بیژن صف سری
آیا فراموش کردیم که تحریم های سران نظام تغییری در رویه ظلمانه نظام ایجاد نکرد و بیاثر بود؟ آیا نمیبینیم هر گاه خطر جدی برای رژیم فراهم آمد ملت را سپر بلای خود ساختند؟ آیا عدم حمایت اوباما در بحبوحه خیزشی که امروز تنها نامی از آن باقی است و هنوز رهبرانش در حصر بسر میبرند، برای باور این واقعیت کافی نیست که نباید رهایی و آزادی را از بیگانگان گدایی کرد؟ گویا تجارب سالهای از دست رفته کافی نبوده است که هنوز برخی سوراخ دعا را گم کردهاند و نشانی غلط به مردم میدهند
اخیرا نامه ای از سوی گروهی از مخالفان رژیم حاکم بر کشورمان، خطاب به دونالد ترامپ رئیس جمهور منتخب مردم آمریکا،در وب سایتهای خبری و دنیای مجازی منتشر گردید که در بین امضا کنندگان این نامه بعضا نام افرادی با سابقه فعالیت سیاسی ویا سابقه زندانی سیاسی بودن، وجود دارد، این نامه به محض انتشار مورد نقد و بدگویی افرادی قرار گرفت که از قضا در بین این منتقدین هم نام افرادی که یا جز فعالین سیاسی هستند و یا به دلیل جند صباحی زندانی رژیم بودن صاحب اسم و رسمی هستند دیده می شود.
قبل از هر چیز باید بگویم که نگارنده بنا بر سوابق حرفهایم در روزنامه نگاری که از قبل از پناهنده شدنم همواره از عضویت و طرفداری از حزب و گروه خاصی پرهیز داشتم و به دلیل عدم وابستگی و تعلق خاطر داشتن به افراد و یا احزاب در بین مخالفان نظام، حکم آن جوجه اردک زشت را داشته ام، طی پنج سال گذشته هم با آمدنم به خارج از کشور به گواهی همه نوشته ها و مقالاتم کماکان بر همان خط و نشان باقی مانده ام و طی این سالها غربتنشینی از آن دسته از مخالفان رژیم که خود را نماینده هفتاد میلیون مردم ایران فرض می دانند و با این توهم برای لقمه ای نان و گرفتن بوجه از بیگانگان و یا دست کم برای کسب وجهه سیاسی و شهرت، دانسته و ندانسته به راه بادیه رفته اند و مدام در حال تفرقه اندازی و یا برگزاری اجلاس و سمینارهای پرطمراقی هستند که نه تنها منشا خیری نبوده بلکه جز خود وگروه اندکی از وابستگانشان مستمعی نداشته اند، دوری کرده و نان خود می خوریم و منت داشتن القابی چون فعال سیاسی و چه چه را نمی کشیم و مثل بسیاری از هم قبیله گانم که امروز آواره غربت شده اند تنها به اتکا قلم خود هر از گاهی در جایگاه یک روزنامه نگار، نه یک سیاست پیشه وجیزه ای جهت اطلاع رسانی منتشر می کنیم تا دست کم به قدر وسع خط بطلانی بر این باور غلط نشر یافته از سوی دژخیمان ولایتمدار، کشیده باشیم که همه رانده شدگان از وطن را نمی توان به مهره سوخته مبدل ساخت بلکه تا زنده ایم، در هرکجای دنیا، دمی از قلم زدن و آگاهی و اطلاع رسانی غافل نخواهیم بود، از این رو نگارنده این سطور طی پنج سالی که مجبور به ترک وطن شدم جز یکی دو بیانیه در مورد آزادی زندانیان سیاسی، هیچگاه زیر هیچ بیانیه ای که مغایر با اصول و باورهای نگارنده باشد امضا نکرده ام و در خصوص نامه مورد اشاره هم تا زمان انتشار آن هیج اطلاعی از محتوای آن نداشتم چه رسد به اینکه آن را برای امضا برایم فرستاده باشند، بنابر این آنچه در پی می نویسم صرفا اثبات انشقاق و تفرقه بین اپوزیسیون نظام و چرایی عدم موفقیت و ناکار آمدی این گروه از مخالفان رژیم طی سی و هفت سال گذشته است.
روانشاد استاد پاریزی می گفت روزنامهنگاری و تاریخنگاری دارای یک قلمرو هستند و هرچه که امروز خبر است فردا تاریخ میشود و اگر روزنامهنگار خبر را کامل ننویسد و به همه عناصر آن بهویژه دو عنصر «چرا و چگونه» پاسخ ندهد، کار تاریخنگار که باید رویداد را در آیندهای دور یا نزدیک دنبال کند سخت و پرهزینه خواهد کرد.
کل هیاهویی که برای نامه نوشته شده از سوی گروهی مخالف نظام به رئیس جمهور آینده آمریکا وجود دارد بر مبنای دو نکته در نگارش این نامه است که نوک حمله منتقدین این نامه بیشتر به سوی این دو نکته نشانه رفته است ، نکته اول، آن بخش از متن نامه است که امضا کنندگان این نامه از دونالد ترامپ در خواست می کنند «ما از رییسجمهور منتخب میخواهیم که این پیام آشکار را بفرستد که ایالات متحده افزایش تهدیدات جمهوری اسلامی ایران علیه شهروندان خود و همسایگانش را تحمل نخواهد کرد.» و این عبارت در متن نامه باعث گردید تا منتقدین آن را به نوعی وطن فروشی فرض نمایند و یا حتی آن را به نوعی "دادن آدرس خانه های مردم ایران برای حمله از سوی کشور بیگانه " بدانند.
نکته دوم در بخش دیگر از این نامه است که در ادامه نکته اول آمده است «...دولت جدید در همکاری با کنگره، باید تحریمهای موجود علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و امپراتوری مالی آیتالله خامنهای را گسترش دهد و از وزارت خزانهداری بخواهد که این تحریمها را با قدرت به اجرا درآورد» این عبارت هم با وجود تاکید بر "تحریم سپاه پاسداران" و "تحریم امپراتوری مالی رهبری نظام"، مورد نقد منتقدین این نامه قرار گرفته است و از آن تلقی تحریم اقتصادی بر علیه مردم ایران گردید و دلیل بر بیگانه پرستی امضاکنندگان این نامه خوانده شد.
به باور این قلم صرف نظر از مقدمه نامه فوق الذکر که به گونهای مبالغه آمیز، رئیس جمهور جدید آمریکا را به مثابه ناجی و نجات دهنده ملت ایران فرض دانسته و این ذهنیت را القا می کند که هدف امضاکنندگان این نامه از درخواست اعمال خشونت و تحریم برعلیه جمهوری اسلامی تنها به صرف تمکین جمهوری اسلامی از ایالات متحده آمریکا و نه اجبار به پذیرش مطالبات ملت ایران باید باشد، گاف چشمگیرتری که بتوان آن را دلیلی بر ناپختگی و عدم آگاهی از نوشتن یک بیانیه سیاسی نویسندگان و امضاکنندگان این نامه دانست وجود ندارد و چنین گاف هایی هم در طی سی و هفت سال مبارزه با جمهوری اسلامی از سوی افرادی که در جایگاه اپوزیسیون مرتکب شده اند بسیار است، مخالفانی که تنها به صرف مورد ستم قرار گرفتن از سوی رژیم و یا احیانا چند صباحی زندانی بودن، فارغ از هر گونه آگاهی از روش و درک مبارزه سیاسی، به جرگه اپوزیسیون نظام پیوستند و پای به عرصه ای نهادند که شرط قدم اول آن آگاهی از اصول اولیه این راه پر سنگلاخ است که نوشتن یک بیانیه کمترین آن محسوب می شود .
فرزانه ای به نقل از یکی از جماعت معروف به ۵۳ نفر که بعد از شهریور ۲۰ دیگر به گرد فعالیت های سیاسی نگشت، می گفت روزی در زندان زمان رضاخان این سخن را از مردی پیر شنیده است که نصیحت میکرد، یادتان باشد ملت دعوتنامه ای برای وارد شدن شما به عالم سیاست نفرستاده اما از شما توقع دارد که صادق باشید و به خود فروشی و ننگ آلوده نشوید و از همین رو کسی را به اتهام مبارزه نکردن محاکمه نمی کنند اما مردم این آب و خاک در طول تاریخ خود هرگز کسی را که به خود فروشی و ننگ آلوده شده است، با همه ی رحمت و بخشایشی که دارند هرگز نبخشیده اند.
العرض بی شک امضاکنندگان این نامه جنجال برانگیز توجهی به نوع نگارش و مفهومی که از آن القا می شود نداشته اند و این خطای سهو نه دلیل بر خیانت و یا وطن فروشی گروهی به تنگ آمده از ظلم و دسیسه نظام است و نه شرط عقل است که گروهی تنها به صرف سابقه زندان و چه و چه خود را محقق بر نوشتن چنین نامه ای بدانند زیرا با همه القاب و احیانا سابقه ای که در کارنامه مبارزاتی امضاکنندگان این نامه وجود دارد بدیهیترین نکته در نوشتن یک بیانیه نادیده گرفته می شود و شاید هم اشراف پختگی لازم را نداشته اند از این رو انتقاد به نوع نگارش این بیانیه از سوی منتقدین آگاه بدیهی است اما با این همه نه این است و نه آن، به عبارتی نه نوشتن چنین نامهای با این نگارش سوء تفاهم برانگیز و نه نقد تفرقه برانگیز بر نوشتن یک نامه از سوی گروهی زخم خورده از رژیم دیکتاتور صلاح امروز ما است طرفه آنکه نباید با چشم نهادن بر قصد و نیت کوشندگان آزادی هر چند کم تجربه چون امضاکنندگان این بیانیه، با برچسب زدن های ناشی از حب و بغض های سیاسی شکاف موجود در بین اپوزیسیون نظام حاکم بر کشورمان را عمق دهیم این سهو وقتی به درستی خطا معنا می شود که بدانیم دلیل چنین گاف هایی عدم یکپارچگی و اتحاد بین مخالفان پراکنده نظام است که در طول سی و هفت سال گذشته هر یک از گروه های سیاسی نه حاضر به پذیرش گروه های دیگر بودند و نه قادر به ایجاد تشکلی که همه مخالفان را مجاب به قبول آن نمایند.
نگارنده پیشتر در مقاله ای نوشته ام که میتوان به ضرس قاطع گفت که تنها مشکل عمده درعدم اتحاد و یک کاسه شدن اپوزیسیون خارج از کشور، عدم فهم و درک صحیح از "مساوات" است که بهقول دکارت هیچ چیز در دنیا بین مردم، بهتر از عقل، تقسیم نشده زیرا هیچ کسی نمیگوید از این نعمت سهم کمتری دارد آنچنانکه در برخی از گروههای اپوزیسیون چند نفره، هیچکدام حاضر به قبول عدم تأثیرگذاری خود در خیزش مردم نیستند و هرگز باور ندارند که برای دفع شری چون جمهوری اسلامی باید به خود متکی باشیم نه به بیگانگانی آن هم از نوع یک بساز بفروشی که آینده نزدیک نشان خواهد داد چه بر سر ابرقدرت جهان خواهد آورد.
بیشک امروز مخالفان نظام با پشتوانه سی هفت سال مبارزه با حکومت حاکم بر کشورمان، باید دست کم آموخته باشند هر راهکاری برای خلاصی از این شر کارساز نخواهد بود و باید منطبق بر واقعیتهای روز جهان باشد و نه بر پایه اوهام و رویا. آیا فراموش کردیم که تحریم های سران نظام تغییری در رویه ظلمانه نظام ایجاد نکرد و بیاثر بود؟ آیا نمیبینیم هر گاه خطر جدی برای رژیم فراهم آمد ملت را سپر بلای خود ساختند؟ آیا عدم حمایت اوباما در بحبوحه خیزشی که امروز تنها نامی از آن باقی است و هنوز رهبرانش در حصر بسر میبرند، برای باور این واقعیت کافی نیست که نباید رهایی و آزادی را از بیگانگان گدایی کرد؟ گویا تجارب سالهای از دست رفته کافی نبوده است که هنوز برخی سوراخ دعا را گم کردهاند و نشانی غلط به مردم میدهند .
می گویند روزی مشیرالدوله پیرنیا در کنار مدرس نشست و از جریان روز سیاست دولت صحبت می کرد و ضمن آن با اندوهی عمیق از مدرس پرسید: آقا پس کی این مملکت اصلاح خواهد شد؟ این روحانی زیرک هم در پاسخ گفته بود، روزی که انگلیس در جزیره اش محصور گردد، شما برگردید به زادگاه خود نائین، و رضاخان برود الاشت و من هم برم به ولایت خودم، حال حکایت امروز ما است.
بر گرفته از گویا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر