۱۳۹۸ آذر ۲, شنبه

تأملات بهنگام؛ گرسنگان و بی‌آیندگان در خیابان

112219B_top.jpgیوسف مقدسی
- با قطعیت می‌توان گفت که هیچیک از اعتراضات سراسری اخیر، نه تنها رنگ و بوی مذهبی ندارند بلکه به شدت مذهب‌گریز هستند. مردم معترض با آگاهی از نقش انکارناپذیر شیعه‌گری در سیاه‌روزی‌شان، عامدانه از اشاره به اسطوره‌های عقل‌ستیز این مذهب، پرهیز می‌کنند.
- از این ایام به بعد، هر شخص یا گروهی، اگر کلام یا واژه‌ای در دفاع یا حتی همدلی با جمهوری اسلامی بگوید شریک در جنایات این فرقه تبهکار است و دست در خون هموطنان خود دارد.
هرچند هنوز برای تحلیل نتایج حاصل از اعتراضات خونین چند روز اخیر در سراسر ایران زود است، اما آنچه از تصاویر و اطلاعاتِ درز کرده به فضای مجازی دستگیر بیننده می‌شود، نشان از خیزشی متفاوت از تمامی اعتراضات پیشین، در سراسر کشور، دارد. تا اینجا، از چشم‌انداز صاحب این صفحه‌کلید، چند نکته‌ای که به اختصار در پی می‌آیند، بارزترین خصوصیات این خیزش خونین هستند.
یکم: گرسنگی، انگیزه اعتراض
طی چند سال اخیر و به ویژه از آغاز دور دوم ریاست جمهوری حسن روحانی، توهم پشتیبانی طبقه به‌اصطلاح متوسط از دولت، موجب شد که سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال، بیش از پیش در دستور کار دولت قرار بگیرد. این سیاست‌ها که به ضرورت، به نادیده گرفتن فرودستان و حاشیه‌نشین‌های جامعه ایران منجر می‌شد، جناح رقیب دولت در «شرکت سهامی جمهوری اسلامی» را به طمع استفاده از خشم فرودستان، برای تضعیف دولت انداخت.
هر چند اعتراضات دی‌ماه ۱۳۹۶، با سلسله‌جنبانی رقبای حسن روحانی در مشهد آغاز شد اما به سرعت پتانسیل نارضایتی‌های نابرخورداران جامعه را آزاد کرد، مردم در بیش از صد شهر کشور به اعتراض پرداختند و در نتیجه، بحرانی بزرگ برای حکومت اسلامی پدید آمد. ناراضیان دی‌ماه ۹۶، طیف وسیعی از نابرخورداران اقتصادی و اقلیت‌های متنوع جامعه ایران را تشکیل می‌دادند که هرچند از تنگی معیشت و ظلم حکومت به جان آمده بودند اما گرسنگی شعار اصلی اعتراض‌شان نبود. در آن ایام تقاضای عمومی برای بهبود وضع معیشت و ترس از فقیرتر شدن بود که به اعتراضات آنها دامن می‌زد. از دی‌ماه ۹۶ تا آبان ۹۸، نه تنها بهبودی در وضعیت معشیت این معترضین حاصل نشد بلکه با موفقیت تحریم‌ها و کاهش هولناک درآمدهای نفتی دولت، اوضاع اقتصاد رانتی و معدن‌فروش ایران به بدترین حالت تاریخ چهل ساله جمهوری اسلامی رسید.
در ماه‌های اخیر، نابرخورداران جامعه ایران از وضعیت «ترس از گرسنگی» دچار حالت گرسنگی شده‌اند. از تصاویر و شنیده‌های مورد وثوق چنین برداشت می‌شود که قسمت عظیمی از اعتراضات سراسری چند روز اخیر، ناشی از حضور انبوهی از گرسنگانِ مناطق حاشیه‌ای و محروم شهرهای بزرگ در خیابان‌هاست.
دوم: بی‌آیندگی، دلیل شورش
در نگاهی گذرا به تصاویر منتشر شده از اعتراضات ایام اخیر، تشخیص خیل عظیم جوانان نورسیده خشمگین، آسان است. در بسیاری از ویدئوهای رسیده از درگیری‌ها، جوانانی را می‌بینیم که بی‌باکانه حمله اجامر حکومتی را پاسخ می‌دهند و گاهی نیز آنها را عقب می‌رانند. بیشتر این جوانان، نه چهره‌هاشان را پوشانده‌اند و نه از رو در رویی با پلیس ضد شورش و اوباش حکومتی هراسی دارند.
شعارهای تند و براندازانه جوانان عاصی با چاشنی سنگ‌پرانی و آتش‌افروزی، تنها نشانه خشم افسارگسیخته و ناامیدی از بهبود شرایط موجود نیست، این تمایل روزافزون جوانان به تخریبِ هر چه متعلق به حاکمیت است، از باور این جوانان شورشی به «بی‌آینده» بودنشان ناشی می‌شود. خشم فعال و تخریبگرِ جاری در رفتار نسل سوم پس از انقلاب ۱۳۵۷، از نهادهای اقتصادی فاسد و نفرت آنها از سازمان‌های تبلیغاتی ایدئولوژیک حکومتی، آنها را به این باور رسانده که با ادامه وضع موجود، روز به روز به پس خواهند رفت و در واقع بدبخت‌تر خواهند شد. آتش زدن بانک‌ها و مؤسسات مالی وابسته به حکومت و تخریب حوزه‌های علمیه، نشانه طغیان جوانان علیه اقتصاد فاسد رانتی آینده‌کُش و ایدئولوژی واپسگرا، آینده‌ستیز و آخرالزمانی فرقه تبهکار اشغالگر ایران است.
سوم: رضاشاه، ترجیع‌بند شعارهای معترضان
تا اکنون، بیشینه تصاویر و صداهای رسیده از تظاهرات و اعتراضات آبان ۱۳۹۸، بسیار بیش از خیزش دی ماه ۱۳۹۶، سرشار از نام رضاشاه و اشاره به خاندان پهلوی بوده است. سیاهکاری‌های «ارتجاعی» چهل سال حکومت اسلامی، در قیاس با رونق و خاطرات خوش حکومت «آینده‌محور» پادشاهی پهلوی، بسیاری از معترضان را به ذکر نام رضاشاه وا داشته است.
برای اینکه به این قضاوت برسیم که اکثریت معترضان پشتیبان «پهلوی‌گرایی» یا به دنبال بازگشت این گفتمان به حاکمیت کشور هستند، قدری زود است. آنچه اما می‌توان از آن مطمئن بود این است که نامِ «پهلوی» و یادِ «رضاشاه» تنها نام و یادِ مشخص و منتشر در اعتراضات اخیرِ سراسر ایران است.
چهارم: هیچ نشانه‌ای از مذهب در شعارهای معترضان نیست
تا پیش از اعتراضات آبان ۱۳۹۸، کمابیش در تمامی اعتراضات و تظاهرات داخلی علیه جمهوری اسلامی، حداقل بخشی از شعارهای معترضین رنگ و بوی مذهبی داشتند یا گاهی در آنها اشاره‌ای به اسطوره‌های شیعی رایج در باورهای عامه مردم نمایان می‌شد. برای نمونه، شعارهای مذهبی در جنبش سبز و خیزش ۱۳۸۸، فراگیر بود. از «الله‌اکبر» گفتن روی پشت بام تا «هیهات من ‌الذله» گفتن در تظاهرات و یاد کردن از «حجت ابن الحسن» برای «کندنِ ریشه ظلم»، همگی شعارهای پر طنین بخشی از معترضان آن سال بودند که نگارنده خود در بسیاری از اعتراضات آن دوره، به گوش خود شنیده است.
شعارهای مذهبی اما در اعتراضات دی ماه ۹۶ بسیار کم بود و به ندرت شنیده می‌شد. این ندرت، در اعتراضات آبان ۹۸، به صفر میل کرد و به هیچ رسید. با قطعیت می‌توان گفت که هیچیک از اعتراضات سراسری اخیر، نه تنها رنگ و بوی مذهبی ندارند بلکه به شدت مذهب‌گریز هستند. مردم معترض با آگاهی از نقش انکارناپذیر شیعه‌گری در سیاه‌روزی‌شان، عامدانه از اشاره به اسطوره‌های عقل‌ستیز این مذهب، پرهیز می‌کنند.
پنجم: جمهوری اسلامی در جنایت و سرکوب به بلوغی هولناک رسیده است
حکومت جمهوری اسلامی یک حکومت عادی نبوده، نیست و هیچگاه هم به عادی شدن تن نخواهد داد. هواداران این فرقه تبهکار نیز چنین هستند و بقا و هویت‌شان را در باورهای آخرالزمانی و ستیز با انسانیت و ارزش‌های مدرن و جهانشمول انسانی می‌دانند. بر همین مبنا، معجزه باورانِ آدمکش و شهادت‌طلبِ جمهوری اسلامی، برای استمرار فرقه تبهکار، تا نهایت وحشی‌گری و دنائت پیش خواهند رفت.
چهل سال تمرین جنایت، شوربختانه این تبهکاران را در استفاده از ابزار سرکوب و خشونت به مهارتی شیطانی رسانده است. تصاویر و نشانه‌های رسیده از گستره و عمق سرکوب‌های اخیر، حاکی از تصمیم تبهکاران جمهوری اسلامی برای نمایش خشونت حداکثری است. از شلیک مستقیم گلوله جنگی به سر معترضان تا قطع کامل اینترنت و زندانی کردن مردم در قفسی به بزرگی کشور، از دستگیری‌های فلّه‌ای پرخشونت و گسترده در سراسر ایران تا ترور فعالان معترض در سراسر کشور، همگی نشانه‌هایی از نمایش این خشونت حداکثری هستند.
نشانه‌ها همه حاکی از این واقعیت است که سرشت شریر و سفاک جمهوری اسلامی، به نهایت بلوغ خود رسیده و از این بعد، روز به روز بر دامنه خشونت و جنایت این فرقه تبهکار افزوده خواهد شد.
تکمله
در این چند روزی که از دور جدید اعتراضات سراسری در ایران می‌گذرد، خوشبینی‌ها و خوشباوری‌ها درباره امکان اصلاح جمهوری اسلامی به تمامی محو شده‌اند. شک نیست که در حمایت از اوضاع جنایت‌آلود و پرخشونت فعلی- همچون تمام تاریخ جمهوری اسلامی- تفاوتی میان جناح‌های مختلف این فرقه تبهکار نیست. حسن روحانی، سیدمحمد خاتمی و محمدجواد ظریف به اندازه سیدعلی خامنه‌ای و حسین طائب در جنایات جمهوری اسلامی شریک و مقصرند. از این ایام به بعد، هر شخص یا گروهی، اگر کلام یا واژه‌ای در دفاع یا حتی همدلی با جمهوری اسلامی بگوید شریک در جنایات این فرقه تبهکار است و دست در خون هموطنان خود دارد.
روشن است که روزهای آینده، آبستن تحولاتی شگرف و برگشت‌ناپذیر در بطن جامعه ایران هستند. امید به رهایی از وضع هولناک کنونی، تنها انگیزه برای ادامه مبارزه است. اینجاست که باید از زبان حافظ شیراز مدد گرفت و واگویه کرد:
بخت خواب‌آلود ما، بیدار خواهد شد مگر؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر