آقای فرهادی! مرگ خوب است فقط برای هموطن ؟؟
شکوه میر زادگی
پنج کارگردان نامزد اسکار فیلم خارجی اعلام کرده اند که «جایزه اسکار امسال را، صرف نظر از این که چه کسی برنده خواهد شد، به تمام مردم، هنرمندان، روزنامه نگاران و فعالانی تقدیم میکنند که برای ترویج اتحاد و درک متقابل و همچنین برای حمایت از آزادی بیان و شأن انسانی تلاش میکنند »؛ ارزشهایی که این روزها محافظت از آنها از هر زمان دیگری حائز اهمیتتر است.
آقای اصغر فرهادی، فیلمساز ایرانی، یکی از این پنج کارگردان است. اين بیانیه بسیار زیبا و انساندوستانه نوشته شده است. اما برای من قابل درک نیست که چرا آقای فرهادی (که به نظر میآید به تقاضای ایشان این نامه تهیه شده) از بقیه نخواستهاند تا همانطور که اشاره مستقیمی به سیاستمداران آمریکایی دارند ذکری هم از سیاستمداران ایرانی داشته باشند؟
بهراستی که در میان کارگردانان چهار کشور دانمارک، سوئد، آلمان، و استرالیا که برای دولتها و مردمانشان، و به ويژه برای هنرمندان و روشنفکرانشان، «درک و حمایت از آزادی بیان و شأن انسان» کاملاٌ قابل فهم است، و قوانین اساسیشان بر مبنای همین ارزشها ساخته شدهاند، حضور آقای فرهادی باید توجيه روشنی داشته باشد. یعنی ایشان بايد روشن کند که يا به نمايندگی از کشوری سخن میگوید که همهی حقوق بشری در آن رعایت میشود، و یا از جايگاه شهروندی کشوری که به نقض حقوق بشر مشهور است. اگر اولی نیست چگونه است که در بیانیه اين هنرمندان هیچ سخنی از کشور ایران به ميان آورده نمیشود؟ کشوری که علاوه بر داشتن حکومتی آزادیکُش و مردمستیز، قوانین قضایی و مدنیاش نيز برگرفته از قوانین قرون وسطایی و ضد هر نوع درک و حمایت از آزادی بیان و شأن انسانیست؟
چگونه است که این خانم ها و آقایان اعلام می کنند که «به نمایندگی از تمامی نامزدها، به صورت متفقالقول و قاطع، فضای متعصبانه و ناسیونالیسم موجود میان بخشی از جمعیت و متاسفانه سیاستمداران در آمریکا و بسیاری از دیگر کشورها» را تقبیح میکنند؛ اما به تعصبات «امتپروری» در کشوری چون ایران اشارهای ندارند؟ تعصباتی که به مراتب هراسانگیزتر از تعصبات ناسیونالیستی در آمریکا یا دیگر کشورهاست؟ تعصباتی که نزدیک به چهل سال است جهان را گرفتار شدیدترین خشونتها کرده است. آیا تفکیک افراد براساس جنسیت، رنگ، و مذهب در کجای دنیا بیش از کشورهایی چون ایران وجود داشته است؟
من، به عنوان یک ژورنالیست ایرانی–آمریکایی، شخصاً از منتقدان سیاستهای آقای ترامپ بودهام. اما از آنجا که قوانین موجود در آمریکا را یکی از انسانیترین قوانین امروز جهان میدانم که بیشترین رویکرد را به مفاد اعلامیه حقوق بشر دارد، به هیچوجه نگرانیام در مورد وضعیت آمریکا قابل مقایسه با نگرانیام در باب وضعیت سرزمین رنجدیدهی ایران نیست.
نمیخواهم آقای فرهادی را متهم به حمایت از روشهای ضدآمریکایی جمهوری اسلامی کنم. انتظاری هم ندارم که یک هنرمند حتماً مخالفت خود را نسبت به حکومتی دیکتاتوری که همواره زندان و شکنجه را به همراه دارد اعلام کند. اما این پرسش برایم مطرح است که چطور آقای فرهادی طی این همه رفت و آمد به خارج هیچ اعتراضس، هر اندازه کوچک، و حتی هیچ سخنی در ارتباط با تبعيض و سانسور و شکستن ارزشهای انسانی در محدوده هنرمندان و فیلمسازان کشوری که تابعیت آن را دارد نکرده است؟
چگونه است که تا کنون از تریبونهای جهانی که در اختیار دارد نگفته است که زنان هنرپیشه ايرانی، حتی هنگام ظاهر شدن در نقش دختر و خواهر و مادر و همسر، ناچارند «حجاب سیاسی جمهوری اسلامی» ( و نه حجاب اسلامی) داشته باشند؟ چرا اگر ایشان به «تعهدِ هنرمندانه» باور دارد حتی یک بار هم نپرسيده چرا هنرمندان آوازخوان زن ایرانی چهل سال است اجازه خواندن ندارند، و بیشترشان چون پرندگان در قفس در کنج خانههاشان نشستهاند؟ چرا درباره سانسور مذهبی، جنسیتی، و فرهنگی در فیلمها و کتابهای ادبی (و نه لزوما سیاسی) سخنی نگفتهاند؟
کاش ایشان هم چون کیارستمی، هنرمند بزرگ جهانی ایران، در مقابل همه چیز ساکت میشد، و تعهدات هنرمندانهاش را در آثارش نشان میداد. اما ایشان (که يکباره خود را وسط معرکه سیاست انداخته و نخست اعلام میکند «به دلیل سیاستهای مهاجرتی ترامپ در مراسم اسکار شرکت نمیکند»؛ و حالا سخن از «تعصبات ناسیونالیستی در کشور آمریکا» میگوید؛ و خیالش هم راحت است که صفحات روزنامههای حکومی در ایران – که در بيان هر کلمهی سياسی سانسور میشوند – گفتهها و عکسهای ایشان را منتشر میکنند) آيا بهتر نبود کلامی هم درباره وضعیت تاثرانگیز هنرمندان و نویسندگان و هموطنان رنج دیدهی زادگاهش میگفت؟
آقای فرهادی! آیا این شما نیستی که بیشتر از هنرمندان اروپایی و آمریکایی موظفی «دوربینت را به سمت ويژگیهای مشترک انسانی» بچرخانی؟ و بیشتر از آنها از شکستن حرمت انسان و هنر در کشورت بگویی؟ یا فکر میکنی که مرگ خوب است برای هموطن؟ در آمریکا به اندازه کافی هم هنرمندان متعهد و ژورنالیسم آزاد وجود دارد و هم مردمانی که برای خواستهای حقوق بشری خود اجازه اعتراض دارند. شما بهتر است به فکر مردمانی باشید که صدایی برای گفتن و قلمی برای نوشتن و فریادی برای اعتراض ندارند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر