۱۳۹۶ فروردین ۲, چهارشنبه

به نام نامی « بهار »


 حتی در این جا که هستم در این سرزمین برف، که هنوز می‌بارد، عطر سبز بهار شنیدنی است.زیر پوست برف، راز سبزی است که آشکار خواهد شد. بهار در این حوالی قطب، به صبر می‌نشیند ، آرام آسمان را نگاه می‌کند و عاقبت در همدستی با خورشید که گرم و پر حوصله شده، روزی از همین روزها، بهار از در و دیوار می‌آید موی آشفته و خندان لب و مست.


اما و هزار اما که دلمان جای دیگر است. بنفشه اگر هست شیرازی و بهار ایرانی است. قدم‌گاه بهاران را آن‌ها می‌بینند که منتظرند. ارزیدن به انتظار است، به خواستن به شب زنده‌داری ، وگرنه سال این عزیزانِ غربی در یک شب سرد چهار ماهِ پیش آمد و رفت ، من حواسم نبود و ساعت ۱۲ شد و هیاهو بلند. 
برای من ایرانی که از دیار حبیب‌ام نه از بلاد غریب، هنوز بوی عیدی و دلِ دلِ اسفند و عطر خوش رازناکی که در لحظه‌ها می‌پیچید و غبار بی‌وزنش روی سبزه‌ها می‌نشیند، از سمت و هوایِ سرزمین مادری و خانه پدری است.
چه سخت است به موازات دل زندگی کردن ، دل جایی و تن جایی، در این سال‌ها که از ایران دوریم نه خاطره می‌سازیم و نه ریشه می‌دوانیم. بهار که می‌آید یعنی تو دور شدی و زمان ایرانی‌ات در خیابان‌های جوانی و کوچه‌های کوچکی و میان خانواده و دوستان که هر وقت عکس‌شان را می‌بینی سپیدی موشان بیش‌تر و قدشان خمیده‌تر می‌شود، بی تو می‌گذرد و گل بی‌رخ یار خوش نباشد.
به رسم نوروز و با ایمان شکسته و امیدِ به بهار آفرین، دعا و آرزو را بر هم آمیزیم.
ای کاش که این سال، استبداد ترک بر دارد، مثل همین یخ زمستانی که آرام می‌شکند و جوانه می‌دمد. زیر این پوست چروکیده نظام ، هزار رخسار پنهانِ جوان است و آرزو اینکه ظاهر و باطن ایران یکی شود.
چه خوب است دعا کنیم برای نازنین بزرگانی که سایه سارشانِ سال آتی و سال‌ها بر سرمان باشد از پدر و مادر و بزرگان و خویشان تا فرهیختگان و نوادر سیاست و اخلاق و دین و علم .
خدای حفظ کند میر حسین و رهنورد و کروبی را .
خدای طول عمر دهد به معلمان ما جناب عبدالکریم سروش و مجتهد شبستری و محمد خاتمی و داریوش آشوری و شفیعی کدکنی و محمد علی موحد و بسیاری دیگر که در یاد هستند و نامشان زمزمه .
امید که امسال صداقت و راستگویی بدرخشد و زبان امثال صادقی، نماینده مجلس بی‌لکنت شود در بیان حق و جناب مطهری جسارتی بیشتر از این یابد و بلکه محمد رضا عارف هم به حرف آید.
امید اینکه که رشته عقلانیت و تدبیر در همین حد و قدر از هم نگسلد و دوباره کشور در پرتگاه نایستد.
خدای را بخوانیم که اگر عمری هست به کار نیک بگذرد و بی‌آزاری و اعتدال بهاری .
امید که باز ایران ، ایران شود و هزار امید که خسته دلان مهاجر نیز بتواند به خانه بازگردند و نه زندان باشد و نه زندانبان.
نوروز بر شما خواننده نازنین که این مدت حوصله و لطف کردی و خواندی و نظر پاک خطاپوش داشتی و گذشتی خجسته و فرخنده باد.
گرچه دوریم از بساط قرب همت دور نیست
بنده شاه شماییم و ثنا خوان شما

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر