۱۳۹۵ آبان ۲۱, جمعه

آزادی و گریز از مسئولیت


دکترفیروز نجومی

مطلب حاضر ادامه مطلب مختصر و کوتاهی ست در باره "سرگذشت غم انگیز آزادی" که بطور جداگانه انتشار یافته است. مطلب گذشته باینجا رسید که سرکوب آزادی پیوند ناگسستنی دارد با مسئولیت گریزی. چه، نبود آزادی، ساختار دین و قدرت را نسبت به بروز فساد در پی و بن اش بی اعتنا میکند. فساد از همه گونه ای در لابلای نهادها و سازمانهای اداری و مالی و تجاری و فرهنگی و بالاخره در تمام سطوح جامعه نفوذ نموده و همه چرخهای آنرا هماهنگ باهم به لنگ میاندازد، گویی که غبار پیری بر جبین نظام نشسته است.
در حالیکه زمانی بس به درازا خواهد کشید تا نظام ولایت نفس آخر را برآرد. درحکومتی که دین، قدرت را در دست دارد، نبود آزادی و گریز از مسئولیت، از نوع امراضی هستند که کشنده نیستند اما زمین گیراند.  همه وزارتخانه ها، نهاد ها و سازمانهای اداری، دارای وزیر و ریئس و مدیراند، اما در صورت پیدایش کژی و کاستی باید با چراغ دستی در پی شناسایی مسئول بهر سوراخ و سنبه ای سرک بکشی که در نبود آزادی تفحص و تحقیق، فعالیتی ست پر هزینه.  وگرنه چه ساده میتوان نشان داد که نهادهای گرداننده جامعه بر اساس حفظ منافع روحانیت سامان یافته است و بس. درست است که ولایت است و جمهوریت و یا "حاکمیت " و دولت، اما، واقعیت آن است که هر دو ادامه نظام ولایت را نهایتا "اوجب واجبات" میدانند.

عباس پالیزدار، عضو هیئتِ تحقیق و تفحص مجلس هفتم، وقتی رانت خواری و فساد مالی آیت الله های مقدس را در 1387 افشا نمود، مجبور بود هزینه آشکار سازی حقیقت را با دهسال زندان بپردازد. صدها بلکه هزاران نمونه دیگر از این نوع غارت ها را میتوان برشمرد، اما، در این مختصر نمیگنجد. حال اگر لحظه ای فرض را بر این بگذاریم که عباس پالیزدار را ده سال از زندگی محروم و تنبیه و مجازات نمیکردند، آیا آن پنجاه مرد مقدسی که پالیزدار از آنان نام برده بود، می توانستند از پاسخگویی بگریزند؟ تنها در یک صورت پاسخ مثبت است، آنهم تنها در زمانی که پالیزدار را خاموش سازند و خاموش هم ساختند.

یعنی که تا زمانیکه آزادی را سرکوب میکنند میتوانند حقیقت را پنهان بدارند. همه حکومتهای استبدادی از هرگونه تظاهری از آزادی به وحشت میافتند، خیلی زود شمشیر بر میکشند که از حقیقت بگریزند. اما، استبداد مظاعف دین و قدرت از بدو حضورش در صحنه، برای آزادی شمشیر کشیده است، چون خود را مسئول بامیال و احکام الله میدانسته است و تاکنون نیز توانسته است از زیر بار هر مسئولیتی شانه خالی بدارد. بتازگی سعید مرتضوی، یکی از بزرگترین دشمنان آزادی که مرتکب بزرگترین جنایتها گشته است، اخیرا در دادگاه های نظام اسلامی به 300 ضربه شلاق محکوم گردیده است. نه اینکه این جزای آن جنایت های بزرگ، مثل مرگ ژاله کاظمی، عکاس خبری و کشتار و شکنجه قهرمانان کهریزک بلکه بجرم یکی از دزدی ها از خزانه ملت بوده است. در اینجا سرکوبگر آزادی را مسئول و مجرم، هرچند ناچیز، میشمارند که آزادی را هرچه بیشتر کوبیده تا هرچه بهتر بتوانند از مسئولیت گندی که بسراسر کشور زده اند پا بگریز بگذارند. با سرکوب آزادی البته میتوان از آشکار شدن حقیقت جلوگیری کرد و بر فضاحت قاری ویژه خدا خامنه ای، سعید طوسی دوستدار پسران نوجوان را در پرده انکار پیچید. اما، این فساد از یک مرض زمین گیر کننده به یک ویروس سرطانی تبدیل میکند که بسرعت رشد میکند. 

این، بدان معناست که همچنانکه دشمنی و خصومت با آزادی در بینش مجتهد و فقیه نهادین است، گریز از مسئولیت نیز در قاموس فقاهت ساختاری ست. فقها، علما و مجتهدین بزرگ مصون از مسئولیت اند چون آنان بری از خطا و گناهکاری اند. دایم در حال "اعتکاف" و "ریاضت" اند و تن باسارت داده اند، چگونه میتوانند مسئولیت پذیر باشند؟ بی مسئولیتی آیت الله ها، فقها و علمای حاکم، از مسئولیت در برابر الله سرچشمه میگیرد، از تعهد و التزام مطلق  بشریعت او. ولی فقیه و پیروان ش خود را پیامبران دوران مدرن میدانند و همان وظایف و مسئولیت ها را بعهده دارند که پیامبر اسلام بدوش گرفته بوده است: هدایت بندگان الله، بسوی رستگاری از راه تسلیم و اطاعت و فرمانبری از "احکام" ی که الله از آسمانها به رسول خود مخابره کرده است. چه مسئولیتی با لاتر از این مسئولیت الهی. همچنانکه محمد بفرمان الله شمشیر بر کشید وسر آنان که از تسلیم به یگانگی الله سرباز زدند، بر زمین افکنده "معصوم " و مصون از مسئولیت شناخته میشود، امام خمینی و همراهانش نیز که بیش از 4000 نفر را قتل عام کرده اند، خطا ناپذیر و مصون از هرگونه مسنولیتی شناسایی شده اند. عاملان کشتار 67 در زندانها از جمله اعضای "کمیته مرگ" نه تنها سخنی از ندامت و یا اشتباه بزبان نیآرند، به آن جنایت بی سابقه در میان جنایات بیشمار دیگری که مرتکب شده اند، بخود میبالند و افتخار میکنند که بخاک و خون کشیدن جوانان این مملکت لحظه ای خواب از چشمانش ربوده نشده است. آنها هنوز مراتب بلندی در ساختار دین و قدرت در اشغال خود دارند. حجت الاسلام مصطفی پور محمدی، طلبه ای که در سن 20 سالگی یکی از اعضای کمیته مرگ بوده است هم اکنون وزیر دادگستری جمهوری اسلامی ست.

بعبارت دیگر، آیا کسی تا کنون رسول الله و کسانی که خود را جانشیان ان او میدانند، مسئول بر زمین افکندن سران بی گناهانی شناخته اند که از تسلیم و اطاعت خود داری کرده اند. خیر، چرا که پیامبر اسلام خود فرمانروایی بود فرمانبرالله، بفرمان الله و دفاع از یکتایی او بود که دست بخشونت میزد. بنابراین پیامبر اسلام "معصوم" است  و مصون از مسئولیت؟ مسئول الله است. بهمین دلیل است که پیامبران دوران، ما مثل اعضای گروه مرک و یا رئیس قوه قضائیه، گروه داعشی ها و بوکوحرامها و یا صعودی ها و دیگر کشور های مسلمان با برپا داشتن دار مجازات در ملا عام و جدا ساختن سر از تن انسانها در برابر چشم جهانیان، بسرکوب آزادی می پردازند و دست خود را به بدترین جنایات آلوده میکنند. در برابر الله است که خود را مسئول میدانند، نه در برابر بندگان الله. مردان زاهد و مقدس، با آویختن هر انسانی بدار مجازات، آزادی را بدار مجازات میآویزند که از مسئولیت جنایاتی که مرتکب شده اند، از خون بیگناهانی که ریخته اند و از تخریب و ویرانی ای که در کشور بوجود آورده، بگریزند.

اکر به خطبه خوانیهای حضرت ولایت و امام جمعه ها بر فراز منبر قدرت و درسهای فقهی نظر افکنی، دریابی که پیامبران این قرن، طلبه ها و آیت الله های برخاسته از حوزه های علیمه هستند که پیوسته خود را ناظر بر اعمال و کردار گفتار مسئولین کشور میدانند. در خطبه های خود همیشه مسئولین را مورد خطاب و مواخذه قرار میدهند. بانها توپ تشر میزنند و مورد شماتت قرار میدهند که چرا در عملی سازی قواعد و مقررات شریعت اسلامی سهل انگاری میکنند. چرا فی المثل در مبارزه با "بد حجابی، " بقول فرشته مقرب، آخوند جنتی، مسئولین "شل " میایند. چرا جلوی فساد و فحشا را نمگیرند. چرا با رانت خواری و رشوه گیری مبارزه نمیکنند. این در حالی ست که همه آنان از اقتدار تصمیمی گیری به آن اندازه بر خوردارند که ازغارت های بزرگ ثروت ملت، صدها بار غنی از غنی تران شده و ثروت عظیمی را انباشته نموده اند.

اخیرا، آقای رئیس جمهور بار دیگر در دفاع از "آزادی" مخاطبی را قرار میدهد که وظیفه اصلی ش کشتار آزادی ست، رئیس قوه قضائیه، صادق لاریجانی، که "چرا قلمها را میشکنید" و نمی گذارید که "آزادی مسئولانه،" بر قرار شود تا کشور از آن بهره ور گردد، چنانکه گویی آزادی مسئولانه هم شد آزادی. چه این واژه،  بی مسئولیتی را در آزادی می بیند. طلبه ای که لباس دو لایه ای بتن دارد، لباس جمهوریت و روحانیت، بر این باور است که اگر افسار بآزادی بزند آنرا مسئول ساخته است حال آنکه از آزادی است که مسئولیت بر میخیزد نه از محدود ساختن و مشروط ساختن و یا باصطلاح مسئول ساختن آن. آیا کسی میتواند آزادی را مسئولانه کند بدون آنکه دشمن آشتی ناپذیر آزادی باشد.

 خدا خامنه ای، که فرمانروای کل و نهایی جامعه است، جامعه ای که هیچ چیز در آن بگردش در نیاید مگر به امر و فرمان او، جامعه ای که تنها تصمیم گیرنده و تنها سخنگوی ملت، هیچکس دیگری نیست مگر خدا خامنه ای، فارغ از هر گونه مسنولیتی ست. او نه مسئول 12 سال برنامه غنی سازی هسته ای ست و خسران جبران ناپذیر آن، نه خوشامدگویی به تحریم های اقتصادی، افزایش گرانی و بیکاری و گسترش فقرو عقب ماندگی ست، نه بار دیگر مسئول کشیدن منطقه به آتش جنگ و تخریب و ویرانی و آوارگی. خاطر آسوده بدار که هر آن نظام مقدس ولایت شمشیر از گردن آزادی برگیرد، تمام راه ها برای گریز از مسئولیت بر روی تمام روحانیون روبه صفت بسته خواهد شد.

 این بدان معنا نیست که اگر شمشیر از گردن آزادی برگرفته شود، دین را نفی و نابود میسازد و هر آنکس کند آنچه را میل ش کشد، هرج و مرج خواهد شد و همه چیز از هم فرو خواهد پاشید بلکه این بدان معنا ست که آزادی، افراد را  از بند دین و قدرت رهایی می بخشد و فرمانبر عفل و غرایز و عواطف انسانی میسازد و هم دین را از اسارت در دست قدرت رها خواهد ساخت، یعنی که دین رسمی را که مظهر استبداد است از میان بر میدارد و دین باوری را آزاد میسازد که در میدان رقابت با عقل و خرد انسانی به غنا و شکوفایی رسد. باید باستقبال آزادی شتافت و هرگز گامی به پس بر نداشت.

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر