطا و سلطه گری نژادپرستانه تجلی یافته است.
اکنون دو کانون مقاومت در برابر تکوین روبنای همخوان با عصر انفورماتیک، اسلام سیاسی و نژادپرستی هستند که پرچم های آنها در دستان سه ارتجاع خاورمیانه، عربستان (از خاستگاه نژادی – دینی)، ترکیه (خاستگاه نژادی دینی) و اسلامگرایان ایران (خاستگاه اسلامی) است.
چرخش به راست جهانی در امریکا و اروپا، سیاست بازگشت به عصر امپراتوری های اسلامی و جهانگستری ترک نژادان و عرب نژادان، اجزاء یک روند ارتجاعی – بازدارنده جهانی می باشند که شاهد ظهور آنها هستیم.
و اما جایگاه ایران و باشندگان کشورمان در این تحولات کجاست؟
ایران کشوری تاریخی بوده که از آغاز در گذرگاه برخورد فرهنگ ها، نژادها و ادیان قرار داشته و بخاطر تنوع فرهنگی، دینی و نژادی جامعه ایرانی، دو عنصر نژادپرستی و سلطه طلبی دینی کمرنگ بوده است. پس از تهاجم قبایل وحشی و سلطه درازمدت آنها، لایه هائی از جامعه زیر نفوذ دینی – فرهنگی قشری عقب مانده رفتند که از خاستگاه سنت، دین، فرهنگ، زبان (تدریس عربی از کلاس اول اجباری است)، سیطره و سیاست اسلامی – عربی، سرنوشت کشور و جامعه ایرانی را دستخوش هدف ضد ملی احیاء امپراتوری اسلامی کرده است.
جامعه ایرانی، جامعه ای سیاسی – فرهنگی بازآغوش است که از سال 1357 تا کنون بعنوان نماد تحجر، خرافات، خشونت، فرقه گرائی دینی – اسلامی و ناهمخوان با فرهنگ، منش و سیاست عصر اینفورماتیک معرفی شده است.
واقعیت این است که زیر پوست جامعه ایرانی، خلاف تصویری می باشد که حکومت اسلامی از ایران و ایرانیان نشان داده و می دهد. با توجه به تغییرات کیفی روانشناسی جامعه و رسوائی اسلام سیاسی و اسلامگرایان در ایران و جهان، واژگونی نظم سیاسی کنونی در ایران اجتناب ناپذیر بنظر می رسد.
در سال نو، با تشدید پیکار برای برکناری حکومت اسلامی؛ کوشش کنیم تا از جامعه ایرانی (ایران و ایرانیان) اعاده حیثیت شود!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر