خطاب به آقای مجید آژنگ:
اندیشه عام اصلاحات یا سکولاریسم ، ربطی به اشخاص خاص ندارد
طرحی نو باید انداخت و می اندازیم!
عبدالحمید وحیدی
آقای مجید آزنگ در مقاله خود تحت عنوان " بازهم در تداوم قتل عام واژه ها" تلاشگران سکولار دموکراسی را متهم به منیّت و خود محوری کردند و نهایتآ در پایان مقاله خود نوشتند: طرحی نو باید انداخت . می اندازیم! بنده در واکنش به آخرین عبارت ایشان چنین نوشتم :
" >>>در اینجا صرفآ انتقاد از آقای آژنگ نیست زیرا ، اصولآ ما مردمی بوده و هستیم که به افتادن ها و تجربه نیاموختن از آنها ، عادت کرده ایم . این موضوع جزیی از فرهنگ باستانی ما بوده و هست . اما، جمله پایانی مقاله آقای آژنگ توجه مرا جلب کرد. باید طرحی نو بر اندازیم و خواهیم انداخت! امیدوارم که طرح نوین ایشان از نوع طرح هایی که طی این چهار دهه شاهد هزاران از آنها بوده ایم ، نباشد ، که بخاطر کینه ورزی نسبت به اشخاص ، طرح عبور از سکولار دموکراسی را مطرح نمایند ! زیرا ، ما ایرانیان بنا به سنت دیرینه نشان داده ایم که در کینه ورزی آماده ایم قیصریه را برای دستمالی بر باد دهیم! ایشان نباید فراموش کنند که جنبش سکولار دموکراسی ربطی به اشخاص ندارد ، در حالیکه این قاعده در مورد حزب سکولار دموکرات دقیقآ صادق و ربط پیدا می کند " .
حال در کمال ناباوری شاهدیم که آقای مجید آژنگ در طرح نوین خود، حمایت از سازمان مجاهدین خلق را تجویز کرده اند.
" >>>در اینجا صرفآ انتقاد از آقای آژنگ نیست زیرا ، اصولآ ما مردمی بوده و هستیم که به افتادن ها و تجربه نیاموختن از آنها ، عادت کرده ایم . این موضوع جزیی از فرهنگ باستانی ما بوده و هست . اما، جمله پایانی مقاله آقای آژنگ توجه مرا جلب کرد. باید طرحی نو بر اندازیم و خواهیم انداخت! امیدوارم که طرح نوین ایشان از نوع طرح هایی که طی این چهار دهه شاهد هزاران از آنها بوده ایم ، نباشد ، که بخاطر کینه ورزی نسبت به اشخاص ، طرح عبور از سکولار دموکراسی را مطرح نمایند ! زیرا ، ما ایرانیان بنا به سنت دیرینه نشان داده ایم که در کینه ورزی آماده ایم قیصریه را برای دستمالی بر باد دهیم! ایشان نباید فراموش کنند که جنبش سکولار دموکراسی ربطی به اشخاص ندارد ، در حالیکه این قاعده در مورد حزب سکولار دموکرات دقیقآ صادق و ربط پیدا می کند " .
حال در کمال ناباوری شاهدیم که آقای مجید آژنگ در طرح نوین خود، حمایت از سازمان مجاهدین خلق را تجویز کرده اند.
براى رسيدن به جامعهء سكولار، شديداً به مجاهدين نيازمنديم!
(برگرفته از يک گفتگوی فيس بوکی)
مجيد آژنگ: حجاب و روسرى ربطى به سكولاريسم ندارد همانگونه كه ريش داشتن نشانهء ديانت نيست. «ما درون را بنگريم و قال را / نى برون را بنگريم و حال را!» بسيارند آدم نمايانى كه با كت و شلوار و كراوات همان افكار متحجر داعش و طالبان را نمايندگى مى كنند. نمى توان از طريق ظاهر به افكار درونى پى برد.
سعيد مدانلو: درست میگی. ولی بزور چیزی مثل روسری بسر کردن و ریش گذاشتن را تحمیل کردن با اینکه کسی خودش دوست دارد روسری سرش کند و یا ریش بگذارد خیلی فرق میکند. بحث سر کراوات و کت شلوار نیست. بحث بر سر تحمیل و زور است.
قدرت مهرداد ايرانی: چرا ایما و اشاره و در خفا سخن گفتن؟ چرا ما باید حرف خودمان را ساده نزنیم؟ مثلاً، یک گروه را - که نامش مجاهد است، عزادار حسین است، و روسری هم روی سر زنان قرآن بر سر به نوحه سرایی می پردازد - با چسپ و سریش نمی شود سکولار نامید. در نهایت حکومت دینی چه ربطی به سکولاریسم دارد؟ یا ما معنی سکولار را نمی دانیم یا به کوچه علی چپ می زنیم. پایهء یک دولت مردمی جدایی دین از دولت و سیاست و قدرت است. هزار سال آزمایش خطا کافی ست.
مجيد آژنگ: اولاً اين بحث چه ربطى به مجاهد و غير مجاهد دارد؟ فرهنگ شيعه تا استخوان اكثريت مردم نفوذ دارد. اين جماعت ناف شان بوسيلهء همين مذهب به دروغ و فريب وابسته است و نمى توان اين موضوع را ناديده گرفت. اتفاقاً مترقى ترين آنها همين مجاهدين هستند و براى رسيدن به يك جامعه سكولار شديداً به آنها نيازمنديم. سكولاريسم اتفاقا مدافع بقاى دين است تا ضديت با آن. موضوع مقابله با مجاهدين بيشتر از جنبه سياسى است تا مذهبى. چرا اينقدر كه به مجاهدين حمله ميشود به اصلاح طلبان، كه اولين عاملين سركوب و جنايت در اين نظام گنديدهء دينى هستند، نمى شود؟ آخر يك نمونه نشان دهيد كه مجاهدين در سركوب سازمان هاى سياسى، چه قبل و چه بعد از انقلاب، نقشى داشته اند. يك نمونه نشان دهيد كه بعد از انقلاب، به تلافى ضربه هاى سال 54 بر پيكر آنان، اقدامى عليه نيروهاى چپ بطور عام، و سازمان پيكار بطور خاص، انجام داده باشند. مجاهدين يك گرايش و يا يك شاخه از شيعهء 12 امامى است و ما، چه بخواهيم و چه نخواهيم، بعنوان يك نيروى اجتماعى در جامعهء ايران حضور داشته و خواهد داشت و بايد كه در ائتلاف آتى براى سرنگونى رژيم ملايان با آنها به توافق رسيد. اينكه آنها، بخاطر سكتاريسم حاكم بر مواضع و نگاه هژمونى طلبانه، وارد گفتمان [منظور آقای آژنگ گفتگو است] با ديگر جريانات نمى شوند امرى گذرا است. كافى است جنبش توده اى در داخل اوج بگيرد تا صف بندى ها و نفوذ جريانات مختلف اتحاد را از پايين به أنها نحميل كند. به عقيدهء من، هر گونه دامن زدن به تضاد در جبههء مخالفين نظام گامى است بسود ارتجاع حاكم. جريانات غير مجاهد هيچ مبارزهء ايدولوژيكى با مجاهدين نمى توانند داشته باشند، زيرا كه سكولاريسم سياسى خود مانع چنين برخوردى است. سياست در برابر سازمان مجاهدين بايستى بر محور انتقاد در جهت اتحاد و نقد سياست هاى جاه طلبانهء آنان باشد، نه بر محور طرد و ناديده انگاشتن آنان ( نگاهى كه از درون نظام آن را در بين مخالفين هدايت و رهبرى مى كند). فراموش نكنيم كه خواست توده هاى مردم در بسيارى موارد در نقطهء مقابل منافع آنان قرار دارد و، لذا، براى رسيدن به خواسته هاى كوتاه مدت، منافع دراز مدت خود را زير پا مى گذارند. براى نمونه: دولت سكولار چه برنامه براى مناسبت هاى مذهبى از قبيل وفات و تولد و شهادت و كوفت و زهرمار دارد؟ چه بر سر اين همه امامزادهء بزرگ و کوچك خواهد آمد؟ اين همه تعطيلات سالانه همراه با پرداخت حقوق را كدامين شهروند حاضر مي شود كه استفاده نكند؟
قدرت مهرداد ايرانی: مجید گرامی، ربط اش را در همین کامنت جانبدارانه از مجاهدین اسلام براحتی می توان یافت. سکولار مخالف ادیان نیست بلکه خواهان جدایی آنها از سیاست و قدرت است. مجاهدین خواهان حکومت اسلامی هستند. شاید باید «مترقی» را از نو تعریف کرد! بدنهء مجاهدین، چناچه از سیاست های مخرب رهبران خرد باختهء خود کنار بکشند، آری. جنبش علیه رژیم به آنها نیازمند است. چه انسان های با ارزش فراوان میان آنها هست. اما زیر چتر فرقهء کنونی راه بجایی نمی برند. نوشتی چرا اینقدر که به مجاهدین پرداخته می شود به اسهال طلبان پرداخته نمی شود؟ این بیان شما عجیبه. هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. انتقاد از انحراف رهبری، و همچنین مقابله با ایجاد حکومت دین مدار، نافی مقابله با کلیت این رژیم جهالت نیست. سخن شما در این مورد که «تفرقه میان مخالفان به نفع رژیم است» کاملاً درسته، اما فرقهء مجاهدین در این کار سرآمد است؛ با هر نیروی سیاسی که زیر چتر آنها نباشد همان دشمنی را دارند که با رژیم. طی این چهار دهه کدام گفتمان [منظور گفتگو است] را با دیگر مخالفان داشته اند؟ اصلاً اینها آنقدر خود را جدا کرده اند که هیچ ربطی به دیگر مخالفان ندارند؛ یکی بدلیل جوابگو نبودن در مورد سیاست های مخرب در داخل، دوم وابستگی به نیروهای خارجی، از صدام تا امروز، که آشکار است هر انتقادی را با شدید ترین شکل ممکن پاسخ داده اند و به تفرقه دامن زده اند. دوست گرامی ما تا زمانی می توانیم در کنار هم باشیم که به یکدیگر احترام بگذاریم، سخن یکدیگر را بشنویم، و چنانچه انتقاد درست بود خود را اصلاح کنیم. من هیچ نیروی سیاسی را ندیده ام که در این جهت کار کند، اما حداقل خود را کمرنگ کرده اند، اگر تجدید نظر نکرده اند حداقل خفه خون گرفته اند. اما این فرقه نه تنها هیچ انتقادی را نپذیرفته بلکه در اشتباهات سیاسی جانکاه خود را غرق کرده است. کوتاه بگویم اینها همهء امید خود را به امریکا و اعراب بسته اند تا به هر شکل ممکن، اگر شده با ویرانی ایران، به قدرت برسند و یک حکومت اسلامی به سیاق خود ایجاد کنند - آرزویی عبث و احمقانه. امریکا از کارت بی رنگ اینها استفاده می کند، و دیدیم که با امتیاز گرفتن روز بروز اینها را پس راند. عربستان هم به تلافی دخالت های رژیم شیعی از هر مخالفی که به مزدوری تن بدهد استقبال می کند.
تورج محمدی: قدرت مهرداد ایرانی، مثل این که مشکل شما با نابودی مجاهدین از بین خواهد رفت. آقای محترم، شما اصلاً فکر کنید که مجاهدین نیستند، شما آخوبدها و اسلام را سرنگون کنید. چرا به صحرای کربلا می زنید؟ بی عرضگی خودتان را به گردن مجاهدین میاندازید که ناتوانی خودتان را به پوشانید. واقعاًکه فرمول 20-80 خوب کار میکند، بزن، ادامه بده...
شبير صابری: درك شما نادرست است! اولاً ريش و پشم مر دانه است و با "شرف و ناموس" مردانه كاري ندارد! دوماً حجاب و روسري يكي از نشانه هاي فئودالي و تسلط مرد بر زن و علامت نظام مردسالاري در جوامع عقب مانده و افكار پوسيده است!
قدرت مهرداد ايرانی: اینکه ما به لباس و نوع آرایش بپردازیم و در یک شرایط آزاد به بررسی آن بپردازیم هیچ ربطی به نوع پوشش ایدئولوژیک ندارد. از همان اول روی کار آمدن رژیم، علنی به این موضوع دامن زدند، در روزنامه های رسمی تصویر برادر رفیق دوست را در مورد مردان بنمایش گذاشتند، در مورد زنان «یا روسری یا توسری» [گفتند] که چهار دهه است ادامه دارد. باز قابل انکار نیست که حجاب اجباری یکی از کنش های رژیم است. اینکه شما می فرمایی شیعه تا مغز استخوان مردم رخنه کرده باز یک اشتباه وحشتناکه. اگر چنین است چرا رژیم طی همهء این سال ها، با هزینه های مادی و بی آبرویی خودشان، و با سرکوب، سعی در فرم لباس و آرایش برخورد کرده اند؟ اینکه جامعهء ما طی قرن ها زیر سیطرهء سرکوب عریان اسلام پناهان بوده شکی نیست اما باور حقنه شده با باور دین پراکنان از زمین تا آسمان تفاوت دارد. مردم آزادی می خواهند، مخالف خفقان هستند، اما سوال در مورد مجاهدین این است: اینها چرا روسری را بنمایش می گذارند؟ همهء زن هایی که از مجاهدین بریده می شوند اولین اقدام شان برداشتن حجاب اجباری است. تفکر حجاب در رژیم و فرقه مجاهدین یکی است.
مجيد آژنگ: بنده نه مجاهدم و نه پاسخگوى رفتار و منش آنها؛ بلكه تاكيد براين است كه من جايى نديده ام (جز در موردى مثل اقاى اسماعيل وفا) كه جداشدگان به نقد اسلام مجاهدين پرداخته باشند و يا اينكه جايى هم نديدم كه [بگويند] نقد اسلام مجاهدين بجز در مورد ولايت فَقِيه از اسلام حاكم در قدرت در چيست؟ بنده وارد اين مباحث نمى شوم. اما اسناد شوراى ملى مقاومتِ آنها بر جدايي دين از سياست تاكيد دارد؛ و اين همان چيزى است كه اكثراً تحت نام سكولاريسم بر آن تأكيد دارند. اينكه روابط درونى آنها با هم چگونه است به خودشان ربط دارد و نبايد تنها به گفتار جدا شدگانى كه به رژيم پيوسته اند استناد نمود. اكثريت اين جماعت يادشان رفته كه در اوج قدرت چگونه پشت پرويز يعقوبى ها و محمود خاتمى ها را خالى كردند و به آنها هم به بيرون از خودشان. درست مثل روابط درونى بسيارى از جريانات، و از جمله همين آقاى نورى علاء است كه ادعا مى كند اما در عمل اعتقادى به شيوه هاى دمكراتيك ندارد.
قدرت مهرداد ايرانی: دوست گرامی، من نگفتم که شما - زبانم لال - مجاهد هستید. اما دفاع از اعمال مجاهد همان اشتباهی است که بعضی چپ ها از خمینی کردند. روابط درونی و بیرونی هم، تا جایی که در حیطهء سیاست کلی ایران نباشد، بکسی مربوط نیست؛ اما هنگامی که یک جریان سیاسی در قلمروی سیاست حرکت دارد به همه ایرانیان مربوط می شود. اینکه بسیاری طی سال هایی که مجاهدین در بند اشرف و لیبرتی گرفتار بودند به رهبران خرد باخته مجاهدین هشدار دادند اگر آنها بمانند جان شان در خطر است دخالت در روابط داخلی نیست. آنها هموطنان ما بودند و هستند. آنها انسان هستند. چرا باید در چنان شرایطی نگهداری می شدند تا توسط اجامر رژیم به خاک و خون کشیده شوند؟ و سران این فرقه انقدر مقاومت کنند تا، با زد و بند با امریکا و ایادی، آنها را تا جایی که بتوانند در بندی دیگر در آلبانی نگهداری کنند؟ آیا آنها اسیر دست اینها هستند؟ نمیشه این همه جدا شده را با تهمت «رژیمی» سرکوب کرد. حتی آنهایی که بعد از فروپاشی [رژيم] صدام، با همکاری سازمان ملل به ایران رفتند، یک شکست برای این فرقه محسوب می شود. باید پرسید چگونه است که بعد از سال ها اینها به ایران برگشته اند؟ بر آنها چه گذشته که با صد و هشتاد درجه تغییر مواجه شده اند؟ چرا سران این فرقه بجای پاسخگویی تنها به تهمت «رژیمی» زدن خود را قانع می کنند؟ فرض [بگيريم] که این درست باشد و همهء جدا شدگان اطلاعاتی شده اند، باید از خود پرسید چگونه است که، بعد از آن همه در بدری و جان بر کف نهادن، به نیروی دشمن دیروز تبدیل می شوند؟ نمی شود یک روز آنها را ارتش آزای بخش نامید و روز دیگر مُهرهء اطلاعاتی رژیم. اینها با هم نمی خواند. پاسخ را در عملکرد رهبران این فرقه باید جست.
فرهاد دهناوی: آقا قدرت؛ چرا اینقدر زور میزنی مجاهدین را فلان و بیسار نشون بدی؟ شما فقط حق داری مخالف نظر آنها باشی و دیگر هیچ. مردم خود دانند! اگه وجود مجاهدی باعث لال شدن ات میشه پس بهتره که بشی. شاید مردم از زبانت راحت شوند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر