رضا علیجانی در گفتگو با زیتون 

زیتون ـ محمدرضا سرداری: خبر بازداشت حمید نوری با نام مستعار حمید عباسی، دادیار پیشین زندان گوهردشت کرج در دوره اعدام‌های سال ۶۷؛ در فرودگاه استکلهم موجی از امید را برای دادخواهی در میان خانواده‌های جانباختگان و بازماندگان آن واقعه ایجاد کرده است. نوری شنبه هفته گذشته در سوئد بازداشت شد.
کاوه موسوی، حقوقدان و شاکی خصوصی پرونده و ایرج مصداقی، از زندانیان سیاسی دهه ۶۰ در ایران از فرد بازداشت شده به عنوان کسی یاد کرده‌اند که بر اساس اسناد و مدارک موجود «عضو هیئت اعدام در گوهردشت» کرج در سال ۶۷ بوده است. حالا دادگاه در استکهلم به بازداشت یک ماهه متهم رای داده است تا شاکی خصوصی اسناد و مدارک بیشتری فراهم کند.

در صورت اثبات صحت شکایت طرح شده درباره این فرد، آیا بازداشت او به محاکمه اش در سوئد خواهد انجامید و رازی از آن جنایت سر به مهر را خواهد گشود؟ در این‌باره با رضا علیجانی روزنامه‌نگار و زندانی سیاسی سابق، که در هنگام قتل عام ۶۷ در زندان اوین بسر می‌برد، گفت و گو کردیم. علیجانی در گفتگو با «زیتون» ضمن بازگو کردن گوشه‌هایی از مشاهدات خود در آن سال‌ها می‌گوید که هنوز ابهامات زیادی در چند و چون وقوع آن قتل‌ها وجود دارد، از این رو امیدوار است که حمید نوری دهان باز کند و گوشه‌ای از این جنایت رازآلود را فاش نماید. 

متن کامل این گفتگو از پی می‌آید:

آقای علیجانی، آیا شما در دوره‌ای که در دهه ۶۰ در زندان بسر می‌برید با حمید نوری (عباسی) که اخیراً در سوئد بازداشت شده برخوردی داشتید؟

آقای نوری یا عباسی در زمان اعدام‌های سال ۶۷ در زندان گوهردشت بود و من در زندان اوین بودم و پس از آن نیز من او را در اوین هیچگاه ندیدم.

از هم بندیان و احتمالاً کسانی که بعداً از زندان گوهردشت به اوین منتقل شدند نیز سخنی درباره این فرد نشنیدید؟ چون گفته شده وی در دوره‌ای هم در زندان اوین به عنوان دادیار حضور داشته؟

راستش درست نمی‌دانم وی چه زمانی به اوین منتقل شد. من پس از آن قتل عام به زندانی در شهرستان منتقل شدم و دیگر در اوین حضور نداشتم. ولی بچه‌هایی که در گوهر دشت بودند و خانواده‌ها، می‌توانند وی را شناسایی کنند. چون دادیار زندان کسی است که خانواده‌ها نیز ممکن است وی را دیده باشند. بنابراین شناسایی او کار سختی نیست. تا همین جا هم افرادی وی را شناسایی کردند و نوع برخوردی که همین فرد در دادگاه مقدماتی داشته، قرائنی را نشان می‌دهد که این فرد همان حمید نوری است. چون گفته شده وی بسیار مضطرب بوده و با تشویش به ناظران نگاه می‌کرده. دستشان می‌لرزیده. کسی که مطمئن باشد که آن فرد نیست و اشتباهی صورت گرفته نباید دچار اضطراب و نگرانی شود.

بچه‌هایی که در گوهردشت بودند و خانواده‌ها، می‌توانند وی را شناسایی کنند. چون دادیار زندان کسی است که خانواده‌ها نیز ممکن است وی را دیده باشند.

اما گفته شده در آن دوره زندانیان با چشم بند در محوطه زندان تردد می‌کردند؟ چطور امکان شناسایی دادیار زندان از سوی زندانیان وجود دارد؟معمولاً دادیاری بدون چشم بود و وی دادیار زندان بوده. در اطاق‌ها، داخل بندها که حریم زندانی بود یا هواخوری هم چشم بند نبود. تنها وقتی زندانی از بندی که در آن محبوس بود خارج می‌شد موظف بود چشم بند بزند. بنابراین مامورینی که وارد بند می‌شدند اعم از رئیس زندان، دادیارها، سربخش‌ها و نگهبانان قابل شناسایی بودند. در موقع اعدام‌ها نیز آن نظم و نسق یک مقدار فروپاشیده بود. همان‌طور که برخی شاهدان عینی هم گفته‌اند؛ هیات مرگ یعنی آقایان رئیسی، پورمحمدی و بقیه خیلی زندانیان را نمی‌شناختند و جزییات پرونده یک زندانی که چند سال در زندان بود را نمی‌توانستند عرض چند دقیقه بررسی کنند. آنها عموماً به نوع معرفی که مسئولان زندان داشتند اعتماد می‌کردند. کلاً شرایط مثل یک عملیات جنگی بود. انگار که می‌خواستند شبیخون به حریف بزنند. عملیاتی که باید در اسرع وقت به نتیجه می‌رسید. در زندان گوهردشت البته این عملیات به دلایلی که قابل بحث است لو رفته بود که ماجرا عفو نیست بلکه اعدام است. اما زندان اوین شرایط ویژه‌ای داشت و مثل یک قلعه در بسته بود.

همه نگهبانان بند و مسئولان زندان برای حدود ۲ ماه از زندان خارج نشدند. بعداً گفته شد که دلیلش درز نکردن خبر به بیرون بوده تا به گوش آقای منتظری نرسد تا این پروژه را متوقف کند.

همه نگهبانان بند و مسئولان زندان برای حدود ۲ ماه از زندان خارج نشدند. بعداً گفته شد که دلیلش درز نکردن خبر به بیرون بوده تا به گوش آقای منتظری نرسد تا این پروژه را متوقف کند. بی سرو صدا سلاخی انجام و بعد خبر آن منتشر شود. بنابراین در آن شرایط هیجانی از همه افراد مرتبط با زندان استفاده می‌کردند. ضمن این که مسئولیت‌ها هم می‌چرخید و خیلی مهم نبود که طرف دادیار است یا کس دیگر. خیلی نظم و نسقی نداشت و بنا به گفته شاهدان کسی که می‌آمد به در اتاق‌ها و زندانیان را در گروه‌های ۱۰ نفره نزد هیئت مرگ می‌برده؛ همین آقای عباسی یا نوری بوده که دستیار وقت قاضی مقیسه کنونی بوده. 

بنا به گفته شاهدان کسی که می‌آمد به در اتاق‌ها و زندانیان را در گروه‌های ۱۰ نفره نزد هیئت مرگ می‌برده؛ همین آقای عباسی یا نوری بوده که دستیار وقت قاضی مقیسه کنونی بوده.

به نظر شما فرد بازداشت شده همانطور که در کیفرخواست آمده جایگاه و نقش برجسته‌ای در این قتل عام داشته؟

قطعاً وی از برنامه‌ریزان این پروژه نبوده بلکه از مجریان و عاملان آن بوده است. خب این برنامه در سراسر کشور اجرا شد و در شهرها و زندان‌های مختلف عاملان متفاوتی داشت. هر چند بنا بر شهادت و خاطرات افرادی که زندان گوهردشت بودند وی نقش مهمی در آن جا داشته. امیدوارم او در دادگاه زبان بگشاید و اطلاعاتی که دارد ارائه کند. به‌هرحال این هیئت مرگ و کسانی که با آن در ارتباط بودند قطعاً در جریان یک سری مسائل قرار می‌گیرند. ولی متأسفانه ما در این سال‌ها جز اطلاعاتی که خانواده‌ها ‌ و بازماندگان از آن قتل عام دارند؛ نداریم. من خودم یکبار با مرتضوی رئیس وقت زندان اوین که بعد از آن حوادث به شهر خودش در زنجان رفت؛ در دفتر ماهنامه ایران فردا گفت و گو کردم. وی در آن گفت و گو علیرغم همه کنجکاویی که داشتم هیچ چیزی در آن رابطه نگفت جز یک جمله که «امام جنایتکار نبود؛ ولی جنایتکاران دوره‌اش کرده بودند.» یعنی پذیرفت که جنایتی صورت گرفته ولی آقای خمینی که امضا کننده حکم و فتوا دهنده بود را تبرئه می‌کرد در حالی که متن حکم وی در خاطرات آیت الله منتظری آمده است.

مرتضوی گفت:«امام جنایتکار نبود؛ ولی جنایتکاران دوره‌اش کرده بودند.» یعنی پذیرفت که جنایتی صورت گرفته ولی آقای خمینی که امضا کننده حکم و فتوا دهنده بود را تبرئه می‌کرد
حتی در ارتباط با بچه‌های چپ هم از میان تعدادی که جان به در برده بودند؛ قطعاً فتوای وی وجود دارد که آن افراد را به اتهام ارتداد اعدام کردند بدون آنکه خودشان بدانند در دادگاه هستند از آنان سؤال می‌شد که ترجیحتان چی هست. ما قصد داریم بندها را به مذهبی و غیر مذهبی تقسیم کنیم و به این شکل از زیر زبان افراد کلماتی را می‌کشیدند تا بتوانند آنان را متهم به ارتداد کرده و سپس اعدام کنند. اما مرتضوی هم حتی یک کلمه بر اطلاعات من نیفزود. امیدوارم نوری حال در فضایی متفاوت بتواند گوشه‌هایی از این مسئله رو روشن و به کشف حقیقت کمک کند.




عکس منتسب به حمیدنوری از آرشیو ایرج مصداقی

این حقیقتی که شما از آن صحبت می‌کنید دقیقاً اشاره به چه دارد؟ چون ما می دانیم در این پرونده چه کسی آمر بوده برنامه‌ریزان چه کسانی بودند و عاملان و مجریان چه کرده‌اند؟ چه چیزی از نظر شما در این پرونده همچنان مجهول است که امید دارید در روند دادگاه این شخص آشکار شود؟
در این پرونده هنوز نقاط ابهام بسیاری وجود دارد. تنها نقطه آشکارش که از سوی آقای منتظری بر ملأ شد این است که آقای خمینی فتوایی داده که در زمینه زندانی مذهبی و مجاهد است. اما این که فتوا چگونه طراحی شده هنوز مبهم است. چون این تصمیمی نبوده که آقای خمینی شخصاً گرفته باشد. مسئولین دادستانی و وزارت اطلاعات در آن زمان کسانی هستند که طرح را از ماه‌ها قبل آماده کردند، به تأیید آقای خمینی رساندند و بعد اجرایی کردند. طراحان این قتل عام هنوز در سایه قرار دارند. همچنین متن حکمی که آقای خمینی درباره زندانیان غیر مذهبی داده هنوز روشن نیست هرچند مضمون و محتوایش در عمل اجرا شده و روشن است.

طراحان این قتل عام هنوز در سایه قرار دارند. همچنین متن حکمی که آقای خمینی درباره زندانیان غیر مذهبی داده هنوز روشن نیست هرچند مضمون و محتوایش در عمل اجرا شده و روشن است.
این طرحی است در وزارت اطلاعات از مدتها قبل تهیه و آماده شده و سپس به آقای خمینی ارائه شده است. از منظری دوربینانه تر، ما در سال‌های آخر حیات آقای خمینی شاهد یک سری تصمیم گیری‌های مهم سیاسی در جمهوری اسلامی هستیم پایان جنگ، برکناری آیت الله منتظری و سپس نسل کشی و قتل عام زندانیان سیاسی که من آن را هولوکاست ایرانی می‌نامم. . آیا این تصمیم گیری‌ها در مرکز واحدی بوده یا به هم ارتباطی ندارد.

این سه اتفاق به نظر شما چه ارتباطی با یکدیگر دارد؟کسانی که از وضعیت جسمانی آقای خمینی مطلع بودند می‌خواستند تا وی زنده است تصمیمات مهمی را بگیرد که به جز او کسی جرات و قدرت گرفتن چنین تصمیمی را نداشت. مثل پایان جنگ. اگر او پیش از پایان جنگ فوت می‌کرد، تصمیم‌گیری برای جانشین وی برای خاتمه دادن به جنگ بسیار مشکل بود. همچنین آقای خمینی تنها کسی بود که می‌توانست درباره برکناری آقای منتظری تصمیم‌گیری کند. با توجه به پایگاهی که آقای منتظری در درون سپاه، روحانیون و بدنه حاکمیت داشت؛ بسیار بعید بود که بدون اذن آقای خمینی بتوان آقای منتظری را در فعل و انفعالات مجلس خبرگان برکنار کرد.

همچنین بسیار بعید بود کسی بتواند پس از وی درباره اجرای چنین عمل جنایتکارانه ای در این سطح که چندین هزار زندانی سیاسی را در سراسر کشور قتل عام کنند؛ تصمیم گیری کند. ازاین رو ارتباط این سه حادثه مهم هنوز بخشی از ابهامات تاریخی است. اگر این سه تصمیم با یکدیگر مرتبط باشد؛ بدین معنی است که تصمیم گیری برای قتل عام زندانیان سیاسی فراتر از تصمیم وزارت اطلاعات و دادگاه های انقلاب آن زمان بوده است.

به نظر شما آقای حمید نوری در این مواردی که بدان اشاره کردید می‌تواند اطلاعاتی داشته باشد؟نمی‌دانم. ولی بعید نیست که به خاطر نزدیکی به قدرت و اعتمادی که مسئولین این قتل عام و هیئت مرگ به وی داشتند؛ کلمات و اخباری رد و بدل شده باشد و وی نیز شنیده باشد. همچنین اگر مسئله را از سطح یک تصمیم‌گیری کلان سیاسی یک پله پایین‌تر بیاوریم و فرض بگیریم این تصمیم صرفاً در درون نهاد امنیتی صورت گرفته، بنا بر روایتی که من در زندان اوین شاهدش بودم در زندان گوهردشت پنهان کاری شدیدی صورت گرفت برای این که موضع زندانیان بالا برود و آنان بتوانند تعداد بیشتری را اعدام کنند.

شما در تحلیلی که درباره روند آن اعدام‌ها پیش‌تر ارائه کردید، تاکید داشتید که اعدام‌های دست جمعی قبل از حمله مجاهدین برنامه ریزی شده بود. آیا مستندی هم در این زمینه دارید؟

نقطه چین این پروژه را ما می‌توانستیم ۸ ماه پیش از آن در زندان اوین ببینیم. شب ۲۲ بهمن سال ۶۶؛ در سالن ۶ که ما در آن حضور داشتیم همه اتاق‌ها در باز بود و از آن تاریخ در بسته شد. فراز و نشیب ادامه داشت تا اینکه درها در اردیبهشت ماه باز شد و ما شاهد یک تغییر رفتار مصنوعی عجبیی در نزد مسئولان زندان بودیم و همچنین در دوره اجرای اعدام‌ها که ما کاملاً بی خبر بودیم؛ قبل از آن زندانیان مجاهد اگر در برابر این پرسش که اتهام شما چیست می‌گفتند«سازمان» با آنان برخورد می‌شد و حتماً باید واژه «منافقین» را بکار می‌بردند؛ ما شاهد بودیم که حتی پاسدارهای بند می‌آمدند و زندانیان را به عنوان هوادار سازمان صدا می‌زدند. یعنی کلمه‌ای که تا چندی پیش گفتنش جرم بود؛ حالا رسمی شده بود و باعث شد این توهم دامن زده شود که ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفته و حالا از موضعشان پایین آمده و از روی ضعف می‌خواهند زندانیان را آزاد کنند. یعنی هیات مرگ به عنوان هیات عفو جلوه داده می شد. خب بدیهی است که زندانیان با یک اطمینان خاطر بیشتری مواضع تند تری می گرفتند.

نقطه چین این پروژه را ما می‌توانستیم ۸ ماه پیش از آن در زندان اوین ببینیم. شب ۲۲ بهمن سال ۶۶؛ در سالن ۶ که ما در آن حضور داشتیم همه اتاق‌ها در باز بود و از آن تاریخ در بسته شد.

پس از چند ماه از آن قتل عام نیز یک هیات عفوی در بهمن ماه همان سال تشکیل شد که از قضا هیات عفو بود ولی شایعه کردند که هیات مرگ است و آمده تا کسانی را که بازمانده اند را نیز فیلتر کند. افراد را دوباره به آن هیات بردند که لحن تهدید کننده ای داشت. می گفتند یا افقی از زندان بیرون می روید تا عمودی و شرطش این است که بروید در مقابل دفتر سازمان ملل علیه گروه خودتان تظاهرات کنید. اگر نروید اعدامید و اگر بروید از همان جا آزادید. چون قرار است زندان های گروهکی به تعبیر آنان منحل شود.

اگر فرض کنیم یک کمیته حقیقت‌یاب در حال حاضر برای بررسی این قتل عام تشکیل شده، نقطه شروع تحقیقات این کمیته به نظر شما از کجا باید باشد؟
زیتون