« موج سواران » نظام های باز و بسته ، هردو!
مجید محمدی
پس از صدور فرمان ترامپ برای محافظت از ایالات متحده در برابر حملات تروریستی و منع ورود شهروندان 7 کشور به ایالات متحده، بسیاری از چهرههای سرشناس ایرانی، با پاک کردن صورت مسئله و بدون کمترین اشارهای به جمهوری اسلامی ایران و نقش آن در قرار گرفتن ایران در صدر فهرست کشورهای تروریست، دولت ترامپ را مسئول قرار دادن ایران در فهرست هفت کشور مشمول عدم صدور ویزا قلمداد و اعتراضات خود را به دولت وی ابراز کردند.
در این میان اعتراض اصغر فرهادی و ترانهی علیدوستی، که فیلم آنها در مراسم اسکار 2017 نامزد بهترین فیلم خارجی بود [و برندهء اين جايزه هم شد] توجه رسانهها را جلب کرد. آنها فرمان ترامپ را محکوم و سفر خود به ایالات متحده را لغو کردند. اصغر فرهادی در آستانهی مراسم اسکار دو نفر را نیز به جای خود برای حضور در مراسم تعیین کرد (بدون این که منعی برای سفرش وجود داشته باشد) که پوشش خبری نسبتا موفقی را در رسانههای فارسی زبان و غیر فارسی زبان یافت. فرهادی در پیامی ویدویی فضای ایالات متحده را فاشیستی خوانده است.*
اما، اگر این رفتار را در کنار دیگر رفتارهای این هنرمندان قرار دهیم، با پرسشهایی جدی مواجه می شویم: آیا کسانی که به این فرمان در باب سفر ایرانیان اعتراض کردهاند تا کنون لب به اعتراض به رفتاری که دولت خود آنها با ایرانیان در سفر به موطن و زادگاه خود و به طور کلی سفر ایرانیان کرده گشودهاند؟
اگر فضای ایالات متحده را فاشیستی بدانیم فضای موجود در ایران چه نامی به خود می گیرد؟ آیا به گروگانگیری ایرانیان دو تابعیتی در ایران برای استفاده به عنوان کارت در مذاکره با دول غربی، بازداشت فعالان سیاسی که به کشور خودشان بازگشتهاند و عدم امکان سفر منتقدان و مخالفان حکومت جمهوری اسلامی (به دلیل خطر واقعی بازداشت در فرودگاه) تا کنون اعتراضی از سوی کسانی که به فرمان ترامپ اعتراض کردهاند مشاهده شده است؟ آیا فرهادی و علیدوستی و معترضان دیگر فرمان ترامپ به منع سفر زنان ایرانی بدون همراه مرد در کشور (و ارجاع آنها در ترمینال مسافربری به اداره اماکن) و کسب اجازهی سفر از مردان خانواده در سفر به خارج اعتراض کردهاند؟ پاسخ متاسفانه منفی است.
هنرمندان غیر سیاسی و سیاسی، هر دو
این موضوع که برخی از هنرمندان ایرانی و غیر ایرانی در حوزهی سیاسی موضع گیری نمی کنند موضوعی قابل فهم است. قرار نیست همهی هنرمندان فعال سیاسی و حقوق بشر باشند. البته از آنها حداقل انتظار می رود از خود خود و همکارانشان (مثل جعفر پناهی و دهها فیلمساز دیگر که هر ساله فیلمشان سانسور یا توقیف می شود) دفاع کنند. در میان هنرمندان ایرانی نیز بسیاری هستند که در مورد موضوعات سیاسی کشور خود و دیگر کشورها سکوت می کنند و این حق آنهاست. افراد را به خاطر سکوت نمی توان محکوم کرد. اما افراد را به خاطر برخورد دوگانه می توان مورد انتقاد قرار داد. نمی شود افرادی در داخل کشور شتر (غیر سیاسی) باشند و در خارج کشور مرغ (سیاسی)، و دیگران نیز آنها را به عنوان شترمرغ تجلیل کنند.
آیا «حق» ایرانیان در ورود به وطن شان مهم تر است یا «امتیار» ورود آنها به ایالات متحده؟
در میان هنرمندان ایرانی کسانی هستند که رفتار سازگاری در این مورد ندارند. صدای آنها در مورد تحولات دول دیگر کشورها بلند است (چون در آن کشورها آزادی وجود دارد و افراد برای سخن گفتن و اعتراض هزینه نمی دهند) اما در برابر رفتارهای دولت خود کاملا در سکوت به سر می برند. صدور ویزا برای ورود ایرانیان به ایالات متحده یک «امتیاز» است و معترضان به فرمان ترامپ می توانند با موضعی جهان گرایانه و نفی گذرنامه و مرز به این موضوع اعتراض کنند. اما همینها نمی توانند این موضع جهان گرایانه و باور به دنیای بدون مرز را در برابر دولت خود فراموش کنند و پس از ورود به ایران آنها را در سطل زباله بیندازند.
متاسفانه کسانی مثل اصغر فرهادی و ترانهی علیدوستی وقتی به رفتار دولت خود در برابر «حق» ایرانیان در سفر به زادگاه و موطن خود می رسند زبانشان بسته است. هزاران ایرانی که بعد از خروج از کشور همچنان به انتقاد از حکومت می پردازند نمی توانند به زادگاه خود سفر کنند و پدر و مادر پیر و بیمار یا در حال مرگ خود را دیدار کنند اما اعتراضی از سوی کسی شنیده نمی شود. خامنهای در مورد توقیف یک کودک در فرودگاه به دروغ از زدن دست بند به وی سخن می گوید (تا نقض حقوق بشر در ایالات متحده را نتیجه بگیرد) اما محرومیت هزاران ایرانی در سفر به زادگاه خود به دلیل امکان بازداشت مفروض گرفته می شود. کدام هنرمند ایرانی معترض به ترامپ می تواند به دروغ گویی خامنهای اشاره کند یا چنین کرده است؟
فرصت طلبی و اعتراض بیپایه
این رفتار کاملاً از منظر هزینه و فایده قابل فهم است اما در چارچوبهای اخلاقی و حقوقی و سیاسی دوگانه و ناسازگار است. فرهادی و علیدوستی فرمان ترامپ را بهترین موقعیت برای بهره برداری هم در داخل و هم در خارج یافتند. در خارج بلندگوهایی برای ترویج فیلم خود در میان جریان چپ یافتند تا حدی که اعتراض فرهادی به فرمان ترامپ به خبری در صفحهی اصلی سایت نیویورک تایمز تبدیل شد و شهردار لندن برای فیلم وی اکرانی در میدان ترافالگار در نظر گرفت در حالی که کسی جلوی نمایش فیلم فرهادی را در سینماها نگرفته بود.
همچنین در داخل کشور رفتار اعتراضی این دو مورد استقبال حکومت قرار گرفت تا حدی که علی لاریجانی به طور اختصاصی از تریبون مجلس از ترانهی علیدوستی تمجید کرد. طبعا فرهادی و علیدوستی که در خارج کشور همه رفتارهایشان مورد تایید شریعتگرایان نیست (دست دادن با غیر همجنس، زدن کراوات، پوشیدن پیراهن و شلوار بدون مانتو و بیرون بودن بخش قابل توجهی از موها) به این حاشیهی امن نیاز دارند و با اعتراضی به ترامپ و نواختن در ارکستر ضد امریکایی آن را به دست می آورند. بدین ترتیب این اعتراضها نه تنها هیچ هزینهای برای آنها نداشته بله فواید آن نیز بسیار بوده و خواهد بود.
اما، در مقابل، تصور کنید یک هنرمند معترض به نقض حقوق انسانها (چه در داخل و چه در خارج کشور) به بازداشت دهها ایرانی با تابعیت دوگانه بعد از سفر به ایران با اتهامات ساختگی، بازداشت فعالان سیاسی بدون هیچ پروندهای بعد از بازگشت، فشار بر روی خانوادهی ایرانیان فعال در خارج کشور، و عدم امکان ورود معترضان به حکومت برای دیدار خانوادهی خود اعتراض کند.
نتیجه آن حذف از چرخهی امتیازات و رانتهای دولتی برای تولید و تشدید سانسور و فشارهاست، در جامعهای که هر گونه فعالیت هنری و فرهنگی تحت کنترل شدید حکومت و از سوی دیگر وابسته به منابع حکومتی است و هنرمندان و اهل فرهنگ برای کسب آنها با هم مسابقه می دهند. بدین تریتب موضع گیری فرهادی و علیدوستی نه اعتراض به نقض حقوق ایرانیان (که حقی نقض نشده) بلکه در واقع بیانگر ساختار بیمار و رانتی تولید فرهنگی و هنری در کشور، سانسور و محدودیت شدید هنرمندان و آثار آنها، و فرصت طلبی هنرمندانی است که از این وضعیت بیشترین استفاده را می برند.
ممکن است این گونه افراد بگویند ایرانیان آزادند به کشورشان وارد شوند و باید هزینهی انتقادشان به حکومت را نیز بپردازند. این موضوع دقیقا مثل ادعای آزادی بیان در کشور است که افراد آزادی بیان دارند اما آزادی پس از بیان ندارند. کسانی که بازداشت افراد به دلیل بیان نظراتشان را امری طبیعی می دانند طبعا حق اعتراض به نفی امتیاز صدور ویزا توسط دیگر کشورها را ندارند.
جهانگرا یا تمامیت خواه؟
امثال فرهادی و علیدوستی در ایالات متحده در کنار کسانی می ایستند که «جهانگرا» هستند و بر این باورند که مرزهای کشورشان باید به روی همه باز باشد، اما آنها، در کشور خودشان، در کنار کسانی می ایستند که هر که وارد کشور شود (حتی ایرانیان) و با حکومت نباشد جاسوس بیگانه است یا حداقل در برابر این رفتار در سکوت محض هستند. این رفتار دوگانه اختصاصی به آنها ندارد: حکومت در تبلیغات مذهبی خود از همهی آزادیها در کشورهای غربی استفاده می کند و در کشورهای غربی مدرسه و مسجد دارد و گردهمایی برگزار می کند اما در ایران اگر چهار نفر در خانهشان دور هم جمع شده و خدایی غیر از الله یا ولی فقیه را بپرستند به زندان انداخته می شوند.
آزادی در کشورهای غربی امکان این دوگانگی رفتاری را برای حاکمان و روحانیون شیعه فراهم آورده اما از دوگانگی رفتاری و فرصت طلبی و امتیازجوئی و رانت خواری کسانی که از هر دو نظام آزاد و بسته حداکثر استفاده را می برند نمی کاهد.
________________________________________
*بنا به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس و سایت هایی مثل بی بی سی ورد، سی بیاس،ای بیسی و شیکاگو تریبون از قول فرهادی عبارت "فضای فاشیستی" در یک نامه نقل شده بود اما در بیانیه این کلمه نیامده بوده. در ابتدا در متن این یادداشت از این عبارت به نقل از آن نامه این عبارت آمده بود که آن را برداشته ایم و به نقل از پیام ویدویی را جایگزین کرده ایم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر