۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۲, سه‌شنبه

رای می دهم؛ اما به همان کسی که در یک « انتخابات آزاد » به او رای می دهم!

عمار ملکی

استادیار علوم سیاسی دانشگاه تیلبرگ هلند

چکیده حرف من در این مطلب یک جمله است: «در دور اول انتخابات به کسی رای بده که در یک انتخابات آزاد به او رای می دهی؛ در دور دوم انتخابات کاری را بکن که قصد داشتی در دور اول انجام بدهی».
اگر قرار باشد همین امروز میان رای دادن به یکی از کاندیداها و رای ندادن یکی را انتخاب کنم، من رای ندادن را انتخاب میکنم؛ نه به این دلیل که همه کاندیداها را مثل هم میدانم و تفاوت میان روحانی، رییسی و قالیباف را نادیده می گیرم.
من می دانم که روحانی و اعتدالگرایان به دنبال «مدل چین» برای ایران هستند و محافظه کاران به دنبال «مدل کره شمالی». تفاوت این دو مدل را می فهمم اگر چه هیچ یک از این دو مدل مطلوب من نیست و ترجیح من مدل دیگری مانند کره جنوبی است. با این وجود، اگر تنها گزینه های موجود در مواجهه با انتخابات، «رای دادن به یکی از کاندیداها» یا «رای ندادن» باشد، من به سه دلیل زیر به روحانی رای نمی دهم:
۱- دولت روحانی بر خلاف عنوان «دولت راستگویان» که زمانی برای خود انتخاب کرده بود، دروغهای زیادی در این چهار سال گفته است. روحانی و ظریف بعنوان شناخته شده ترین مقامات دولت، بارها و بارها، در داخل و خارج، درباره زندانیان سیاسی، درباره دخالت در سوریه، درباره حقوق شهروندی و بسیاری موارد دیگر دروغ گفته اند.
۲- دولت روحانی رسما مدافع دخالت شرم آور ایران در کشتار و سرکوب مردم سوریه بوده است و وزارت خارجه این دولت در مقام سخنگوی سپاه قدس عمل کرده است. هیچ سخن یا مواضعی که نشان بدهد، موضع دولت روحانی درباره دخالت در سوریه با موضع بخش اقتدارگرای حکومت متفاوت است دیده و شنیده نشده است. حمایت از اسد یک شرم تاریخی بر پیشانی کشور ماست که دولت روحانی هم تایید کننده آن بوده است.
۳- روحانی فردی را به وزارت دادگستری دولتش منصوب کرده که به قول مرحوم منتظری «جزو جنایتکاران در تاریخ» شناخته می شود. انتساب کسی که در کشتار هزاران نفر دست داشته، زشت ترین دهن کجی به مفهوم دادگستری و دادخواهی بوده است. بلحاظ شخصی و وجدانی نمیتوانم به کسی رای بدهم که «همکار ابراهیم رییسی در هیئت مرگ» را در مقام وزیر دادگستری دولتش قرار داده است.
اما من فکر میکنم فرای دوگانه کلاسیک رای دادن یا رای ندادن، گزینه های دیگری هم وجود دارند و ما «آلترناتیو»های دیگری هم داریم. من در اینجا راهبرد «رای سفید» را در برابر دو راهبرد «چک سفید» و «شناسنامه سفید» پیشنهاد میدهم و استدلال میکنم که این راهبرد برای تحول خواهان و ناراضیان، آلترناتیو بهتری خواهد بود. آنچه ما تحول خواهان نیاز داریم یک راهبرد انتخاباتی است که بتواند مساله «رای دادن» را از دوگانه «چک سفید» یا «شناسنامه سفید» فراتر ببرد و آنرا به یک کنش اعتراضی معنادار و تاثیرگذار تبدیل کند. برای این منظور من راهبرد «رای به کاندیدای مطلوب» یا «رای سفید/باطله» را پیشنهاد می دهم. شعار این راهبرد این است که «در دور اول انتخابات به کسی رای بده که در یک انتخابات آزاد به او رای می دهی. در دور دوم انتخابات کاری را بکن که قصد داشتی در دور اول انجام بدهی.»

لازم به تاکید است که این راهبرد تنها در انتخابات ریاست جمهوری امکان تاثیرگذاری دارد چرا که این تنها انتخابات جمهوری اسلامی است که در آن آرای سفید/باطله باید شمارش شده و جزو آرای ماخوذه محسوب شوند.

خطاب این پیشنهاد تحول خواهان و انحلال طلبان هستند؛ آنهایی که طرفدار یکی از دو جناح اصلاح طلب و محافظه کار نیستند و طبق  نظرسنجی های آی پز و ایسپا وتخمینهای دیگر بیش از نیمی از جامعه ایران را تشکیل میدهند. در میان این  بخش جامعه، دو گروه با دو رویکرد متفاوت حضور دارند: ۱۱- کسانیکه به ناچار و معمولا با اکراه قصد دارند بین «بد و بدتر» انتخاب کنند و به روحانی رای بدهند. ۲۲- کسانی که به هیچ عنوان نمیخواهند به هیچ یک از کاندیداها رای بدهند.
من با احترام به تحلیل و چرایی انتخاب هر یک از آنها و بدون اینکه بخواهم در انتخاب نهایی آنها تغییری ایجاد کنم، به این دو گروه گزینه دیگری را پیشنهاد میدهم که از گزینه های فعلی مستقل تر، موثرتر و مفیدتر است.
۱- پیشنهاد به کسانیکه به ناچار و با اکراه قصد دارند بین «بد و بدتر» انتخاب کنند.
بخشی از تحول خواهان، روحانی را کاندیدای مطلوب خود نمی دانند و او را در تحقق بخشیدن به بسیاری از وعده هایش صادق و جدی نمی بینند. آنها در یک انتخابات آزاد به هیچ وجه به روحانی رای نمی دهند اما با این وجود فکر میکنند که در میان دیگر کاندیداها، روحانی انتخاب بد است میان بدترها. آنها گرچه هنوز بین رای دادن و رای ندادن مردد هستند اما به احتمال زیاد در نهایت و با اکراه به روحانی رای می دهند چرا که گزینه دیگری در برابر خود نمی بینند و معتقدند که پیروزی رقبای روحانی، شاید وضع را از وضعیت موجود هم بدتر کند. آنها بدشان نمی آید روحانی را به دلیل عمل نکردن به وعده ها و کوتاهی در برابر فشارها تنبیه کنند اما نمیخواهند که نهایتا گزینه بدتر از روحانی سر کار بیاید. آنها در اصل علاقه دارند که به روحانی «رای مشروط» دهند اما نمی دانند چگونه میتوان این کار را کرد تا روحانی وادار به پاسخگویی شود.
برای این گروه، دادن رای به اصلاح طلبان/اعتدالگرایان تبدیل به دادن «چک سفید» شده است. اصلاح طلبان میگویند ما در دوران انتخابات وعده هایی میدهیم، اما چون طرف مقابل زورش زیاد است، هیچ تعهدی به برآوردن مطالبات نداریم. میگویند اهل مقاومت و درگیری هم با جناح اقتدارگرا نیستیم چون مقاومت ما باعث اخراجمان از قدرت می شود و به سرنوشت بازرگان یا کروبی و موسوی دچار می شویم و نمیخواهیم از حضور در قدرت محروم شویم. این روزها اصلاح طلبان/اعتدالگرایان به صراحت می گویند که اولویت ما، تلاش برای «استمرار» وضع فعلی است. در نتیجه قرارداد میان «رای دهندگان» و «استمرارطلبان»، یک قرارداد یک طرفه است: رای دهندگان برای تحقق مطالباتشان به استمرارطلبان رای می دهند اما آنها در مقابل هیچ تعهدی ندارند که به وعده هایشان عمل کنند.
در این شرایط سوال این است که چگونه رای دهندگان تحول خواه میتوانند روحانی و تیم او را وادار به پاسخگویی کنند و به آنها نشان دهند که رای تحول خواهان به آنها تنها یک «رای مشروط» است و نه «چک سفید»؟
دادن رای سفید (یا باطله) در دور اول، تنها راه عملی کردن «رای مشروط» به روحانی است.  اگر در دور اول انتخابات، تحول خواهان رای سفید دهند، روحانی وادار می شود برای کسب آرای این بخش از تحول خواهان در دور دوم، به مطالبات و انتقادات آنها توجه نشان دهد. مثلا کسانیکه مخالف حضور فرد بدسابقه ای چون مصطفی پور محمدی در کابینه روحانی هستند، میتوانند رای دادن به روحانی در دور دوم را مشروط به (وعده علنی) برکناری پور محمدی از وزارت دادگستری کنند. روحانی و اصلاح طلبان برای پیروزی در دور دوم، به آرای تحول خواهان نیاز دارند و در صورت پیروزی میفهمند که «آرای مشروط» تحول خواهان عامل پیروزی آنها بوده است.
اینکه این بخش از تحول خواهان تصمیم بگیرند که به جای دور اول، در دور دوم به روحانی رای بدهند، تغییری در نتیجه نهایی انتخابات نمی دهد اما معنا و تبعات این دو نوع رای دادن کاملا متفاوت است. با یک مثال ساده میتوان نشان داد که چرا نتیجه نهایی این دو راهبرد تفاوتی با هم نخواهند داشت. فرض کنیم در انتخابات پیش رو حدود ۶۰ درصد مردم رای بدهند و ۱۰ درصد از این آرا متعلق به تحولخواهانی باشد که از سر ناچار و اکراه به روحانی رای داده اند. حال فرض کنیم که از کل آرا، روحانی ۳۵ درصد و رییسی ۲۵ درصد رای آورده باشد. با این نتیجه روحانی در دور اول برنده خواهد شد. اما اگر آن ۱۰ درصد تحول خواهان در دور اول به جای رای به روحانی، رای سفید بدهند، روحانی با ۲۵ درصد آرا، در دور اول پیروز نمیشود اما بازنده هم نشده و انتخابات دو مرحله ای میشود. حال همین ده درصد میتوانند در دور دوم به روحانی رای دهند و او را پیروز رقابت کنند. پس این بخش از تحول خواهان میتوانند با دادن رای باطله در دور اول، اعتراض خود را به عملکرد روحانی نشان دهند و با رای دادن به او در دور دوم، روحانی را با “رای مشروط” خود پیروز انتخابات کنند. اگر چه در نتیجه نهایی این دو حالت فرقی نیست، اما رای دادن ناراضیان به روحانی در دور اول، دادن «چک سفید» به اوست، اما دادن «رای سفید» در دور اول و رای دادن به او در دور دوم، تحقق عملی «رای مشروط» است.
۲- پیشنهاد به کسانی که به هیچ عنوان نمیخواهند به یکی از کاندیداها رای بدهند.
کسانیکه انتخابات جمهوری اسلامی را به درستی انتخاباتی غیر آزاد و غیر عادلانه میدانند و معتقدند در چنین نمایش انتخاباتی نباید شرکت کرد، رای ندادن را منطقی ترین گزینه موجود می دانند. آنها استدلال می کنند که نه تنها با عدم شرکت در این نمایش نباید به آن مشروعیت داد بلکه با کاهش میزان مشارکت، میتوان مشروعیت آنرا بیشتر زیر سوال برد.
من دلایل آنها برای رای ندادن را میفهمم و درک می کنم و همانطور که در بالا نوشتم اگر تنها انتخاب میان رای دادن به یکی از کاندیداها و رای ندادن بود، در انتخابات امسال، من هم رای ندادن را انتخاب میکردم. اما اگر بپذیریم که افزایش میزان مشارکت ربطی به میزان مشروعیت یک حکومت ندارد، می توان با «رای دادن به هیچکدام» به جای «رای ندادن به هیچ کدام» در انتخابات حضور اعتراضی موثرتری داشت.
طرفداران انتخابات آزاد می توانند در دور اول انتخابات رای سفید/باطله دهند تا به تمامی کاندیداها و نظارت استصوابی «نه» بگویند و «رای ندادن» را به دور دوم انتخابات موکول کنند. این کار به مراتب از رای ندادن مطلق در انتخابات فعالانه تر و موثرتر است و بازتاب گسترده تری دارد. از سوی دیگر اگر در نظر بگیریم که به هر حال دستکم حدود ۵۵ درصد مردم در انتخابات رقابتی و غیرآزاد جمهوری اسلامی شرکت می کنند و میزان مشارکت در یک انتخابات رقابتی را نمیتوان به زیر ۵۰ درصد کشاند، در نتیجه میتوان به آلترناتیو رای ندادن، یعنی رای سفید اعتراضی در دور اول انتخابات و رای ندادن در دور دوم فکر کرد.
بار دیگر با یک مثال می توان تفاوت این دو راهبرد را نشان داد: فرض کنیم که در انتخابات پیش رو حدود ۶۰ درصد مردم رای بدهند و در دور اول انتخابات، یکی از کاندیداها – روحانی یا رییسی – با کسب بیش از ۳۰ درصد آرا برنده انتخابات شود. در این حالت آنها که رای نداده اند تاثیری در نتیجه انتخابات نداشته اند و با این میزان مشارکت، مشروعیت نظام هم بالا یا پایین نمی رود. اما تصور کنیم ۱۵ درصد کسانی که طرفدار تحریم هستند، تصمیم بگیرند در دور اول انتخابات رای سفید (باطله) بدهند. در نتیجه میزان مشارکت در دور اول انتخابات ۷۵ درصد می شود اما حضور اعتراضی «رای سفیدی ها» باعث می شود که هیچ یک از نامزدها، پیروز انتخابات در دور اول نشود و انتخابات به دور دوم کشیده شود. حال اگر تحریمی ها در دور دوم انتخابات دیگر رای ندهند، نتیجه همان میشود که بدون حضور آنها در دور اول حاصل می شد، اما تفاوت آن نمایش اعتراضی معنادار ی خواهد بود که پژواکی بسیار بلندتر از تحریم خاموش دارد. وجود ۱۵ درصد آرای سفید/باطله در دور اول و غیبت آنها در دور دوم، بیش از آرای هر یک از نامزدها مورد توجه قرار میگیرد و یقینا بازتاب داخلی و بین المللی قابل توجهی خواهد داشت.
آنها که نمیخواهند به هیچ یک از نامزدها رای دهند در این راهبرد هم باز نهایتا به هیچ یک از کاندیداهای مورد تایید شورای نگهبان در انتخابات رای نداده اند و نتیجه نهایی هم تفاوتی نکرده است اما آنها در پروسه انتخابات تاثیر جدی گذاشته اند و حضور اعتراضی شان بسیار ملموس خواهد بود. شاید اصلی ترین تفاوت این راهبرد با راهبرد تحریم این باشد که در صورت دادن رای سفید، شناسنامه ها سفید نمی ماند؛ باید بین «رای سفید» و «شناسنامه سفید» یکی را انتخاب کرد و من فکر میکنم بهتر است اعتراض موثرتر و فعالانه تر انتخاب شود.
کلام آخر اینکه در یک انتخابات سالم، یعنی انتخاباتی که در آن قرار است رای مردم را بشمارند، تحول خواهان و مخالفان باید برای بروز و ظهور اعتراض خود طرحی نو دراندازند و از این رو به راهبرد «رای سفید» به عنوان جایگزین دو راهبرد «چک سفید» و «شناسنامه سفید» بطور جدی بیاندیشند. اگر هم قرار باشد که رای مردم درست شمارش نشود، دیگر حداقلی ترین شرط معنایابی یک انتخابات هم وجود نخواهد داشت و أساسا رای دادن و رای ندادن دیگر تفاوتی ندارد.
از: ایران وایر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر