۱۴۰۲ اردیبهشت ۲۵, دوشنبه

 نقد سختی که باید از خود و عملکرد خود انجام دهیم!

 ابوالفضل محققی


غریو هزاران جوان، دختران و پسرانی که با عشق به زندگی وآزادی پای در میدان مبارزه‌ای نابرابر اما سخت افتخار آفرین با حکومتی جنایتکار، وحشی و مسلح تا بن دندان نهادند! به بهائی سنگین سرکوب شد.

جنبشی بزرگ و غرورآفرین که با نام رمز مهسا و پرچم "زن، زندگی، آزادی "شروع گردیده بود. رنگین شده از خون زیباترین فرزندان این آب و خاک برای مدت زمان نه چندان طولانی در محاق رفت.
جنبشی که می‌توانست با آن همه فداکاری و ایستادگی چهار ماهه به برکت سینه‌های گشوده شده جوانان در برابر تیر جفای استبداد حاکم، حمایت جانانه صد‌ها هزار انسان مهاجر ایرانی در سرتاسر جهان که افکار عمومی را بخود جلب کرده و حمایت، فعالان عرصه سیاسی، هنری، فرهنگی و اجتماعی را با خود همراه کرده بود. بیک انقلاب و دگرگونی اساسی منجر گردد.
اما دردا که بدلایل متعدد ازخشونت حاکمی سخت مستبد، خودشیفته که ولایت از خدا گرفته و قدرت از شیطان به بی شرمانه ترین شکل ممکن جنبش را سرکوب می‌کرد! گرفته، تاعملکرد خودخواهانه اپوزیسیونی که قادر نشد از غلاف باورهای سخت جان ایدئولوژیک و رفتار‌های شرطی شده چند ده ساله خود بیرون بیاید و نقشی در خور ایفا کند!

از نقش افرادی که بیشتر دل در گرو باورهای سکت، منجمد و موقعیت خود داشتند و توهم توانائی فردی و گروهی حامیان خود! تا غم خواری واقعی جنبش!
از محاسبات قدرت‌های پشت پرده جهانی که در مماشات با جمهوری اسلامی! زمانی که با دست پس می‌زنند و سپس با پا پیش می‌کشند وخاک در چشم مردم می‌پاشند. عدم حمایت بخش به اصطلاح خاکستری جامعه. همه دست بدست هم داده ومانع از این گردید که جریان‌ها وافراد متعهدانه درقبال این همه فداکاری واز جان گذشتگی عمل نمایند. تعهدی که نماد اصلی آن همبستگی وتلاش جهت ایجاد یک ائتلاف گسترده و قدرتمند در خارج وتاثیر گذاروامید بخش در داخل می‌توانست باشد.
تمامی عناصر از اقبال و همبستگی میلیونی مهاجرین گرفته تا حمایت جهانی! همراه مردمی دردمند در ایران که باامید وآرزو به این فضای ایجاد شده برای یک همبستگی تاثیر گذار نگاه می‌کردند این امکان را بوحود آورده بود که پایه‌های یک همبستگی ملی شکل گیردوکاری کارستان در حمایت از جنبش داخل وعقب راندن حکومتی جانی صورت پذیرد.
اما دریغ ودرد که چنین نشد. من به ابغاد متختلف این خیزش و چرائی عدم حمایت بخش به اصطلاح خاکستری جامعه نمی‌پردازم.
هدفم در این نوشته نشان دادن نقش مخرب افراد وجریان‌های خارج از کشور یا به اصطلاح اپوزیسیو ن خارج کشور است در قبال این خیزش. فرصت سوزی است در آتش باور‌های دگم، خود محور بینی، گروه گرائی، تحلیل‌های نادرست از شرایط و توانائی‌های فردی و گروهی! توهم اقبال داخل کشور نسبت به این فرد یا فلان گروه! تحلیل و عملکردی نادرست وغیر اخلاقی که ماحصل آن گسیختگی و تشتت در صف معترضان خارج و جری تر شدن وحکومت درداخل گردید.
آیا وقت آن نرسیده که هر فرد وگروه به نتیجه کار خود و لطمعه‌ای که با عمل کرد خویش به این جنبش انقلابی وارد ساخت! به نقد خود بنشیند وتصویر خود را در آئینه روزببیند؟
وظیفه اخلاقی هر انسان، هر جریان سیاسی واجتماعی است که به راه رفته وعمل کرد خود را درجامعه بدقت نگاه کند. نتایج حاصل از آن را درحیات شخصی واجتماعی ارزیابی نماید. منصفانه قضاوت ونتیجه گیری کند. چرا که هر فرد مطرح، هر جریان سیاسی نسبت به نقشی که در روند تحولات اجتماعی بازی می‌کنند مسئول وجوابگوست!
از من قرار گرفته در انتهای جدول تا آقای رضا پهلوی، حامد اسماعلیون ودیگر تشکیل دهندگان گروه همبستگی مهسا.
از جریان‌های چپ، تا جمهوری خواهان که بجای تلاش برای ایجاد فضائی سالم و تاثیرگذار جهت نزدیکی بیک دیگر! بر شیپور نفاق و دو دستگی دمیدند! مسائل و مبارزه روز را که باید جواب داده میشد! در سایه قزار داده به مسائل فرضی که می‌توانست در آینده پیش بیاید پرداختند. نقد حال به نسیه فردا از کف دادند.
از سلطنت طلبانی که حرکات و عملکردشان در درصحنه‌های عمومی تظاهرات، ازشعار‌های دل بهم زن تا عمل کرد‌های نه چندان کمتر از حزب الهی‌های رژیم آسیب رسان بر پیکر جنبش وهمبستگی شکل گرفته پیرامون جنبش مهسا نبود!
از بر خورد ضعیف واز نظر من غیر متعهدانه آقای رضا پهلوی نسبت به آنچه می‌گفتند! بخصوص در قبال این قداره کشان ونهایت تسلیم شدن به سلطنت طلبان کهنه کار که در باغ سبز نشان دادند. اورنگ دل فریب هر چند فرضی پادشاهی بر فراز سر ایشان گرفتند و با خارج کردنشان از گروه همبستگی ضربتی جانانه برپیکر این همبستگی وافرادی چون من که با تمام وجود بی هیچ چشم داشتی جز شادی وپیروزی مردم در سر نداشتیم وارد کردند.
ضربتی هولناک تر بر باور وامید‌های مردم. شادی حکومتیان! اندوه مردمان!
از نقش اتحاد بهم زن جمهوری خواهان که یدی طولا در بحث وجدل، از هم پاشاندن تشکل‌ها! ایجاد گروه‌های چند نفری اما پر سر وصدا دارند. بلائی که بر اتحاد جمهوری خواهان نازل شد. حال همان لشگرپراکنده شده در گروه‌های متعدد همین بلا را بر سر هر تشکل وفردی که به مذاق آن‌ها خوش نیاید وارد می‌سازند.
نقش مخرب جریان‌های چپ، مجاهدین، سلطنت طلبان افراطی، برخی گروهای قومی، جریان‌های مشکوک سایبری که جمهوری اسلامی دستی پر و گشاده در آن دارد را به ادامه مطلب می‌گدارم. نقدی سخت که باید از عمل کرد خود ارائه کنیم.

ادامه دارد

ابوالفضل محققی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر