۱۳۹۶ آبان ۲۰, شنبه

لا

لائیسیته ، نیاز جامعه ایران در تحول است

جهانشاه رشیدیان

لائیسیته به معنی جدائی مذهب از تمام نهاد های دولتی است. لائیسیته نه تنها ترم فرانسوی سکولاریسم است بلکه قاطع تر از آن و بطور سیستماتیک مذهب را از نهاد های حکومتی، فرهنگی، حقوقی تفکیک و مانع ادغان دوباره آنان در آن می شود. فرق آن با سکولاریسم در پویائی و انطباق آن با شرایط روز برای حفظ و ادامه جدایی است چون مذهب، بویژه اسلام، بطور تاریخی میل نفوذ در نهادهای حکومتی دارد.
لائیسیته پیگیرتر از سکولاریسم، این نفوذ را شناسایی و پیوسته تفکیک می کند. لائیسیته مانند دیوار متحرکی بین مذهب و نهادهای دولتی است که بنا به ضرورت تفکیک جابجا یا بلند تر می شود تا مانع نفوذ مذهب شود. این پویائی متعلق به لائیسیته در واقع همان سکولاریسم مقیّد است که بجای سکون تحول را می پذیرد. اگرچه بین مذهب و دولت بی طرف است، ولی در جهت تکامل، کفه آن به نفع پیگری سکولاریسم است. لائیسیه با تعریف اسپینوزا یک ضرورت تکامل است.
لائیسیته نتیجه نهائی انقلاب فرانسه در۱۷۸۹ یا تحولی سیاسی-فرهنگی بنیادی بود که بعد از بیش از یک قرن کشمکش و جنگ بین کاتولیک ها و پروتستان ها در فرانسه و ضدیت لائیک ها با مذهب، سرانجام در ۱۹۰۵ با تلاش نخست وزیر لائیک امیل کومب و نمایندگان جمهوری خواه مجلس ملی فرانسه به استقرار در قانون اساسی فرانسه منتهی شد.
بر این اساس بعد از ۱۹۰۵مقرر گردید که:
ـ هیچ مذهبی مورد تبعیض یا حمایت دولت قرار نگیرد،
ـ هیچ نهاد مذهبی بودجه یا کمک مالی از دولت دریافت نکند ــ برخلاف کشورهای سکولار،
ـ لائیسیته با جدائی دین از حکومت در ۱۹۰۵ و با ا لهام از اعلامیه حقوق بشر شهروندان در ۱۷۸۹ و قانون اساسی جمهوری پنجم فرانسه در ۱۹۵۸ با ۴ اصل مستقر شد،
۱ـ اصل آزادی اعتقاد به دین یا بی دینی و تغییر مذهب. هر شهروند میتوانند مذهب خود را مشروط بر اینکه نظم عمومی را مختل نکند نیایش کند،
۲ـ مذهب در مسائل حکومت، آموزش و پرورش و قوه قضائیه دخالت نمی کند و دولت هم به امور مذهب کاری ندارد،
۳ـ دولت و ماموران دولت نباید تظاهرات مذهبی در لباس یا رفتار خود نشان دهند، مثلاً پلیس، قاضی، معلم مجاز نیست با ظاهر یا رفتاری مذهبی خدمت کند. کماکان این عدم دخالت دلیل بی تفاوتی نیست، بطوری که مثلاً وزیر کشور میتواند با نمایندگان کلیسیا یا مذهبی گفتگو کند یا با دولت مناسباتی برقرار کند.
۴ـ اصل برابری، یعنی تمام شهروندان صرفنظر از مذهب یا غیرمذهبی در مقابل قانون برابرهستند. هر یک از آنان میتواند ازادانه عقاید خود را حفظ کند، بدون اینکه به عقاید دیگران و نظم و قواینن جمهوری خللی وارد کند.
در این میان جمهوری در برابر بنیادگری سخت برخورد می کند ولی مخالفتی با تبلیغ دین ندارد و یا دیندار ستیز نیست.پویائی درون لائیسیته در فرانسه بعد از پیدایش اسلام سیاسی متوجه خطر اسلام گرائی شد, چیزی که در کشور های سکولار کمتر مورد توجه قرار گرفت.
از آنجا که امروز مردم ایران با یک حکومت مذهبی, سرکوبگر و تمامیت خواه با حصلتی اشغالگرانه درگیر هستند، این لائیسیته پویا و متعهد است که مورد نیاز است. اسلام صدمات جبران ناپذیر مادی و فرهنگی در ۱۴ قرن گذشته که این چهار دهه حکومت اسلامی نمونه بارز آن است, لذا انباشت این صدمات به کوه آتشفشانی شبیه است که در شرف انفجار است. این انفجار با لائیسیته در برنامه یک حکومت دموراتیک, نه سکولاریسم, آرام خواهد گرفت و مردم خشمگین را تسکین خواهد داد.
توان انعطاف پذیری و تطابق لائیسیته با معضلات روز در فرانسه نشان میدهد که قبل از وارد شدن مردم علیه نفوذ اسلام سیاسی، دولت لائیک خود وارد عمل میشود تا از بروز خشونت ممانعت به عمل آید، برای مثال، در فرانسه از ۲۰۰۴ حمل هر نشانی از مذهب مانند صلیب، ستاره داود و حجاب اسلامی در مدارس دولتی ممنوع شود. قانون دیگری در ۲۰۱۰ پوشش صورت را در اماکن عمومی، خیابان، مترو، پارک… ، ممنوع کرد. این پوشش میتواند نقاب، کاسک یا حجاب کامل اسلامی معنی دهد. این قانون ۲۰۱۰ به دلیل امنیت و نظم اجتماعی اتخاذ شده تا در صورت لزوم افراد قابل شناسائی باشند. در ۲۰۱۴ هم این قانون ممنوعیت به تصویب دادگاه اروپا رسید.
لائیسیته یک، اعتقاد، ایدولوژیک یا مسلکی نیست، بلکه اصولی یا چارچوبی است برای یک جامعه مدرن و پویا، بطوری که لائیک بودن یعنی پیروی از این اصول است. فرد لائیک میتواند به هر مذهبی باور داشته باشد. خداباور یا بی خدا باشد. لائیسیته ازادی را محدود نمیکند، بلکه انرا به نفع همه، دمکراسی، برابری و همبستگی توسعه میدهد.
لائیسیته در عمل ثابت می کند که نوع پیشرفته و متعهد سکولاریسم است، در سکولاریسم نفوذ تعلیمات یا تظاهرات مذهبی مانند لباس یا نشان مذهبی در اموزش پرورش و نهاد های دولتی ممنوع نمی شود. برای مثال، در مدارس المان سکولار حمل صلیب یا حجاب اسلامی در کلاس درس ممنوع نیست، اما در فرانسه لائیک صلیب یا حجاب یا تظاهر به مذهب در نهادهای دولتی یا کلاس درس طبق قانون اساسی ممنوع است.
به گمان من, مردم ایران با تجربه حکومت پرنکبت اسلامی به سرعت میل به خروج مذهب از حیات سیاسی-اجتماعی و هر نهاد دولتی دارند و این میل بعد از سقوط حکومت اسلامی ممکن است منجر به انتقام جویی از ملاها و تخریب نهادهای اسلامی توسط مردم خشمگین و انتقامجوئی از پرسنل نیروهای سرکوب گر یا مقامات بلند پایه فاسد و سرکوبگر رژیم شود. یک حکومت لائیک میتواند خود وظیفه محاکمه مسُولان سرکوب، فساد و جنایت و زدودن مذهب را از حیات سیاسی – اجتماعی – حکومتی بعهده و بدین گونه مانع بروز خشم مردم و انتقامجوئی شود. جامعه متحول ایران سال ها است در بطن خود نطفه یک تحول را می پروراند و ورود به یک عصر لائیک، دموکراتیک و برابری طلب را سرنوشت مختوم خود میداند.
این رنسانس در ایران میتواند کل جهان اسلام زده را متحول کند. جامعه ایران، بویژه نسل جوان، از مرز سکولار گذشته و لائیک شده. این تحول اجتماعی ـ فرهنگی یک پارادیگم جدید است که به یمن حکومت جهل و جنایت اسلامی در شرف تکوین است. این تحول را میتوان در رفتار و عکس العمل های اکثریت مردم نسبت به حکومت اسلامی دید، بطوری که از طنز تا انتقاد واضح به حکومت و اسلام محسوس است. اگر چند سال پیش این انتقاد به اسلام, ماهیت، پیدایش، و کارنامه آن در ایران هنوز تابو بود، اینک گفتمانی رایج شده که در دنیای مجازی، به دلیل یک آزادی نسبی، در حال رشد است ــ یعنی این مردم ما لائیک هستند, حتی اگرهنوز همه مردم به تعاریف اکادمیک سکولاریسم و لائیسیته اگاهی نداشته باشند.
سکولاریسم بر خلاف لائیسیته به یک جامعه در حال تحول و گریز از سلطه مذهب تعلق ندارد، بلکه تفاهمی بین حکومت و مذهب با حفظ احترام متقابل به عدم مداخله در کار یکدیگر است. اما تجربه تاریخی و بویژه تجربه حکومت اسلامی در ایران و داعش سنی یاد آور این حقیقت تاریخی است که اسلام یک مذهب سیاسی است و مانند یک ایدئولوژی تمامیت خواه در تمام حیات مردم تا خصوصی ترین اعمال و افکار آنان دخالت می کند، لذا به گمان من پادزهر ان لائیسیته است که مقرر می کند هر روزنه نفوذ مذهب را به هر نهاد حکومتی، آموزشی، قضائی مسدود و دست مذهب را برای همیشه از تجاوز به حقوق جامعه قطع کند.
لائیسیته به قول فردیناند بویسون، متفکرلائیک فرانسه، “تنها با سکولاریزه کردن نهادهای حکومتی، امنیتی، ارتش، قوه اجرائیه، مقننه و قضائیه به لائیسیته مستحکم تبدیل نمی شود، بلکه نهاد های جامعه باید لائیک شوند” و این با یک پروسه فرهنگی و دموکراتیک میسر است تا مانند کشورهای سابق بلاک کمونیست مذهب در آنان بازتولید نشود. به گمان بویسون، تضمین تفکیک مذهب از نهادهای دولت و حکومت در عمل اجتماعی شدن لائیسیته است — در عمل نه در تئوری. به دلیل همین لائیسیته شدن اجتماعی است که امروز جامعه فرانسه سکولارتر از دیگر کشورهای سکولار اروپا است — با اینکه اکثریت مردم فرانسه روزگاری کاتولیک و در نتیجه مذهبی تر از همسایگان پروتستان خود، مانند المان، بوده است. شکی نیست که پیشقراولانی مانند دیدرو، مونتسکیو، روسو، دانون، روبسپیر …انقلاب ۱۷۸۹ را تا استقرار لائیسیته در ۱۹۰۵ در قانون اساسی فرانسه مقدور کردند. مبازه آنان و اصوم لائیسیته در فرانسه امروز الگوهای هستند که به کل بشریت تعلق دارند و ایران نیازی به تکرار تمام این تجارب نیست تا به لائیسیته رسد، بلکه میتواند از تجارب تاریخ بشریت درس گیرد.
اما ایده سکولاریسم از زمان انتیک و در فلسفه اپیکور تا متفکران عصر روشنگری مانند جان لاک، بایل، دیدرو، ولتر،… در اروپا و جیمز مادیسون، توماس جفرسون، توماس پاین … در امریکا، و صاحب نظرانی معاصر مانند برتراند راسل، سام هاریس، البرت اینشتین، ژان بوبرو، چارلز تیلور، یورگن هابرماس … ،هر یک به نحوی در حوزه معرفتی خود، پیش رفته تا به شکل امروز در امده است. در این میان ژان بوبرو متفکر و مرد سیاسی ـ فرهنگی فرانسوی پیشنهاد می کند که سکولاریسم و نوع متعهد ان لائیسیته بر اساس منشور حقوق بشر به ازادی ادیان احترام گذارد ولی این ازادی در چارچوب نظم اجتماعی مقدور است. به همین دلیل فرقه های جهادگرا یا متعلق به اسلام سیاسی ممنوع یا زیر نظر پلیس فرانسه هستند.
برخی از متفکران لائیسیته معتقدند، نه تنها مذهب بلکه ایدئولوژی هم باید از نهادهای دولتی و حکومتی خارج شود و این به گمان من یک ضرورت در ایران اینده است تا مثلاً معلمی با ایدئولوژی اریا پرستی نتواند کودکان را مورد تبعیض و یا تشویق به نژاد پرستی علیه دیگر اقوام ایرانی کند.
در پایان یاد آوری کنم که سکولاریسم، یا نوع دینامیک مورد نظر منآن لائیسیته، یک ایدئولوژی، جهان بینی و یا یک فلسفه نیست که به دلخواه تعبیر و به اجرای گام به گام آن به ناکجا آبادی وعده داده شود، بلکه اصول یا چارچوبی ضروری و فوری برای زندگی روزمره جامعه ای آزاد در مسیر مدنیت و رفع هر تبعیض است. سکولاریسم یا لائیسیته تضمینی برای دمکراسی نیستند, ولی شرط دمکراسی وجود سکولاریسم یا لائیسیته است. میدانیم که سنت در دنیای اسلام زده یک پشتوانه غالب اسلامی دارد و سنت گرائی نوع خرافی و عقب مانده سنن آلوده به اسلام است که بدون تدابیر فرهنگی و حقوقی در چارچوب دموکراتیک به آسانی تغییر نمی کند. به همین دلیل, جامعه آینده ایران باید دموکراتیک و لائیک شود تا بار دیگر به یک نظام غیر منتخب و مذهبی و در نتیجه استبدادی و فاسد گرفتار نشود.
جهانشاه رشیدیان
نهم نوامبر 2017

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر