اعطای جایزه نوبل به نرگس محمدی وتخریبگری دو جبهه استبدادطلب! بهروزستوده
گمان نمیکنم هیچ انسان آزادیخواه و مدافع حقوق بشر و کنشگر سیاسی و اجتماعی ایرانی از هر تیره و تبار و دین و آئین و باوری، از اعطای جایزه صلح نوبل به نرگس محمدی این زن آزاده و مبارز ایرانی و چهره شاخص و شجاع جامعه مدنی و مدافع حقوق بشر در ایران خوشحال نباشد، همچنین گمان نمیکنم میلیونها نفر در سراسر جهان و از جمله بسیاری از ایرانیان که مراسم اعطای جایزه نوبل به فرزندان نوجوان نرگس محمدی به نیابت مادرشان را دیدهاند و پیام پُرصلابت او را از درون شکنجهگاه جمهوری اسلامی شنیدهاند تحت تأثیر شجاعت و پیگیری و پای بندی این شیرزن دریادل ایرانی به حقوق بشر و جنبش زن زندگی آزادی قرار نگرفته باشند و آنچنان که دنیا شاهدش بود او را مورد ستایش و تحسین که براستی شایسته آن است قرار نگرفته باشند، پس چگونه است کسی که این چنین در افکار عمومی جهانیان خوش درخشیده است و مورد تأیید و تحسین کمیته جایزه جهانی صلح نوبل و شخصیتها و نهادهای حقوق بشری بین المللی و ایرانی قرارگرفته است به یکباره برای تخریب شخصیتاش گروهی از ایرانیان نابخرد و شناخته شده که خود را با هویت پادشاهی خواه معرفی میکنند وارد میدان شده و دست به تخطئه کمیته داوران جایزه صلح نوبل، روند انتخاب برنده جایزه صلح نوبل و به زیر سئوال بردن صلاحیت نرگس محمدی برای احراز این جایزه زدهاند! واقعاً شرم آور نیست؟! این همه بُخل و حسادت و کینه ورزی از تعلق گرفتن جایزه نوبل به نرگس محمدی که بی تردید فضای تازهای برای تمامی شیفتگان آزادی و عدالت و رهائی از چنگال جنایتکار جمهوری اسلامی بوجود میاورد از کجا ناشی میشود؟!
بر جبهه استبدادطلب ذوب شدگان در ولایت مطلقه خامنهای و جیره خواران خونریز او حرجی نیست اگر خشمگین باشند از اینکه یکبار دیگر یک زن آزاده ایرانی و مدافع حقوق بشر برنده جایزه صلح نوبل میشود چرا که در ذهن علیل این ذوب شدگان در رهبر جنایتکارشان، بنیاد و جایزه نوبل و اصولا هر آنچه در دنیا در جهت افکار پوسیده و قرون وسطائی و ضدبشری آنان نباشد حتماً توطئه استکبار جهانی و صهیونیسم بین المللی است برای ضربه زدن به اسلام و جمهوری اسلامی! بنابراین به جبهه ذوب شدگان در استبداد ولایت مطلقه فقیه ایرادی وارد نیست و اگر به تخریب شخصیت زنان و مردان آزادیخواه ایران نپردازند جای تعجب است، اما از کسانی که نعرههای دمکراسی خواهی و ایران گرائی و اخیراً ملی گرائی آنان در خارج از کشور و فضای مجازی گوش فلک را کَر کرده است در وهله اول بعید بنظر میرسد که در تخریب شخصیتهای محبوب بسیاری از مردمان ایران همراه و همزبان با ذوب شدگان در ولایت خامنهای بشوند ولی اگر به کارنامه و عملکرد این دسته از شیفتگان و ذوب شدگان رژیم به تاریخ پیوسته پهلوی در جریان جنبش زن زندگی آزادی نگاه کنیم متوجه میشویم کینه ورزی اینان نسبت نرگس محمدی و خشم و غضبشان از اینکه چرا جایزه نوبل به ایشان تعلق گرفته است از کجا ناشی میشود؟ مختصر و مفید دریک کلام سوزش بی حدوحصر این ذوب شدگان در استخوانهای دفن شده در تاریخ گذشته از آنجا ناشی میشود که ماشین پروپاگاندای پوپولیست پرور، این دسته از استبدادطلبان را به این "ایمان" قوی و بی بازگشت رساندهاند که سرهای بلندتر از سر رهبرشان باید قطع شود، زبانهای رساتر باید بریده گردد و قدمها و قلمهای مصمم باید شکسته شود تا صدا و سیمای رهبر فرزانه و آریائی نسب این دسته از استبدادطلبان به ضرب و زور فضای سایبری دیده و شنیده و پذیرفته شود! کم نیست نمونه هائی از هنرنمائی گفتار و رفتار و کردار دارودستههای استبدادطلب مدرن نما و آزادیخواه نما در همین یک سال گذشته که بازگو نمودن آنها عرق شرم مینشاند برپیشانی هر ایرانی کوشنده راستین حقوق بشر و آزادی و عدالت. کوتاه سخن، جولانگاه پیکار برای بزیر کشیدن جمهوری اسلامی صحنه تخریب شخصیت نرگس محمدی و دیگر شخصیت هائی که هریک به نوبه خود میتوانند در مسیر آزادی ایران خدمتی بکنند نیست که استبدادطلبان نادان هرچه دراین راه پیش بروند و برهرزه گوئی و هرزه نویسی و تخریب شخصیتهای محبوب مردم بیفزایند بفرموده حافظ شیرین سخن "عِرض خود میبرند و زحمت ما میدارند".
بهروز ستوده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر