۱۳۹۷ آبان ۱۶, چهارشنبه


جنبشی که فاتحه اصلاح طلبی دینی حکومتی را خواند!


نيكروز اعظمى


چند بار نگری نسبت به محتوای این سخن خاتمی: «سیاست باید به خدمت اخلاق و دین» باشد، از این جهت اهمیت دارد که رفتار و عمل سیاسی مبتنی بر آن در این دو دهه از اصلاحات حکومتی، عامل اصلی شکست آن بود. یگانه هنر و شکوفایی سرریز شدهء چنین سخنی دربست در خدمت و راستای تطول عمر این نظام دینی بوده است و بس.


اصلاح طلبی بعنوان روش و امر نیک، سنجیده و وجدانی، یک مسئله است شکست اصلاح طلبی دینی مسئله دیگر. راجع به مزیت روش اصلاح طلبی سخن ها می توان گفت، بحث بر سر تبیین عوامل شکست اصلاح طلبی حکومتی ست و نه نفس روش اصلاح طلبی که موضوع یک جامعه نُرمال است و در شبه جامعه ای مانند ایران موضوعیت ندارد. یک عامل مهم شکست اصلاحات درون حکومت اسلامی ایران باز می گردد به همین سخن محمد خاتمی، که در این بیست و اندی سال از دوران حیات اصلاحات، راهنما و رفتار و راهبرد اصلاح طلبان دینی بوده است.

بی لیاقتی بیست ساله اصلاح طلبان در مدیریت سیاسی و مدنی جامعه و نیز ناکارآمدی اصلاح طلبی دینی در دستگاه مخوف حاکمیت اسلام، اصلاحاتی که این توهم را در جامعه پراکند که گویا از طریق «سیاست در سیطره دین» می توان جامعه را پیش برد، آن اصلی بوده که بالاخره حدی از هوشیاری ایرانی را برانگیخت و جنبش دی ۹۶ را به ارمغان آورد.

اصلاح طلبی و اصلاح طلبان دینی را بایست از این منظر مورد بازخوانی قرار داد. دریوزگی در سرای اصلاحاتی که سیاست را به خدمت خود می خواهد و همین باعث ضایع شدن سیاست و سکون در جامعه شد هیچ کمکی به شناخت اصلاحات شکست خورده نمی کند. و نمی توان از نادان که دچار کورذهنی ست انتظار داشت تا شکست اصلاحات حکومتی را از دریچه جنبش دی ۹۶ ببیند جنبشی که فاتحه خوانیِ اصلاحات حکومتی بود. کورذهن مجبور است تا خود را مدام در چیزی ببیند و تکرار کند که برایش از قبل تهیه شده و چون کورذهن است و نمی تواند یک متر آنطرف تر را ببیند بتبع محتاج به مرکزی(اصلاح طلبی دینی) می شود که مدام بایست خود را در آن تکرار و بازتعریف کند چونکه نیک می داند اگر از این مرکز بُریده شود و نتواند هویت خود را از نو بیابد، وا می رود. به همین خاطر زیست گیاهی مناسب حالش می شود. زیست گیاهی کردن یعنی از جای خود تکان نخوردن و خود را مدام در تکرار مکررات بازتعریف کردن.

باری، سیاست بر هر نوع اصلاحاتی در جامعه ارجح بوده و نسبت بدانها دست بالا را دارد و بر آنها متقدم است. روش‌های اصلاحی در ید قدرت سیاست و مدیریت سیاسی ست که می بایست پروژه اصلاحات یا روند آن را پیش برد. آن اصلاحاتی بطور زنده و سیستماتیک پیش می رود که تابع سیاست باشد و نه دین. جلوه گری و میدان داری اصلاحات (یا هر پدیده اجتماعی دیگر) در شکل تقدس و تقید ارزشهای دین، معنایش همینی است که خاتمی دید، و یعنی مدیریت سیاسی جامعه از این منشأ و نه فراتر از این.

جامعه ایران پس از دی ۹۶ به دو گروه تقسیم شد گروهی که سیاست را در چهارچوب دین می فهمند و سیاست را خادم دین می انگارند مانند محمد خاتمی و محمد رضا خاتمی، و گروه دیگر بر این باورند که دین بایست زیر مجموعه سیاست و تابع آن باشد، سکولارهای باورمند به پلورالیسم جامعه جزء این گروه هستند. رفرماسیون اروپایی دین را تابع سیاست کرد در حالیکه اصلاح طلبان دینی ایران، سیاست را تابع دین می خواهند. اصلاحات واقعی در جامعه هنگامی میسر می شود که دین تابعی از مدیریت سیاسی و قوانین جامعه باشد و نه بالعکس. این تجربه اروپائیان است. هومانیسم، رنسانس و سپس رفرماسیون و پروتستانیسم مسیحی در اروپا با روند برکندن دین از نظام سیاسی همراه بود. مراحل بعدی، جنبش روشنگری و دموکراسی و نظام مدرنیته بوده که دین را در این مراحل پیچیده بطور مطلق تابع مقررات جامعه کردند.

اگر سکولارهای ایرانی در تداوم ارزشهای تماماً سکولار جنبش دی ۹۶ بتوانند آخرین میخ را بر تابوت قیمومت دین بر سیاست بکوبند و سیاست و روش های اصلاحی را از بند دین آزاد کنند، در این صورت و در چنین فضایی می توان سخن از اصلاح امور کرد.
عصر نو

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر