۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۷, جمعه

ریشه یابی زمینه ها و علل مخالفت رهبری با برجام


کلمه – علی‌محمد شمس

تأکید بر بی‌نتیجه بودن برجام و عمل نکردن آمریکا و غربی‌ها به تعهداتی که در برجام پذیرفته‌اند امروز تکیه کلام رهبری و مریدان دلواپس است. ایشان در پیام نوروزی از راهپیمایی ۲۲ بهمن و برگزاری انتخابات مجلس به عنوان پیروزی‌های سال ۹۴ نام برد اما از برجام تنها به عنوان حادثه‌ای یاد کرد که فرصت‌ها و تهدیدهایی را برای ما به همراه داشته است. تنها چند روز بعد تصویری که رهبری در صحبت‌های نوروزی خود در مشهد از برجام و نتایج آن به دست دادند حاکی از آن بود که طرف غربی نه تنها به هیچ یک از تعهداتش در برجام عمل نکرده است،
بلکه در روابط عادی ایران با جهان به ویژه روابط اقتصادی اخلال ایجاد می‌کند. تعبیر «این یعنی خسران مطلق» در توصیف برجام بدین معناست که از نظر رهبری برجام مطلقاً برای ایران زیان‌بار بوده است، بلکه اگر توافقی صورت نمی‌گرفت خسارتی هم در کار نبود. این درحالی است که این روز‌ها شاهد سفر سران و مسوولان و هیئت‌های اقتصادی کشورهای اروپایی به ایران هستیم. خبر‌ها نیز از رقابت اروپایی‌ها و روس‌ها و چینی‌ها و کره‌ای‌ها برای مشارکت در طرح‌ها و پروژه‌های مختلف در ایران حکایت دارند. از آغاز دوره اجرایی شدن توافقنامه برجام تا کنون حدود چهارماه می‌گذرد. آیا آیت‌الله خامنه‌ای که خود دو دوره رئیس جمهور و بیش از دو دهه رهبر بوده و علی‌القاعده با طبیعت کارهای اجرایی و دیپلماتیک آشناست از‌‌ همان آغاز مذاکرات هسته‌ای نمی‌دانست که باز کردن مسیری که به ابتکار خود ایشان هشت سال قبل بسته و تخریب شده نیازمند زمانی طولانی است؟ آیا ایشان از این حقیقت اطلاع ندارد راهی که توافقنامه برجام قرار است از میان ویرانه‌های برجای‌مانده ازدولت تحت حمایت مطلق ایشان در عرصه دیپلماسی باز کند نیازمند زمانی بیش از چهار ماه است؟ طی دهه گذشته براثر اعمال تحریم‌هایی که خود رهبری آن را «وحشیانه» توصیف می‌کرد ایران به تعبیر رئیس جمهور در روابط مالی با دنیا به دوره قاجار بازگشته بود. نقل و انتقال‌های پولی از طریق صرافی‌ها و دلال‌های وطنی و غیر وطنی با چندین واسطه انجام می‌شد. بسیاری از نقل و انتقال‌های پولی با چمدان‌‌ها و بسته‌های دیپلماتیک انجام می‌شد. بسیار بعید است که رهبری نداند بازسازی فرایند‌ها و کانال‌های تخریب شده بانکی و نقل و انتقال پول میان ایران و کشورهای جهان نیازمند زمان و البته ایجاد فضایی از همکاری متقابل است. علاوه براین از‌‌ همان آغاز روشن بود مراحل اجرایی توافقی که با سختی و دشواری بسیار و در فضایی آکنده از سوء ظن طرفین نسبت به یکدیگر نوشته شده مسیری بسیار پرتنش و پراز اختلاف را طی خواهد کرد. در نظر گرفتن هیئت داوری در متن توافقنامه خود حاکی از آن بود که طرفین این توافقنامه به خوبی به دشواری مسیر اجرایی شدن آن آگاه بوده‌اند و بروز اختلافات را از‌‌ همان آغاز پیش بینی می‌کرده‌اند. واقعیت این است که با توجه به طبیعت پیچیده بحران هسته‌ای ایران توفیقات و پیشرفت‌هایی که ظرف این مدت کوتاه در اجرای این موافقتنامه حاصل شده است، نظیر لغو تحریم‌های اروپا، گزارش شورای حکام آژانس بین‌المللی هسته‌ای مبنی بر صلح آمیز بودن فعالیت‌های هسته‌ای ایران، لغو قطعنامه‌های سازمان ملل علیه ایران، لغو تحریم‌های دولت آمریکا مربوط به فعالیت‌های هسته‌ای ایران، خارج شدن پرونده هسته‌ای ایران از شورای امنیت سازمان ملل متحد، در تاریخ دیپلماسی جهان کم‌نظیر است.
بی‌تردید رهبری از این همه کاملاً آگاه است. یک مقایسه ساده می‌تواند مسئله را کاملاً روشن کند. سابقه خرید موشک‌های اس ۳۰۰ از روسیه به چندین سال پیش باز می‌گردد. مذاکرات مربوط به خرید این موشک‌ها از نظر پیچیدگی با مذاکرات برجام قابل مقایسه نیست. تا پیش از توافقنامه برجام بهانه این بود که قطعنامه‌ تحریم شورای امنیت سازمان ملل متحد مانع از تحویل موشک‌های مذکور به ایران است. اما اکنون ماه‌هاست از لغو قطعنامه‌های شورای امنیت علیه ایران می‌گذرد. هم ایران و هم آمریکا به صراحت می‌گویند توافقنامه برجام ربطی به فعالیت‌های موشکی ایران ندارد و آزمایش‌های موشکی اخیر ایران نقض برجام نیست. طی سالیان اخیر ده‌ها هیئت برای مذاکره و پیگیری موضوع بین دو کشور رفت و آمد کردند و به رغم دریافت پول و انجام همه تعهدات از سوی ایران، موشک‌های اس ۳۰۰ تا همین روز‌ها به ایران تحویل نشده بود. با این همه مقام رهبری حتی یکبار هم به «بدعهدی» روسیه اشاره نفرمودند که هیچ، دردیدار با پوتین ازمواضع و عملکرد وی در قبال غرب (که مهم‌ترینش اشغال کریمه و انضمام آن به خاک خود و حمایت نظامی از جدایی‌طلبان اوکراین بود) تجلیل کردند. از نمونه‌های دیگر «بدعهدی» نظیر دبه کردن برادران چینی در آزاد کردن پول‌های ایران سخن نمی‌گوییم. با توجه به این همه باید پرسید چرا رهبری به بهانه اینکه ظرف سه ماه مشکلات بانکی نقل و انتقال پول ایران حل نشده است برجام را «خسران مطلق» می‌خواند؟ در ادامه می‌کوشیم به اختصار به این پرسش پاسخ دهیم.
برای یافتن پاسخ باید به چند نکته توجه کرد:
۱- روند تشدید تحریم‌های همه جانبه جهانی علیه ایران به عنوان نتیجه دیپلماسی هسته‌ای رهبری، در اواخر دوران احمدی‌نژاد آثار خود را آشکار ساخت. چین و ژاپن و کره جنوبی و هندوستان به عنوان آخرین خریداران نفت ایران با موافقت آمریکا به تدریج از خرید نفت خود از ایران می‌کاستند. دولت آمریکا در صدد برداشتن آخرین گام در تحریم‌های نفتی علیه ایران با هدف قطع کامل صادرات نفت ایران بود و اقتصاد ایران به مرز فروپاشی رسیده بود. در این مقطع نگرانی از اوضاع فلاکت بار اقتصاد کشور، رهبری را به تجدید نظر در دیپلماسی غلط گذشته ناگزیر ساخت. اوباما با ارزیابی صحیحی که از وضعیت اقتصادی ایران داشت در همین مقطع دست به ابتکار زد و طی نامه‌ای به رهبری، آمادگی آمریکا را برای مذاکره و دستیابی به توافق در مورد فعالیت هسته‌ای ایران و رفع تحریم‌ها اعلام کرد.
۲-مقدمات مذاکره ایران با ۵+۱ پیش از پیروزی آقای روحانی در سال ۹۲ و پس از یک دوره چندماهه مکاتبه میان رهبری و اوباما و چند دور دیدار و مذاکره نمایندگان طرفین به میانجی‌گری سلطان قابوس پادشاه عمان فراهم شد. آشنایی اندک با مناسبات قدرت در ایران کافی است تا بدانیم انجام مذاکرات هسته‌ای و امضای توافقنامه برجام بدون موافقت، حمایت و تأیید رهبری امکانپذیر نبود.
۳- به تصریح رئیس جمهور و هیئت مذاکره کننده تمامی مراحل مذاکرات و حتی جزئیات توافقنامه با اطلاع کامل و موافقت رهبری انجام پذیرفته است.
دقت در نکات یادشده می‌تواند به یافتن پرسشی که این نوشتار در پی یافتن پاسخ آن است کمک کند. نکات مذکور به روشنی نشان می‌دهد که آنچه رهبری را ناگزیر از تجدید نظر در دیپلماسی هسته‌ای گذشته کرد، نه تغییر نگاه ایشان به این مقوله و نه اعتراف به خطا بودن آن دیپلماسی، بلکه تنها تجدید نظری از سر ناچاری و بیم فروپاشی اقتصاد کشور بود. بنابراین دامنه این تجدید نظر تاکتیکی از نظر ایشان محدود به رفع نگرانی از فروپاشی اقتصادی کشور است و نه بیشتر. تفاوت نگاه رئیس جمهور و موافقان برجام با نگاه رهبری درهمین نکته نهفته است. درحالی که رئیس جمهور چنان که بار‌ها گفته است به برجام به عنوان فرصتی برای برقراری رابطه با دنیا و ورود به دوره تازه‌ای از روابط با جهان می‌نگرد که طی آن ایران با استفاده از سرمایه و تکنولوژی و همکاری‌های اقتصادی با کشورهای پیشرفته جهان می‌تواند مسیر توسعه را به شتاب بپیماید. اما از نظر رهبری برجام چیزی بیش از «اکل می‌ته» اضطرای برای نجات از مرگ نبوده و نیست و به مصداق «الضرورات تبیح المحظورات» از این مردار تنها باید به اندازه‌ای که زنده بودن را تضمین کند خورد و نه بیشتر.
البته ایده‌آل رهبری آن بود که به نحوی که در افکار عمومی جهان تقصیری متوجه ایران نشود مذاکرات به انجام نرسد. به عبارت روشن‌تر اگر شرایط وخیم اقتصادی و اوضاع بین المللی در مورد ایران به گونه‌ای است که ما نمی‌توانیم از زیر بار مذاکرات شانه خالی کنیم و بساط مذاکره را به هم بزنیم چه خوب می‌شد اگر نتانیاهو و جمهوری‌خواهان افراطی مانع امضای برجام می‌شدند. به این ترتیب ایران می‌توانست به اروپا بگوید ما در مذاکرات جدی بودیم و گام‌های مثبت زیادی هم برداشتیم و امتیازهای زیادی هم دادیم، اما این آمریکایی‌های «بدعهد» بودند که توافق را برهم زدند. در نتیجه شرکای اروپایی آمریکا از او فاصله می‌گرفتند و تحریم‌ها علیه ایران متزلزل شده ایران از تنگنا خارج می‌شد. در داخل نیز همگان به تیزبینی و عمق بینش رهبر فرزانه آفرین می‌گفتند که چگونه از‌‌ همان ابتدا در هر سخنرانی به «غیرقابل اعتماد بودن» و «بدعهدی» آمریکا تأکید داشت. اما این اتفاق نیفتاد و پیش بینی‌های رهبری محقق نشد و برجام به امضا رسید.
خواننده محترم تصور نکند این تنها یک گمانه زنی و تحلیل بدبینانه است. واقعیت این است که رهبری برای اینکه تلاش‌های نتانیاهو به نتیجه برسد و سناتورهای افراطی جمهوریخواه در کنگره آمریکا موفق به ابطال برجام شوند از هیچ تلاشی فروگذار نکردند. همزمان با بررسی برجام در کنگره آمریکا شاهد تشدید مواضع ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی رهبری در سخنرانی‌های مکرر بودیم. در آن سخنرانی‌ها حتی حدود عرف بین‌المللی نیز زیرپا گذاشته می‌شد. رهبری به صراحت از نقش فعال و تعیین کننده ایران در حمایت از حزب الله و شکست اسرائیل در حمله به لبنان می‌گفتند و از حمایت از مردم مظلوم یمن و حضور نظامی ایران در سوریه سخن می‌گفتند. درست شبی که فردای آن مهلت بررسی برجام در کنگره آمریکا به پایان می‌رسید و کاخ سفید می‌کوشید لابی‌های اسرائیل به نتیجه نرسد و سناتورهای جمهوری خواه در جلسه روز بعد تعداد لازم را برای رأی گیری در باره برجام کسب نکنند، رهبری در سخنرانی خود از نابودی اسرائیل ظرف دو دهه آینده سخن گفتند تا شاید برخی از سناتورهای مردد به صف جمهوریخواهان بپیوندند. باز اگر خواننده محترم در صحت این تحلیل تردید دارد به تبلیغات رسانه‌های دلواپسان مرید در آن زمان مراجعه کند تا به یاد آورد با چه شوری از به نتیجه نرسیدن برجام خبر می‌دادند و یا به سایت خبری تحلیلی افراطی آرمان‌پرس وابسته به سپاه پاسداران مراجعه کند و ببیند در همین روز‌ها به تکرار می‌گوید: «برجام اجرا نخواهد شد زیرا به ضرر ایران و آمریکاست. اما بایستی طوری بازی کرد که دشمن بازی را به هم بزند» (آرمان‌پرس، ‌سه شنبه ۲۴ فروردین) این سخن صادقانه و صریح بیان‌‌ همان مطلوب رهبری است که دلواپسان مرید همچنان در پی عملی شدن آن هستند.
حال که این اتفاق رخ نداد و برجام به امضا رسید باید با آن به عنوان یک امر واقع به گونه‌ای برخورد کرد که در حد رفع تحریم‌های اقتصادی محدود بماند زیرا توسعه روابط با جهان و رشد و توسعه اقتصادی در داخل آثار اجتناب‌ناپذیر خود را بر عرصه‌های اقتصادی و سیاسی داخلی برجای خواهد گذاشت. امتیاز این پیروزی به آقای روحانی تعلق خواهد گرفت تا با موضعی قوی‌تر و قدرتی بیشتر سایر وعده‌ها و برنامه‌های خود را در حوزه سیاست داخلی پیگیری کند. اعتبار این پیروزی در تاریخ آینده ایران به حساب اصلاح جویان و دلسوزانی گذاشته خواهد شد که سال‌ها پیش از دیپلماسی غلط گذشته انتقاد کردند و هزینه آن را نیز دادند. دلالان تحریم و مافیای اقتصادی وابسته به سپاه پاسداران که در دوران تحریم بیشترین منافع را نصیب خود کردند تضعیف و از نقش نهادهای نظامی در عرصه اقتصادی کشور کاسته خواهد شد و در عوض بخش خصوصی قدرت خواهد گرفت. این همه یعنی قوی‌تر شدن جامعه مدنی، محدود شدن نقش نهادهای نظامی و امنیتی در اداره کشور و کاهش قدرت متمرکز رهبری در اداره فردی همه شؤن کشور.
اکنون به نظر می‌رسد علت مخالفت رهبری با برجام روشن شده باشد می‌توان دریافت که چرا رهبری درست همزمان با روشن شدن چشم انداز مذاکرات و قطعی شدن توافق برجام، مسئله خطر نفوذ دشمن را مطرح کردند. خطری که از دید رهبری فقط متوجه دولتمردان، مطبوعات، جامعه مدنی است و بیت رهبری و دستگاه‌های تحت نظر رهبری و نهادهای امنیتی و نظامی در برابر آن کاملاً مصون هستند! بنابراین راه جلوگیری از این خطر امنیتی‌تر کردن و رادیکالیزه‌تر کردن فضای داخلی، بازداشت بیشتر روزنامه نگاران، جلوگیری از گسترش روابط اقتصادی با دنیا، محدود کردن همکاری‌های اقتصادی با خارج و جایگزین کردن و مشارکت دادن شرکت‌های وابسته به سپاه پاسداران و بسیج در طرح‌های اقتصادی کشور است!
اقدامات علیه برجام به کنترل دولت در توسعه روابط اقتصادی با خارج محدود نیست، بلکه علاوه برآن باید با ارائه چهره کشوری پیش بینی ناپذیر با وضعیتی ناپایدار از ایران، طرف‌های خارجی و سرمایه گزاران را نیز در همکاری با ایران به تردید انداخت. حمله به سفارت و کنسول‌گری عربستان در تهران و مشهد و نقد تفقدآمیز! ‌ و حمایت نرم رهبری از عاملان این حمله به عنوان افراد غیرتمند و انقلابی تنها در همین چارچوب قابل تحلیل است. همچنین است تبلیغات گسترده تلویزیونی درباره تشییع جنازه شهدای حرم که اعترافی صریح به حضور نظامیان ایران در جبهه‌های عملیاتی در سوریه بود واقعیتی که ایران تا پیش از امضای برجام حاضر به اعتراف به آن نبود، همچنین است اقدامات عجیب و بی‌سابقه‌ای درباره مانور موشکی. طی سال‌های گذشته براساس بخشنامه‌ای که به امضای رهبری رسیده بود نیروهای مسلح از تبلیغاتی و خبری کردن مانورهای موشکی منع شده بودند. اما همزمان با اوج گیری حملات علیه برجام دوربین‌های تلویزیونی پرتاب موشک‌های بالستیکی را که بر روی آن به عبری عبارت «اسرائیل باید از روی زمین محوشود» حک شده بود نشان می‌دهند و انبارهای زیر زمینی مملو از موشک‌های دوربرد ایران آشکارا به نمایش در می‌اید. این‌ها همه در چارچوب طرحی سازمانیافته انجام می‌شود تا از یک سو لابی‌های صهیونیستی و افراطیون جمهوری‌خواه آمریکایی با بسیج افکار عمومی دولتمردان کاخ سفید و کشورهای اروپایی را تحت فشار قرار داده تا واکنش نشان داده علیه ایران تحریم‌هایی را وضع کنند و یا دستکم از همکاری و رفع مشکلات فراروی ایران بیش از آنچه در برجام متعهد شده‌اند مانند مشکلات بانکی خودداری کنند و از سوی دیگر سرمایه گذاران خارجی به دلیل احتمال تحریم‌های جدید علیه ایران از سرمایه گذاری و مشارکت در پروژه‌های اقتصادی ایران خودداری کنند. وقتی کار به اینجا رسید البته رهبری و به تبعیت از ایشان دلواپسان مرید نیز می‌توانند از موضعی حق به جانب بفرمایند با اینکه «در برجام از خط قرمزهای نظام عدول شد» و چیزی جز «خسران مطلق» نصیب ما نشد و یا در سخنرانی اخیر بفرمایند «بنده بیش از صدبار گفتم که آمریکا قابل اعتماد نیست و حالا داریم می‌بینیم».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر