۱۴۰۲ اردیبهشت ۱۹, سه‌شنبه

 جنگ نابرابر "ماردوش" و بلوچ "دار به دوش 

عبدالستار دوشوکی

doshuki.jpgصبح دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ایمیلی فرستادم مبنی بر اینکه امروز باز هم یک بلوچ به دار آویخته شد. قبل از آنکه ایمیل خوانده شود، خبر آمد که یک بلوچ دیگر نیز اعدام شده است. لذا ناچار شدم ایمیل قبلی خود را تصحیح کنم و بنویسم که دو بلوچ اعدام شدند. یک ساعت بعد از ایمیل تصحیحی دوم خبر آمد که سه بلوچ اعدام شده‌اند. ناچارا ایمیل تصحیحی سوم را فرستادم. اما دیری نگذشت که خبر آمد یک بلوچ دیگر (یعنی نفر چهارم در یک روز) اعدام شده است. بعد از دریافت این خبر ایمیل تصحیحی دیگری نفرستادم. با خود فکر کردم ما چقدر از زمانه خونریز عقب هستیم.

ناچارا به عقب برگشتم. به دوران تنها مدرسه در چابهار بنام دبستان شاهپور. داستان شاهنامه و ضحاک ماردوش و اینکه ضحاک آن زمان فقط دو مار بر دوش‌هایش داشت و جان و مغز دو جوان ایرانی برای تغذیه روزانه او بسنده بود. شاید در کتاب‌های درسی پساجمهوری اسلامی تصویر ضحاکی را ببینیم با چهار مار بر دوش. شاید هم بیشتر؛ چون دیروز فقط بلوچها نبودند که اعدام شدند. هموطنان دیگری هم بودند از جمله یوسف مهرداد و صدرالله فاضلی زارع بیگناه که حلاج وار سرشان بر دار رفت. منصور حلاجی که بقول ایرج میرزا مصداق بارز این شعر در نسخه طنز گزنده آن بود:

هر یکی از شعرا تابعِ یک شیطانیست / من درین مغزِ برآشفته دو شیطان دارم

حال باید تامل کرد و پرسید براستی در مغز برآشفته رهبر و مسئولین جمهوری اسلامی چند ابلیس شیطان صفت نهفته است که عطش و ولع آنها برای خون جوانان ایران سیری ناپذیر است. بلوچهای اسیر و زندانی طعمه‌های در بند و دست بسته‌ای هستند تا هر روز و هر هفته از بهر انتقام جویی از"جمعه‌های زاهدان" و شعارهای تند جوانان بلوچ از اسرای آنها بدین گونه و با سبعیت و درنده خویی انتقام گیری شود.

به یاد کتاب ضحاک مار دوش اثر علی اکبر سعیدی سیرجانی افتادم که نوشت و هزینه سنگین و دهشتناک را با جان شیرین خود پرداخت. به یاد اشعار احمد شاملو افتادم که در مورد قربانیانی که صلیب خود را تا مسلخگاه بی عدالتی بر دوش می‌کشند، افتادم. شاید بلوچها از همان بدو تولد با چوبه دار بر دوش بدنیا می‌آیند تا در نوبت آنها به کار آید. و ما نیز که در بیرون از "زمان" ایستاده‌ایم نظاره گرانه انتظار می‌کشیم. و باز هم بقول شاملو "در مردگانِ خویش نظر می‌بندیم با طرحِ خنده‌ یی، و نوبتِ خود را انتظار می‌کشیم بی‌ هیچ خنده‌یی".

عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر