باریش نصیریان
انترناسیونالیزم پرولتری توهمی مقدس
به باور من انترناسیونالیزم پرولتری مارکسیستی توهمی شیرین در تقابل واقعیتهای تلخ موجود در بخش اعظمی از جنبشهای کارگری در جهان میباشد
اندیشمند بزرگ مارکس زمانی گفته بود گارگران جهان چیزی جز زنجیرهای خود برای از دست دادن ندارند وپروژه رهایی بخش بشریت را در اتحاد مبارزاتی طبقه گارگری جهانی بعد از کسب اگاهی و تشکل یابی و کسب قدرت سیاسی توسط دولتهای سوسیالیستی میدید برای ثبوت یک نظریه سیاسی علمی کردن ان الزامیست گام اول یک فرضیه برای علمی گشتن باید عملی باشد.
پروژه اگاهی بخشی کارگری و تشکل یابی و کسب قدرت سیاسی نصف حاکمیتهای جهان بر اساس چنین تفکری عملی گشت. در قرن گذشته دولتهای مارکسیست لنینیست و مائوییست به نیابت کارگران قدرت سیاسی بیش از نصف حاکمیتهای جهان را کسب کردند. اولین قربانی این حاکمیتها ازادی و برابری کارگران و همه مردمان ان سرزمینها بودند.شکست پروژه رهایی بخشی بشریت توسط دولتهای کارگری و احزاب مدعی کارگری انها تنها منوط به اغاز تفکر رویزیونیستی و فاسد شدن حاکمان این قدرتها نبوده و نیست.هرچند دولت بلشویکی لنینی مسعول اصلی انحراف دهی به این پروژه بحساب میاید
شکست این پروژه ؛ شکست تفکر انتر ناسیونالیزم پرولتری بود که بجای حذف قدرت در جهت کسب قدرت و انحصاری کردن ان توسط احزاب دایه های مهربان تر از مادر طبقه کارگری بنام دولتهای دروغین سوسیالیستی و کمونیستی صورت گرفت.این شکست تفکر پروژه رهایی بخشی بشریت مارکس و لنین و مائو و همه هم اندیشان انهاست که رهایی را در کسب قدرت توسط حزب سیاسی طبقه کارگری مشروط میسازد
رهایی بشریت تنها در گرو حذف قدرت و نابودی تمام ساختارهای سیاسی ان بمثابه دولت و حاکمیت اقلیت بر اکثریت میسرمیگردد
رنگ امیزی سوسیالیستی یا کمونیستی و دموکراتیک ساختار دولت تجربه تلخ شکستی بود که دستاورد ان تداوم اسارت بشری در طی یک قرن گذشته بود
نظام سرمایه داری با بکار گیری از تفکرات مارکس بمنظور کاستن ماهیت انقلابی کارگرانی که جز زنجیرهای خود برای از دست دادن نداشتند؛ زنجیرهای طلایی را برای بخش اعظم طبقات کارگری و جنبش کارگری جوامع مدرن را فراهم ساختند.
بعبارت دیگر ارتجاع جهانی سرمایه داری مارکسیست تر از مارکسیستهای ارتدوکس عملکرد داشت.ارتجاع سرمایه با همکاری متفکرین مارکسیست که درراهبری جنبش طبقه کارگر توسط احزاب سیاسی و سندیکاها و تشکیلات انان فعال بودند توانستند در پروسه مبارزاتی خود با کسب بخشی از رفاه نسبی وعمومی کردن ان بشکل رفاه اجتماعی نسبی و شراکت در قدرت دولتی شدت پتانسیل انقلابی جنبشهای کارگری را در جوامع مدرن کمرنگ ویا نابود سازند. این احزاب در دل حاکمیت های سیاسی و دولتهای اعتلافی مشغول غارت مشترک جهان هستند. با گسترش زنجیرهای نوین برده داری در جهان ؛ غارت جهانی حتی با شراکت نیروهای چپ کارگری و سندیکا ها و احزاب فاسد و مرفه شده انها گسترده تر گشت.اتهام کارگری و چپ نبودن این احزاب چشم پوشی از واقعیت تلخ عریان است.شکل تشکیل احزاب کارگری و سندیکاها و تشکیلات سیاسی انها بر اساس تضمین و کسب منافع ان بخش از طبقه کارگری دران کشورها بر گرفته از ارای اکثریت ان استوار است.تنوع روایت های تفکر مارکسیستی بیشمار است اما همه انان تقدس گرایی یکسانی را دارا هستند
بر اساس این واقعیت که اگر منافع طبقاطی است؛ پس کسب بخشی از منافع طبقاطی بشکل رفاه اجتماعی نسبی و تضمین جریان کسب ان حتی از طریق غارت هم طبقه خود در بخش دیگر جهان مشروع است
مشروعیت کسب رفاه از طریق غارت هم طبقه خود تضاد اشکار نظریه انترناسیونالیستی پرولتری طرح شده توسط مارکس است
منافع طبقاطی بخش مرفه شده طبقه کارگر در جوامع مدرن تنها در گرو گسترش نابرابری جهانی میسر میگردد.دولتهای کارگری و سوسیالیست نشان در جوامع مدرن بخاطر تضمین استمرار رفاه نسبی کارگران خود به استعمار و استثمار و غارت جوامع عقب نگهداشته شده اقدام میکنند.ارای کارگران برای کسب حاکمیت سیاسی احزاب مختلف (سوسیال دموکرات و و سوسیالیست و دموکرات و ملی و... ) دولتهای جوامع مدرن غربی برای ادامه استعمارو استثمار و غارت بر اساس نیاز انان به رفاه نسبی داده میگردد.بعبارت ساده اکثر کارگران بخش مدرن جهان اگاهانه در پروژه غارت شرکت میکنند .هدف نیز کسب سهم و منافع ملیشان از غارت ؛توسط دولتهای ملی است.عدم اگاهی این طبقه بر اساس سیستم اموزشی مدرن ان جوامع و عدم اگاهی انان از سیستم غارتگری توسط دولتهای متبوعشان دروغی بیش نیست
مبارزه طبقاطی در جوامع مدرن نیز صرفا برای بیشتر کردن رفاه نسبیست که در جهان مدرن اجرایی میگردد .با کاسته شدن بخشی از رفاه نسبی انان شور انقلابی و مبارزه طبقاطی فقط در حوزه کسب رفاه نسبی و تضمین اجرایی انان توسط دولتهای مطبوعشان فوران میکند .*۱
اکنون بازگردیم به نظریه انترناسیونالیزم پرولتری که با تشکل یابی و بعد از کسب اگاهی طبقاطی و مبارزه طبقاطی قرار است با کسب قدرت سیاسی بشریت را نجات ببخشد. کارگران در بخش جوامع مدرن هم تشکیلات و احزاب خود و هم اگاهی طبقاطی خود و هم بخشا دولتهای خود را دایر کرده و میکنند پس چرا اقدام به انقلاب جهانی نکرده و نمیکنند؟
تنها پاسخ من به این سوال این است این بخش از طبقه کارگری اگاهی به منافع طبقاطی و ملی خود را دارند و خواهان از دست دادن ان نبوده و نیستند و نخواهند بود .با توجه به فاکتهای ارائه شده و تجربیات شکست های تاریخی چنین اندیشه ای ایا باورمندی به رهایی بشریت توسط انترناسیونالیزم پرولتری بلشویکی توهم نیست؟!*۲
اشکال کار از بیدینی و یا کم باوری به دین مقدس گشته توسط ارتدوکسهای مارکسیست نیست که هر روزه احزاب کارگری انان بر اثر انشعابات و تفرقه ها ظهور پیدا کرده و میکنند و هر یک ادعای کارگری تر خود را میکنند بلکه از خود دین مقدس گشته است
نظریه ایجاد یک دولت سوسیالیستی در یک کشور با ماهیت منافع ملی همه مردمان و خصوصا کارگران ان در تضاد تفکر انترناسیونالیزم بین المللیست
امپریالیزم و سیستم سرمایه داری جهانیست . برای مبارزه با این سیستم تفکری میبایست با راهکار عملی و با توسل به جنبش جهانی ان را نابود کرد.چگونگی تشکیل جنبش جهانی علیه این سیستم جهانی شده ملزم به شناخت حقیقی دستگاه غارت جهانی شده است
سیستم غارت جهان سرمایه داری با نهادینه کردن نابرابری و توسط دستگاههای پیچیده و مرتبط و متحد الشکل دولتهای جهان است که غارت و ستم گری را تداوم میبخشد .تنها با نابودی این دستگاههای متحد قدرت متمرکز و انحصاری شده در نهاد دولت مقدس است که سیستم سرمایه داری نابود میگردد
چگونگی تابودی سیستم جهانی سرمایه داری جهانی درایجاد جنبشی جهانی استوار است .جنبشهای برابری طلبی کارگری و زنان و همه ستمدیدگان جهان در شکل مبارزه متحد و انقلابی و رادیکال خود با نابود ساختن تمامی نهادهای دستگاه دولت ستمگر خود میتوانند ستمگری را ریشه کن نمایند.استارت جهانی کردن جنبش های مردمی در دل مبارزات همه ستم کشانیست که در نتیجه نابرابری و غارت ماهیت و پتانسیل انقلابی خود را از دست ندادند.تعیین شکل و جهت دهی تفکر مبارزاتی این جنبشها در راستای جهانی ساختن ان میسر میگردد.به باور من بر اساس تجربیات دهه ها شکست تلخ تاریخی هدف غایی این جنبشها حذف قدرت و نه کسب قدرت باید گردد.تنها با حذف دستگاه ستمگری ستم و نابرابری ریشه کن میگردد.باید شورش همه جنبشهای برابری طلبی طبقاطی و جنسی و ملی و همه ستم دیدگان جهان علیه نابودی کامل نهاد مقدس دولتهای خود را باید سازماندهی کرد.حذف قدرت در گرو تقسیم عادلانه قدرت به همه مردم ستم دیده در نهادهای شوراهای مردمانیست که بر اساس تفاوتهای طبقاطی و جنسی و ملی و زبانی و ... تشکیل گردیده است.بعنوان مثال با حذف یک دولت ارتجاعی بعنوان کارگزار ارتجاع جهانی در منطقه خاورمیانه ضمینه سقوط سایر دولتهای ارتجاعی فراهم میگردد.بهم تنیدگی سرنوشت خلقهای منطقه در خاورمیانه گستراندن یک تفکر مبارزاتی موفق را عملی میسازد.بعنوان مثال جنبش مردمی گشته در دل مبارزات برابری خواهانه کردها در سوریه با حذف دولت ضعیف شده و ارتجاعی سوریه ضمینه ازاد سازی همه مردم سوریه اعم از همه اعراب و کرد و ایزدی وچچن وترکمن و سایر خلقهای اسیر در سوریه را فراهم خواهد ساخت .با ازاد سازی کرد در زنجیر سوریه ضمینه ازادی کرد در زنجیر ترکیه و عراق و ایران و سلیمانیه و اذربایجان و ارمنستان که در اسارت دولتهای ارتجاعی هستند فراهم میگردد.همچنین با ازادی یک بخش از اعراب در سوریه و تضمین برابری حقوق انها در دل حاکمیت شوراها ازادی سایر اعراب و سقوط دولتهای ارتجاعی انان حتمی خواهد گشت.موفقیت این فرایند ازادسازی در دل جنبشهای برابری طلب با شرکت همه ستم دیدگان در گرو حذف ساختار دولتی امکان پذیر است.با حذف دستگاه ستمگری دولتی نهادی برای اجرای ستمگری باقی نخواهد ماند.به باور من دموکراسی واقعی کسب قدرت توسط ارا اکثریت ؛ دیکتاتوری بر اقلیت است و تفکر اجرای دموکراسی واقعی حذف قدرت و نهاد اجرایی ستمگریست
با پایان دادن به دولت مقدس دموکراسی عینیت مییابد.لفظ دولت دموکراتیک و سوسیالیستی با همه رنگ امیزیهای دروغینی که تا اکنون در تاریخ ساخته گردیده دروغی برای فریب ستم کشان برای تداوم ستم کشی بوده است
هیچ اندیشه ای در حصار و مرز بندی جنسی و طبقاطی و ملی نمیتواند و نباید محصورباشد.
اندیشه رهایی بخش بشریت تنها از طریق ازاد شدگان از این بندها و مرز بندیها میسر میگردد.مارکسیستها و کمونیستها که در احزاب خود در پی تعریف از ماهیت طبقه روشنفکر سیاسی یعنی خود کمونیست ها عاجز مانده اند از درک این واقعیت عاجزند.انان همیشه در معرفی خود و احزاب خود بعنوان انسانهای متعلق به طبقه کارگر جهد کرده اند حال انکه انسانی که علیه ستم طبقاطی اندیشه مبارزه طبقاطی را بر گزیده از همه وابستگی طبقاطی و مرز بندیها و منافع حاصل از ان خود را رهانیده است .
صاحب اندیشه رهایی بخش و برابری طلب نمیتواند در مبارزه با نابرابری طبقاطی اندیشه و یا وابستگی طبقه ای را به یدک کشد چون ماهیت مبارزه وی لغو طبقات است.هر اندیش ورزی که گزینه مبارزه علیه نابرابری طبقاطی را انتخاب کرده است علیه ماهیت وجودی طبقاطی شوریده است.به همین منظور اندیشورزان بزرگ این مبارزات شامل انسانهای ازادیخواهی هستند که سابقا در بخشهای طبقاطی قرار میگرفتند و تعریف میگشتند و منافع حاصل از طبقه خود را کسب میکردند چه با فروش نیروی کار خود و چه با کسب منافع در داخل لایه های طبقاطی خود
بعبارت ساده شورش گر انقلابی بی طبقه است
پروژه انترناسیونالیزم پرولتری مارکسیزم لنینیست و مائویست پروژه اصلاح طلبی در ضمینه حفظ دولتهای جهانیست و ذاتا از لحاظ عملکرد ایدئولوژیک ونگرش طبقاطی صرف خودنمیتواند تبدیل به ابزار ساخت انقلاب جهانی گردد.
انتظار رهایی بخشی بشریت توسط این اندیشه مقدس گشته نیز توهمی بیش نیست
جنبش انترناسیونالیزم بین المللی واقعی توسط بشر ازاد شده از قید و بند ها و منافع مادی طبقاطی میسر میگردد.همان بشری که بدور از تعلقات طبقاطی و تفاوتهای جنسیتی و منافع ملیتی خود در دل جنبشهای برابری طلب ساختار ستمگری و نهاد قدرت متمرکز شده را نشانه گرفته است و خواهان لغو همه دولتهای جهان است
زمان ان فرا رسیده است که نگرش نو در اندیشه دین گشته کمونیستی بسان پیامبری ظهور کند که اعلام دارد تنها بشری میتواند اندیشه رهایی بخش را جهانی سازد که ابتدا زنجیرهای خود را پاره نماید .*۳
باریش نصیریان
20 اپریل 2016
بمناسبت روز جهانی گارگر
.............................. .............................. ............................
توضیح 1-هر از چند گاهی جنبشهای ضد جنگ و جنبش های یک درصدی با ماهیت انسانی خود را نشان میدهند.نویسنده مقاله خود به مبارزه طبقاطی اعتقاد دارد اما به رهایی جهانی توسط انترناسیونالیست معتقد نیست.و با فاکتهای موجود توهم بودن این اندیشه را به ثبوت میرساند
توضیح -2 حداقل من نمیتوانم متوهم باشم کسانی که هنوز اصرار بر حقانیت این اندیشه را باور مند هستند بفرمایند در کارنوالهای اول ماه می در جوامع مدرن شرکت نموده وبه نعره های مستانه سرود خوانی انترناسیونالیستی گوش فرا داده و حد اقل درخواست یک روز اعتصاب سراسری توسط هم زنجیرهایشان برای قتل روزانه کارگران محروم و ستم دیده ایران را خواستار باشند.یا در دوم ماه می نظاره گر کارگران کرخت شده از مستی شبانه باشند که تولیدات محصولات جنگی وماشین الات صنعتی وخودرو سازی و تکنولوژی و ... و حتی همه تولیدات انها از طریق غارت منایع مواد خام کشورهای عقب نگهداشته شده تهیه میگردد و برای تعمین رفاه انان باید سیستم غارتگری ادامه پیدا کند که بازاری برای فروش ان محصولات ایجاد گردد.خصوصا کارگران کارخانه های سلاح سازی دیدن دارد .بازارشان هم که با وجود جنگ و گسترش ان رونق مییابد
توضیح -3 همه اندیشه ها زمانی که قابلیت اجرایی خود را از دست میدهند اپدیت گشته و مدرن میگردند.مدرن گرایی تفکر انسانی در تقابل کامل همه اندیشه های مقدس گشته است.خود مارکس علیه دین و تقدس شوریده بود .اگر وی در زمان حاضر حضور داشت و مارکسیستهایی که از وی و اندیشه های وی دین ساخته اند را میدید حتما علیه این دین میشورید.اندیشه کمونیزم تنها با تطبیق خود با تفکر مدرنیزم مورد نیاز بشر امروزین میتواند.کارایی خود را باز یابد.زمان ایجاد تفکر نئو کمونیزم یک قرن است که به تاخیر افتاده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر