کم نیستند کسانی که معتقدند اهدای دو جایزه در کن برای ایران، بیارتباط با برجام نیست. دستکم برخی از آنها این نظر را با طعنه میگویند. اینکه آن جوایز به انگیزههای سیاسی به اصغر فرهادی و شهاب حسینی داده شده است.
بهنظر آنها اگر برجامی در کار نمیبود، ای بسا جوایزی هم اهدا نمیشد. در قطب مقابل کسانی هستند که چندان ارتباطی میان «کن» و «برجام» نمیبینند. آنان برعکس گروه «شکاکان» معتقدند کن سیاسی نیست و دو جایزهای که به «فروشنده» داده شد، مبین ارزش هنری و سینمایی است که از نظر داوران کن، اصغر فرهادی و شهاب حسینی استحقاق دریافت آن را داشتهاند. حقیقت کدام است؟ آیا جوایز ایران و اساسا مکانیسم انتخاب بهترینها در جشنوارههای بینالمللی از جمله کن، صرفا بر مبنای سینما انجام میشود و هیچ رگهای از «سیاست» در آن وجود ندارد؟ یا اینکه آنگونه که شکاکان و مخالفان جشنوارههای بینالمللی در ایران میگویند، اهدای اینگونه جوایز کاملا با انگیزههای سیاسی صورت میگیرد؟
بهنظر آنها اگر برجامی در کار نمیبود، ای بسا جوایزی هم اهدا نمیشد. در قطب مقابل کسانی هستند که چندان ارتباطی میان «کن» و «برجام» نمیبینند. آنان برعکس گروه «شکاکان» معتقدند کن سیاسی نیست و دو جایزهای که به «فروشنده» داده شد، مبین ارزش هنری و سینمایی است که از نظر داوران کن، اصغر فرهادی و شهاب حسینی استحقاق دریافت آن را داشتهاند. حقیقت کدام است؟ آیا جوایز ایران و اساسا مکانیسم انتخاب بهترینها در جشنوارههای بینالمللی از جمله کن، صرفا بر مبنای سینما انجام میشود و هیچ رگهای از «سیاست» در آن وجود ندارد؟ یا اینکه آنگونه که شکاکان و مخالفان جشنوارههای بینالمللی در ایران میگویند، اهدای اینگونه جوایز کاملا با انگیزههای سیاسی صورت میگیرد؟
احتمالا حقیقت یک جایی در این میانه است. نه میتوان گفت تصویری که از ایران در اذهان بینالمللی است، مطلقا تأثیری روی هیأت داوران در کن، هالیوود یا برلین نمیگذارد و نه میتوان گفت اگر به جای «فروشنده»، هر فیلم دیگری از ایران به جشنواره میرفت، به واسطه انگیزههای سیاسی در رابطه با برجام یا حاضر میشد «سیاهنمایی» کند، به هر حال جایزهای به آن داده میشد.
تصویر مثبتی که در نتیجه برجام از ایران در عرصه بینالمللی به وجود آمده و رفتار مؤدب، متین و حاکی از احترام وزیر امور خارجه ایران، دکتر ظریف در طول سه سال گذشته نسبت به همتایان غربی و غیرغربیاش، یقینا بر تصمیمگیری داوران کن بیتأثیر نبوده است. نه آن داوران زیر زمین زندگی میکردند، نه در کوهها و نه در جنگل. اما و در عین حال نمیتوان درخشش شهاب حسینی و استعداد شگرف اصغر فرهادی را هم نادیده گرفت. «جدایی نادر از سیمین» فرهادی اتفاقا در اوج رویاروییهای هستهای به وی اهدا شد. بنابراین هر قدر هم که انگیزههای سیاسی را به اسکار، کن و سایر جوایز بینالمللی نسبت دهیم (آنگونه که بسیاری از سینماگران دولتی نسبت میدهند) نمیتوان به هر حال عنصر هنر و سینما را نادیده گرفت. بهترین دلیل درستی این نگاه، موفقیت سینمای غیردولتی در داخل خود ایران است. کافی است سریال «شهرزاد» را با «معمای شاه» مقایسه کنید. استقبال اقشار و لایههای فرهیخته و تحصیلکرده جامعه از آثار غیردولتی از جمله شهرزاد و در عوض عدم استقبال آنان از سینمای دولتی در قالب معمای شاه، مبین آن است که تجزیه و تحلیل نهایی هنر غیردولتی با استقبال بسیار گستردهتری از جانب مخاطبان روبهرو میشود. دقیقا به این خاطر است که سینمای اصغر فرهادی، عباس کیارستمی یا جعفر پناهی هم در کن، هالیوود یا برلین با استقبال بیشتری مواجه میشود تا سینمای دولتی ایران.
به بیان دیگر، همان دلایلی که باعث میشود شهرزاد با چنان موفقیتی در داخل کشور روبهرو شود و متقابلا معمای شاه به بنبست برسد، همان دلایل هم باعث میشود هیأت داوران کن تحت تأثیر «فروشنده» اصغر فرهادی و بازیگری شهاب حسینی قرار گیرند.
منبع: روزنامه شرق
سه خواستگاه متفاوت در میان فعالان سیاسی ایران
اصولگرایان > خواهان تداوم خشونت و واپسگرایی در جامعه جهت حفظ قدرت برای غارت و تاراج هر چه بشتر سرمایه های ملی
اصلاح طلبان > خواهان اجرای بدون تنازل قانون اساسی و سهم خواهی در قدرت ، آنهم با هر بهایی ، حتی اگر رقیب حضورآ، آنها را « دیّوث سیاسی » خطاب کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر