۱۳۹۵ اردیبهشت ۲, پنجشنبه

« زنان « در ایران از حکومت اسلامی گذرکرده اند !


  منصوره ناصرچیان
جمهوری اسلامی از بدو ورود، با خود حجاب اجباری را به همراه آورد. دستاوردی که چهار دهه زنان را در عرصه‌های اجتماعی محدود نموده و آنها را مجبور به عکس‌العمل‌های گوناگونی در قبال آن کرده است.  وقتی نیمی از مردم یک کشور را زنان تشکیل می‌دهند و قوانین شریعت با تمام جوانبِ منفی به زن به عنوان شهروند درجه دوم نگاه می‌کند و در صورت طلاق به چشم یک کالای بی ارزش جنسی دیده می‌شود و حق و حقوق مساوی با نیمِ دیگر جامعه ندارد، آنها را سر دوراهی قرار می‌دهد؛ یا به انفعال و سکوت ناشی از اطاعتِ مطلق کشانده می‌شوند یا دست به اعتراض می‌زنند.
در دهه‌ی اول انقلاب که خشونتِ سرکوب‌گران در اوج خود بود، اعتراضات زنان برای حجاب اجباری راه به جایی نبرد و آنها را با شتابی سریع به سمت یک جامعه پَس‌رو به پیش برد. زنان، جایگاه خود را به عنوان قاضی، خلبان و بسیاری از شغل‌های به اصطلاح مردانه! از دست دادند. زنانی که در قبل از انقلاب، بدون حجاب به عنوان معلم، پرستار، دکتر، مهندس و کارگر شاغل بودند، به یکباره خود را در مقابل عملی اجباری یافتند که تخلف از آن موجب خانه‌نشینی می‌شد، دقیقا امری که جمهوری اسلامی از بدو پیدایش می‌خواست.
بنابراین زنان بایستی قوانین جامعه‌ی مردسالار در قالب دیکتاتوری- مذهبی را با تمام محدودیت‌هایش می‌پذیرفتند تا بتوانند در عرصه‌های اجتماعی حضور کامل خود را از دست ندهند. عده‌ای خانه‌نشینی را برگزیدند و به انفعال کشیده شدند، عده‌ای یاد گرفتند که محافظه‌کارانه با حجاب اجباری کنار بیایند و عده‌ای با تمام خفقان موجود با خلاقیت سعی بر مبارزه‌ی مدنی در شکل‌های مختلف کردند.
 دهه‌ی دوم و سوم انقلاب اسلامی، زنان که از محدودیت‌های دهه‌ی اول به ستوه آمده بودند با برنامه‌های حساب شده معماران جمهوری اسلامی به سمت تغییر ظاهر خود با استانداردهای هالیوودی به پیش رفتند. وسواس شدید به داشتنِ آرایش ظاهری  در آخرین دهه‌ی انقلاب اسلامی، ایران را به عنوان پایتخت جراحی بینی در دنیا در آورده است، پدیده‌ای که تناقضی آشکار با محدودیت‌های جمهوری اسلامی بر علیه زنان را نشان می‌دهد.
توجه عده‌ای از بانوان برای عروسکی شدن صورت و بدن‌شان و شبیه‌سازی خود به ستاره‌های هالیوود، محدود بودن‌شان در انتخاب پوشش می‌باشد ولی دلیل عمده‌ی آن از دست دادن اعتماد به نفس این گروه رو به افزایش در یک سیستم سرکوب‌گر ضدِ زن بیشتر به واقیعت نزدیک می‌باشد. این خواست جمهوری اسلامی می‌باشد که جنبش‌های آزادی‌خواهی زنان از درخواست‌های حق و حقوق اولیه‌ی خود به نازل‌ترین درخواست‌ها تقلیل پیدا کند مثل پابرجا بودن حجاب اجباری که هر چند کم‌رنگ‌تر از دهه‌ی اول انقلاب اسلامی تغییر یافته است اما بیرون گذاشتن و انحراف آنها از جریان‌های اجتماعی هدف اصلی ولایتِ فقیهان بوده و هنوز می‌باشد.
در این میان عمله‎های استبداد بیکار ننشسته و سعی در تحریف آزادی زنان در تناقضی آشکار به نام «آزادی یواشکی» نموده‌اند تا جنبش‌های اعتراضی زنان را از مسیر خود منحرف کنند، آزادی در خفا و یواشکی به مثابه صلحِ جنگ‌آمیز می‌باشد.  زنان ایران سال‌هاست که فریاد آزادی‌خواهی سر داده و سعی کرده‌اند که با جامعه‌ی جهانی هم‌خوانی داشته باشند و به موازات آن جمهوری اسلامی سعی در سرکوب آنها داشته است.
ورودی زنان به دانشگاه‌ها که بالای ۶۰٪ را تا چند سال پیش تشکیل می‌داد باعث نگرانی جمهوری اسلامی و تقلیل آنها شده است. سال ۱۳۹۱ در اقدامی رادیکالِ زن‌ستیزانه، جمهوری اسلامی ۷۷ رشته‌ی دانشگاهی در ۳۶ دانشگاه کشور را حذف کرد. بیشتر این رشته‌ها مهندسی بود. از آن‌جایی که سیستم دیکتاتوری-مذهبی هدفش خانه‌نشین کردن زنان می‌باشد و مردان را نان‌آور خانه می‌خواهد معرفی کند، بیشترین کار تخصصی بعد از فارغ‌التحصیلی نصیب مردان می‌شود و بسیاری از زنان بعد از ازدواج و بچه‌دار شدن هم به دلیل مردسالاریِ خانوادگی و هم اجتماعی شانس زیادی برای یافتن کار پیدا نمی‌کنند.

                                                       رقص دختران در خوابگاه دانشگاه
با این همه فشارهای اجتماعیِ حکومتی – مذهبی باز زنان در فکر برون رفت از سیستم سرکوب‌گر جمهوری اسلامی می‌باشند. رشد چشم‌گیر زنان کنش‌گر در شبکه‌های اجتماعی نشان می‌دهد که آنها قوانین شریعت را که حق و حقوق اولیه‌شان را به بَدَوی‌ترین شکلی انکار می‌کند، بر نمی‌تابند. آنها می‌خواهند پابه پای مردانی که ۳۸ سال به حجاب اجباری آنها منفعلانه نگاه کردند اعتماد کنند و با هم حکومتی مردم‌سالار بر اساس حقوقِ برابری‌ ایجاد کنند.
تحلیل روز

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر