مستند ثابتی و جنگ واگُفتها،
مزدک بامدادان
زمان برای خواندن: ۹ دقیقه
مستند پرویز ثابتی همانگونه که پیشبینی میشد، در میان سرآمدان دینزده و دینخوی آنچه که خود را اپوزیسیون مینامد، یک دوگانه دیگر بر دوگانههای دروغین تاکنونی افزود. به باور من کسانی که در راستای روشنگری میکوشند و دچار هیجانهای آنی جهان سیاست نمیشوند، بایسته است در هر رخدادی چون بزنگاهی برای پرداختن به اندریافتهای بنیادین سپهر روشنفکری بنگرند.
آنچه که امروز در برابر چشمان ما رخ میدهد، گفتگو بر سر نیک و بد ساواک و جایگاه پرویز ثابتی نیست. بگومگوهای بیپایان دوستان و دشمنان ساواک تنها نشانه (۱) یک بیماری ژرف است. پس باید بجای پرداختن به نشانههایی که ناگهان پدید میآیند و بناگاه ناپدید میشوند، به خود بیماری پرداخت.در سه دهه پژوهش در تاریخ ایران و اسلام یک نکته را دریافتم و آنهم اینکه «هنگامی که جنگ ارتشها پایان میگیرد، نبرد واگفتها آغاز میشود». "واگفت" همان روایت است که در زبانهای اروپایی به آن narrative میگویند. بوارونه "گزارش" که روند گاهشمارانه رخدادها را برای دیگران و آیندگان فرومینگارد، واگفت یا narrative آن رخداد یا پدیده را نخست از غربال اندیشیدههای نگارشگر میگذراند و آن را در بستری بازگو میکند، که بیشتر بکار آفرینش، پایش و گسترش یک ایدئولوژی میآید. بدینگونه هر پژوهشگری باید بداند که چیزی بنام تاریخ ناب هستی ندارد، آنچه که ما تاریخش مینامیم، واگفتی است که از بیشترین پذیرش و گسترش برخوردار است، همانگونه که «واقعیت آن پندارهای است که همگان بر سر راست بودنش همسُخنند».
واگفتها هنگامی که از پذیرش همگانی برخوردار شوند و بویژه آن زمان که دست رسانههای فراگیر و دستگاه تبلیغات حکومتی را در پشت خود داشته باشند، به یک "واگفت کَلان" (۲) فرامیرویند، به چیزی که در زبان روزانه بدان "باور همگان" میگوییم. مارکس و نگلس در مانیفست حزب کمونیست برآنند که «تنها واگفت کلان (die herrschende Idee) هر بازهای، همواره واگفت طبقه حاکم بوده است» (۳). در پهنه دینشناسی نیز ما هماره با یک خوانش و روایت کلان روبروییم و هر واگفت یا هر خوانش دیگری که با این روایت کلان از در ستیز درآید، در واژهشناسی دینی "بدکیشی" (۴) نامیده میشود.
من در نزدیک به سه دهه کار درمان و آموزش در رشته پزشکی این را نیک دریافتهام که حتا دادههای آزمونپذیری چون ریشه بیماریها و روش درمان آنها، یعنی دانستههایی که به آسانی تن به آزمایش میدهند نیز، در گذر زمان دچار دگردیسی و دگرگونی میشوند. در زمینه تاریخ اسلام آغازین نیز "دانسته"های ۱۳۰۰ ساله از آغاز سده بیستم به چالش گرفته شدند و امروزه گرایش پژوهشی نیرومندی پدید آمده است که محمد و چهار خلیفه راشده را افسانه، واسلام را یکی از شاخههای ارتدادی مسیحی میداند (۵).
آیا درباره ساواک میتوان تنها به یک روایت پایبند ماند؟ راستی را چنین است که ما بویژه در یک دهه گذشته گواهان زنده فروریزی باروهای ستبر واگفتهای کلان از تاریخ نوین ایران بودهایم. از انقلاب مشروطه و زمینههای پیدایش آن گرفته تا انقلاب اسلامی، انبوهی از سازههای گفتمانی یکی از پی دیگری در برابر چشمان ما فرومیریزند. رضاشاهی که روزگاری برایش میسرودند «تجارت نیست، صنعت نیست، ره نیست /// امیدی جز به سردار سپه نیست» در اندک زمانی و در چارچوب واگفت دیگری دستنشانده بریتانیا و شاهی آزمند و سرکوبگر نامیده شد، تا دیرتر در روایت حکومت پهلوی بنیانگذار ایران نوین نامیده شود و پس از انقلاب و در خوانش پنجاهوهفتی، فرمانروایی زراندوز و نادان و ترسو خوانده شود. در واپسین واگفت تاکنونی، نه تنها دشمنان او نیز بر دستآوردهای سترگ او انگشت مینهند، که بخشی از مردم در زیر باران گلوله روح او را به یاری میخوانند. رضا شاه یک تن بیشتر نیست، این واگفتهای پیروز هستند که به او هر از چندی چهرهای دیگر میبخشند.
همه آنچه را که درباره رضاشاه آوردم، موبمو درباره دیگر چهرههای برجسته تاریخ ایران نوین نیز میتوان بازگفت. مصدق در یک واگفت قهرمان ملی شدن نفت و نماد دموکراسیخواهی ایرانی است، و در روایتی دیگر پیرمردی یکدنده و کودتاچی، میرزا کوچک خان در یک واگفت از قهرمانان مشروطه است و در روایتی دیگر یک آخوند واپسگرای بنیانگذار ائتلاف اسلام و وابسته به عثمانی و دیرتر به شوروی. نگاههای دگردیسنده به پیشهوری، گلسرخی، مجاهدین، فدائیان، خاندان پهلوی، ۲۸ مرداد، انقلاب اسلامی و سرانجام رستاخیز ملی ۱۴۰۱ نیز همه ریشه در همین جنگ واگفتها دارند؛ آن روایتی که از میدان نبرد پیروز بدرآید، به واگفت کلان فرامیروید و مُهر خود را بر پیشانی باور همگانی فرومیکوبد.
واگفت، خوانش و گزارش یگانه از رخدادها، چهرهها و پدیدههای اجتماعی از ویژگیهای ایدئولوژی فاشیستی است. همچنین، تنها جامعههای دینزده و مردمان دینخو هستند که میخواهند تنها یک روایت را بشنوند. بدینگونه آنچه که بنام مستند پرویز ثابتی در برابر چشمان مردم ایران نهاده شده است، تنها و تنها یک واگفت از میان دهها واگفت دیگر است، یا در اندریافت دینی یک گزارش بدکیشانه، یک heresy. با نگاه موشکافانه، آن را حتا نمیتوان یک "مستند" در اندریافت پژوهشی این واژه نامید. این را نیز باید از پیش دانست، که گفتههای ثابتی درست به اندازه گفتههای زندانیان سازمان او میتوانند راست یا دروغ باشند.
انقلاب پنجاهوهفت و همه دلباختگان آن، چه آنان که پیروز شدند و بر تخت نشستند و چه آنان که شکست خوردند و از قدرت رانده شدند، نبرد گفتمانی را در همه میدانها باختهاند. با دریافت این شکست سهمگین است که آنان خواهان یک روایت خطی و یکسویهاند و روایتهای ناهمخوان را برنمیتابند. در واگفت آنان پادشاهی پهلوی به ساواک، ثابتی، شکنجه، اعدام، سرکوب، دیکتاتوری، حلبیابادها و کشور تکحزبی و ریختوپاش حکومتیان و... فروکاسته میشود. در واگفت هواداران پادشاهی پهلوی ولی چهرههای این حکومت کسانی چون ناتل خانلری و فرخرو پارسا و مهرانگیز منوچهریان، و دستآوردهای آن کانون پرورش فکری و سپاه دانش و برانداختن نظام اربابورعیتی و تغذیه رایگان و... شناسانده میشوند.
پنجاهوهفتیها نبرد گفتمانی را به دشمنی نیرومند بنام "زمان" باختهاند و برای ماندن در میدان چارهای جز پیروزی در جنگ روایتها نمیبینند. فرجام این واپسین جنگ تاکنون رویکرد همدلانه بخشی از مردم به ساواک و برآشفتگی کسانی است که نمیخواهند روایت کلان آنان میدان را به این هماورد تازهنفس واگذارد. جامعه ما ولی نیازمند واگفتهای گوناگون است و ما تنها از دل گزارشهای ناهمسان و گاه باهمستیز است که میتوانیم اندکی به هسته آنچه که واقعیت بیرونی نامیده میشود، نزدیک شویم. پس راه چاره نه خفه کردن صداهای ناهمآوا است و نه همسنجی خیرهسرانه ثابتی با آیشمن و دیگر جنایتکاران بزرگ تاریخ. در جایی که از یک سو کسانی میگویند خودشان شکنجه شدهاند و بدینگونه گواهان زنده جنایت ساواک بر علیه بشریتاند، و از دیگر سو متهم این جنایتها دستان خود را در آب بیگناهی میشوید و سخنان آنان را افسانه مینامد، تنها یک چاره بجای میماند:
قربانیان باید برای باوراندن روایت خود و پیروزی در این جنگ واگفتها، در یک کنش همبسته جهانی از ساواک شکایت کنند (۶). کسی چه میداند؟ شاید از دل این دادرسی یک هانا آرنت ایرانی زاده شد و چشم جهان را به خوانشی نو از "آیشمن در اورشلیم" روشن کرد.
مزدک بامدادان
https://www.instagram.com/mazdak.bamdadan.official/
https://www.facebook.com/mazdak.bamdadan/
https://twitter.com/mazdakbamdadan2
۱) Signe / symptom
۲) Prevailing / dominant opinion
۳) Manifest der Kommunistischen Partei، 64
۴) heresy
۵) بنگرید به کتاب من با نام "مغاک تیره تاریخ، اسلام چگونه پدید آمد؟ " و همچنین تارنمای کندوکاو:
kandokav.net
۶) برای من چیستان بسیار بزرگی است
گویا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر