۱۳۹۵ آبان ۱۹, چهارشنبه

چهره های سکولاریسم


کورش اعتمادی
چهره های سکولاریسم (16) بخش 1
نافرمانی هندی متمرکز شدن بر این بخشِ کتابِ «چهره های سکولاریسم» در واقع انعکاس تجربیات سکولاریسم پیش و پس از جنبش استقلال طلبانهء هندوستان در 1947 است که بازتاب گفتمان سکولاریسم مابین روشنفکران هندی در دوران پسا استعمار در هندوستان میباشد.

«میراث من چیست»؟ این واژه ای است که «جواهر نعل نهرو» (1889-1964)، نخستین نخست وزیر هندوستانِ پس از استقلال، در کتاب بیوگرافی خود مطرح میکند. او مینویسد: «این فقط پرسش توریست هایی که برای دیدنیهای هندوستان به این کشور سفر میکنند نیست که میپرسند؛ هندوستان «چیست»؟ تاریخ نگار مشهور و متنفذ هندی، Ramachandra Guha، در مقدمه کتاب خود در باره هندوستانِ پسا استعماری بعد از گاندی چنین پرسش مناسبی را طرح میکند؛ «چرا هندوستان تا بامروز موجودیت دارد؟»
برنده جایزه نوبل در ادبیات، V.S. Naipaul، در دهه 80 میلادی به سرزمین پدری خود، هندوستان، بازمیگردد و عنوانِ کتاب خود درباره هندوستان را «A million Mutinies Now» برمیگزیند که ترجمه لغوی آن «یک میلیون نافرمانی حالا» میباشد. کتاب نتیجه بازگشت او به هندوستان بود که هرگز نمیتوان پایانی برای علایق او نسبت به سرزمین پدری اش متصور شد. انتخاب Naipauls از چنین عنوانِ استعاری برای کتاب اش منعکس کننده شرایط جامعه مدرن چند فرهنگی هندوستان به لحاظ زبانی، قومیتی، فرهنگی و دینی میباشد. ارجاع همزمانی Naipaul پیشتر به روشن نمودنِ نافرمانیهایی است که در این بزرگترین دمکراسی جهان وجود دارد که با یکدیگر ناسازگار و بطور دائم در تقابل با یکدیگر هستند. هندوستانِ امروز پیش از یک میلیارد جمعیت را در خود جای داده است که گفته میشود فقط در این کشور چهارصد و پانزده زبان مختلف وجود دارد که بیست و دوتا از آنها رسمیت دارند. بیشماری ادیان گوناگون از جمله هندویسم، اسلام، سیکهیسم، بودیسم، جینیسم، یهودیت و زرتشت در این کشور وجود دارند و پیش از دوهزار قومیت های گوناگون در این کشور زندگی میکنند. از آنسو تضادهای طبقاتی گسترده ای که مبتنی است بر تعلقات طبقاتی، تاریخاً متأثر است از سیستم کاستی هندی است. این تمایزات طبقاتی پس ورود هندوستان از دهه 90 میلادی به عرصه بازار جهانی افزایش چشمگیری یافته است. در مقابلِ این چندگانگی فرهنگی و تقابل های سیاسی و اجتماعی که جامعه مدرن هند را تشکیل میدهند میبایست به یک نوع سیاست معجزه آسا اشاره کرد که یک دولت پسا استعماری موفق گردیده است با ایجاد یک هویت ملی مشترک بین همهء شهروندان هندی این کشور را یکپارچه حفظ کند. این بدین معنا نیست که هماوردجویی های بزرگی که به این زندگی مسالمت آمیز صلح جویانه پیوند میخورند در این کشور وجود ندارند. 140 میلیون اقلیت مسلمان بزرگترین اقلیت در این کشورمحسوب میشوند که این میزان جمعیت در بین دیگر اقلیت های کشورهای جهان بیسابقه است. یک اقلیت که در گستره وسیعی مورد تبعیض و دارای حداقلِ امتیازات در عرصه سیاسی و اقتصادی میباشد. با توسعه یک ایدئولوژی سیاسی پس از دهه 90 میلادی مقتدارانه برای هندوها یک نوع همسانی در جامعه درخواست میشود، در حالیکه بر علیه مسلمانان در برخی استانها برنامه تدوین و منتشر میگردد.
مثال هندوستان علایق خاصی را برمی انگیزند، چرا که بدشواری میتوان مشاهده کرد در کشوری «غیر غربی» و پسا استعماری، در بین روشنفکران و سیاستمداران آن، با توجه به سکولاریسم مدرن، چنین محدودیت ها و امکاناتی بازتاب یابد. چنین ادبیات وسیع در مورد سکولاریسم هندی میتواند کمک و آگاهی مهم و ارزشمندی برای دیگر جوامع باشد که نگاهی گسترده به تاریخ سکولاریسم مدرن در هند دارند.
  1. قرارداد سرنوشت ساز  
در 15 آگوست 1947، نخستین نخست وزیر هندوستان پس از استقلال، جواهر نعل نهرو، در پشت تربیون پارلمان این کشور قرار میگیرد و اعلام میدارد که بالاخره هندوستان پس از یکصد سال مبارزهِ خشونت – و صلح آمیز بر علیه استعمار بریتانیا استقلال خود را بازمییابد. سخنرانی هم حاضرین در پارلمان و هم بخش هایی از جامعه هندوستان را تحت تأثر قرار میدهد. نهرو در این سخنرانی اشاره میکند:
« چندین سال پیش ما در کوران قرارداد سرنوشت سازی قرار گرفته بودیم، حال در این لحظه تاریخی میخواهیم بقول خود، نه بطور کمال و تمام، امّا در بالاترین درجه ممکن عمل کنیم. ساعت نیم شب امشب وقتی که جهان بخواب میرود، هندوستان برای زندگی و آزادی از خواب برخواهد خواست.»
سخنرانی نهرو یادآور میراثی بود برای بسیاری از هندیها که در سده های گذشته برای استقلال هندوستان سخت تلاش کرده و قربانی داده بودند. در بین این قربانیان میتوان از سربازان هندی در ارتش هند – بریتانیا (sepoyerna) نام برد که در یک جنبش اعتراضی در سال 1857 تلاش کردند که آخرین حکمران مغول، Bahadur Shah ، را بر تحت سلطنت بنشانند که در پی آن 370 تن از معترضین که صلح آمیز اقدام برای تغییرات سیاسی کرده بودند، توسط ارتش بریتانیا در Amritsar Punjab قتل و عام میشوند، و یا میلیونها هندی تحت رهبری مهاتما گاندی که مابین دهه های 20 و 30 میلادی در اعتراضات صلح آمیز بر اساس پرنسیپ satyagraha علیه قدرت استعماری بریتانیا مبارزه کردند. بدنبال این سخنرانی، نهرو از سوی صدها هزار هندی که در دژِ سرخ پایتخت، در دهلی نو، اجتماع کرده بودند مورد تمجید قرار میگیرد. دژی که در دوران حکمرانی پادشاه مغول Sha Jahan (1628-58) ساخته شده بود. مسجد تاریخی Jamaa در همین دژ قرار گرفته است.
نهرو سخنرانی خود را پیشتر بواسطه شورشهای خونین مذهبی که حاکی از هماوردجویی های شدید در مقابل حکومت جدید است، ایراد میکند. رهایی از زیر سلطه استعمار بریتانیا منجر به استقرار دو دولت مستقل، و نه یک دولت، میشود. یکی از این دولتها دولت پاکستان نامیده شد که با این نقطه نظر تعریف میشود؛ یک دولت از و برای مسلمانان. استقرار دو دولت موجب افزایش شورشها، نگرانیها و مهاجرت میلیونی مردم شد. ارزیابی شد که حدود یک میلیون مردم جان خود را در طی شورشهایی که تقسیم هندوستان بریتانیا را دنبال کردند از دست دادند و حدود دوازده و نیم میلیون مردم ناچار بفرار از خانه و شهر خود شدند. قتل و عام در دو سوی مرز کشورهای جدید مستقل، نقشه ای را ترسیم میکند که در آن مسلمانان، سیکها و هندوها بخاطر تعلقات و باورهای دینی یکدیگر را میکشتند. کمتر از شش ماه بعد پدر هندوستان جدید، مهاتاما گاندی، قربانی گلوله های یک هندوی متعصب دست راستی بنام Nathuram Godes میشود که در پیوند است با سازمانِ Rashtriya Swayamsevak Sangh میبود. RSS در سال 1925 تشکیل میشود و جنبشی است که خواستار یک هندوستان هندوی است. این تشکل متقاعد شده بودد که گاندی از پیش هندوستانی را تأیید کرده بود که بطریقی به شروط مسلمانان این کشور تن در داده. Amartya Sen تئوریسین رشد اقتصادی با روشی قابل تحسین توضیح میدهد که چگونه او چون یک نوجوان محصل در بنگلادش مشاهده میکند یک کارگر مسلمان زخمی و خونین که در معرض مرگ قرار گرفته بود پس از فرار بواسطه تنبیه ها توسط هندوها به نزد خانواده او پناه میگیرد.
بتدریج حوادث تاریخی چون تقسیم هندوستان بریتانیایی و هزینه های بزرگ شخصی برای هندوها و مسلمانان در این قاره کوچک همچون نتایج ضروری و پایان یافته پروسه های تاریخی ظاهر میشوند. امّا واقعیت این است ایدهِ دولت پاکستان توسط مسلمان هندی دانش آموخته کمبریج، Choudhary Rahmat Ali (1897-1951) ، طرح و سپس در بین دانشجویان مسلمانِ دانشگاه کمبریج در 1933 مطرح میگردد. عنوان دولت پاکستان از سوی Ali پیشنهاد و طرح شد و از جانب دانشجویان بصورت هجو و کنایه با این سر تیتر مطرح میشود؛ Now or Never .
Moslem League تحت رهبریت وکیل اهل بمبی، محمد علی جناح، میباشد که تحصیل کرده بریتانیا است و برای ایجاد یک دولت برای هندیهای مسلمان و تشکیل دولتهای مستقل در مناطقی که مسلمانان اکثریت را دارند تلاش میکند. روشن است تشکیل دولت پاکستان نتیجه مذاکره ای بود که پایه گذاری آن از آغاز اشتباه بود. Moslem League در سال 1906 در داکای بنگلادش و توسط زمین داران بزرگِ در پنجاب و Sindh تأسیس و رهبری میشود که در اتحاد و همکاری ناپایدار با روشنفکران طبقات میانی قرار میگیرد. آنها با ترس بزرگی به سرنوشت خود مینگریستند وقتی که مشاهده میکردند در یک هندوستان مستقل با جهت گیریهای سوسیالیستی، نهرو و حاکمیت غالب هندوها آروزها و آرمانهای آنها را بمخاطره انداخته اند. پارادوکس محمد علی جناج همچون سیاستمدار مدرن غربی سکولار که میخواهد آرزوی ایجاد یک دولت مستقل برای مسلمانان هندی بریتانیایی را متحقق است،Abul Kamal Azad (1888-1958) است. Azad یک مسلمان عمیقاً دینمدار است که قصد دارد یک ناسیونالیسم هندی اسلامی سکولار را بر پا دارد.
Azad از هواداران ایده های رفرمیسم هندی اسلامگرا، Sayyid Ahmad Khans (1817-98) است که به رنساسِ اسلامی هندی معتقد است که مبتنی است بر پیشرفت و تحصیلات. او بعدها وزیر آموزش و پرورش در هندوستان شد. محمد علی جناح از یک خانواده هندو آمده که بعدها تغییر دین میدهند و مسلمان میشوند. جناح با زنی ازدواج میکند که متعلق به اقلیت زرتشتیان در هندوستان است، که گاه ویسکی سرمیکشد و بندرت او را در مسجد مییابیم. جناح پیش از آن از هواداران اجتماع هندی – مسلمان محسوب میشد که در نبرد برای استقلال هندوستان مبارزه میکردند. حال او همچون Sayyid Ahmad hans و Muhammad Iqbal (1877-1938) متقاعد شده است برتری هندوها در هندوستان بریتانیایی بدین معنا است؛ ایجاد یک آینده ناامن برای مسلمانان اگر آنها بخواهند یک بخش از هندوستان باشند. جناح در یک سخنرانی در سال 1940 برای Moslem League اشاره میکند:
«مسلمانان با توجه به تعریف ملت یک ملت میباشند، و آنها میبایست یک سرزمین مادری، یک جغرافیای سیاسی و دولت ویژه خود را داشته باشند.»
این گفتار در واقع هشدار صریحی بود به کنگره ملی هندوستان که یکی از خواستهایش استقلال برای همه هندوستان در سال 1930 میلادی بود. در این گفتار جناح واقعیت دیگری هم منعکس است که او بر خلاف گاندی برای تقسیم جامعه بر پایه خطوط دینی حاضر به بهره جستن از روشهای خشونت آمیز بود. جناح نسبت به مطالبات خود وMoslem League که به نیابت از مسلمانان هندوستان مطرح میشود و توسط حزب کنگره در سال 1930 رد میشود عکس العمل نشان میدهند. Moslem League با ایجاد وحشت در بین مسلمانان نسبت به قدرت گیری هندوها هشدار میدهد. این یک استراتژی بیرحمانه ای بود که از سوی جناح و Moslem League برگزیده شده بود، علیرغم اینکه آنها کمترین ارتباط را با مسلمانان هندی داشتند ولی مدعی بودند نمایندگی آنها را بعهده دارند. در بین روشنفکران مسلمان هندی که علیه Moslem League تبلیغات میکرد میتوان از Abul Ala Mawdudi نام برد که قصد داشت در سال 1951 Jamaat -i-Islam را پایه گذاری کند. Abul Ala Mawdudi تا سال 1940 مخالف تقسیم هندوستان بود و او از مسلمانان هندوستان میخواست به این خواست تن در ندهند. در نخستین انتخابات استانی در سال 1936، Moslem League کمتر از 50% آرا را در حوزه های رأی بدست آورد. زمانیکه انگلیسها در عمل تلاش میکردند به جناح و Moslem League بعنوان نمایندگان رسمی مسلمانان هندی رسمیت ببخشند ولی در حقیقت قصد داشتند با این حربه اتحاد مسلمانان و هندوها را در حزب کنگره به حداقل ممکن کاهش بدهند. وقتیکه جناح وMoslem League آگوست 1946 را «روز اعتراض مستقیم در کلکته» اعلام داشتند، اشاره میکنند که آنها «هیچ علاقه ای ندارند تا در مورد اخلاق صحبت کنند». Moslem League نخستین گام را برداشته بود تا در این روز برای یک پاکستان مسلمان اعتراض کند و اجازه ندهد این خواست از سوی مخالفین حزب کنگره رد شود. این خواست حمام خونی با کشته شدن پیش از صدها تن در بین میلیونها مسلمان و هندوها براه انداخت.        

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر