(رفسنجانی , روحانی , خاتمی)
کاوه بنایی
.....مــن؛
«آنگونه که یک سرباز در دفاع از آرمان هایش جانش را درطبق اخلاص می نهد,آبرو و اعتبارم را برای اسلام, انقلاب و مردم و اعتلای میهن به دست می گیرم.»( ازاولین بیانیه انتخاباتی آقای علی اکبر رفسنجانی)
ما پیروز شدیم .آنچه ما رادر این مسیر همراهی کرد,همکاری 30 ساله در کنار هم در یک پیمان نانوشته بود,
ما توان این را داشته ایم که, هم بحران بیآفرینیم و هم از بحران هاسرفراز , عبور کنیم. چرا که , نیرو برای هزینه دادن این روش هاهمیشه ,حی و حاضر در جامعه هست. وقتی در جامعه ای انسداد سیاسی بر قرارمی کنید , آزادی را در پستوی حجره های حوزه دین محبوس می نمائید , ساختاری را که, فراهم کرده اید , به شما فرمان می دهد که, می توانید برای گذراز بحران ها ,با هموار کردن رنج به ستم دیدگان با کمک حواریون , پل ساخته ,آنوقت قادرهستید به هر شکل اراده کرده اید ,بر مردم حکومت کنید.
تیم های شناسائی ما , نظر سنج هاو ارزیاب های... سرخ و سبز و بنفش , این علایم را دریافت کردند که, بعد از انتخاب شدن رئیس جمهور من **, آقای شیخ حسن روحانی , که به کشمکش های اتمی پایان داد و آسمان کشوررا از تهدید تجاوزها , رهائی بخشید , این گواهی را از جامعه دریافت کردند که ,می توان صداهائی که از اعماق جامعه شنیده می شود را خاموش کرد.برای همین منظور با تمام توان در داخل و خارج از کشور دست به کار شدیم. پیام پشت پیام ,به پیام گیر های ما ارسال می شد .وقتی شنیدیم آنهائی که در انتخابات شرکت نمی کنند افراد "بی ریشه" هستند, سریع دست بکارشدیم دست به ریشه ها بردیم. همانظور که شبانه دفن شان کردیم قبل از استقرار صندوق ها , در سنگر های انتخاباتی , شبیخون به خاک های جوانه پرور زدیم تا قبل از سر برون آوردن از برف 7 اسفند ,با کمک نیروهائی که از سالیان دور حکم ذخیره ما را داشتند( تواب های دهه 60 را می گویم) ماشالله وضع مالی شان هم بدک نیست ,از خیر سر دولت تعدیل من , فیزئولوژی شان بر ایدئولوژی شان چربید!فوندانسیونی را پی ریزی کردیم که لبخند را به جامعه پس از مدتها غیبت بر گرداندیم. سیّد ما, با دست های خاتم کاری شده, گشاده تر از روی شان عنوان کرد:( دیدید با دست خالی بردیم!)
عادت , عادت دادن و عادت کردن ,شدّت فاجعه باید شفاف همیشه باشد. مردم همیشه باید بشنوند و ببینند که ما برای مجازات جامعه نیاز به قربانی داریم. آنوقت آن کارگری که خود را آتش می زند, یا دستفروشی خود را زیر قطار مترو می اندازد یا مغز فروشنده آجیل شب عید, با گلوله نیروی انتظامی , متلاشی می گردد و صدائی مثل" صدای تونس" شنیده نمی شود, علت دارد. آقای نگهدار پاسخ داد,«اوضاع کشور اینطور نیست که یک گاریچی بتواند آن را بهم بریزد!»***
بله , 1000 اعدام در یک سال , حالا حوادث ناشی از بیکاری ! که شش دانگ حواس کارگر را , فشار کار در حین کار از او سلب می کند تا کارش را ازدست ندهد, برای همین دقت نمی کند که از ایمنی در کار خبری نیست , از ارتفاع سقوط می کند, آوار بر سرش می ریزد, تونل حفاری منفجر می شود ,و... همه دست بدست هم می دهد, تا جامعه عادت کند , کار کردن فقط دستمزد بهمراه ندارد, هزینه هم بابت دستمزد بهمراه دارد, آن هزینه , بخاطر کار, مردن است. این اصل را نه فقط ما , نیروی کار هم درک کرده است و برای همین است که , پس از تصویب حداقل دستمزد سال 94,که مانند کوبیدن مشت بر شکم خالی کارگران است ,هیچ صدائی از اعماق جامعه شنیده نشد.
37 سال است ما , همانطور که هر روز دست به اعماق زمین , منابع ملی!( نفت , گاز, اورانیوم , مس و آهن ) می بریم و پشتوانه جکومتی خودرا استخراج می کنیم , اعماق جامعه انسانی را با همینگونه , در عمق, زیر خط فقر, نگه می داشته ایم. باید بر سر راه رشد آنها, پیشروی شان , موانع ایجاد کرد. برای احیاء این موانع , دست چینی از انسانها که درک کرده اند در سیاست نباید دخالت کرد, سر بزیر, فقط به فعالیت های اقتصادیئ که به آنها اجازه داده می شود در همان محدوده فعال باشند تا بعدا از نیروی برآمده از ارزش اضافی که کسب کرده اند استفاده کرد.آنها را پیش روی آنهائی که , هِی, دم از طبقه کارگر واستثمار می زنند قرارمی دهیم و جنگ را درهمان محدوده شعله ور نگه میداریم . جنبش سبز مهندس , به ما آموزش داد که بین آنهائی که نمی خواهند و آنهائی که نمی توانند باید توازون بر قرار کرد. این توازون را زندان , و اعدام و تبعید پاسخ داد. وقتی هزینه تغییر را بالا ببرید, خیلی ها می بُرند. مردم زن و بچه دارند , دهه 60 نیست که همه یک لا قبا و جوان و کله خرچنگی بودند. هم در جبهه جنگ با عراق فهمیدیم , هم تو زندانهای سراسرکشور , با دشواری توانستیم جنگ را 8 سال طول بدهیم چون هم داوطلب و هم زندانی فراوان داشتیم , نمی دانید با چه درایتی توانستیم از جنگ به قعطنامه 598 برسیم. وبرای پر کردن خلاء جنگ , کشتا زندانیان سیاسی تابستان 67 را با کمک هم هماهنگ کنیم .امروز هر کس بگوید خبر نداشتم , ببخشید, غلط اضافی کرده است. چطور می شود نخست وزیر مملکت , از دورترین نقطه خط مقدم منطقه جنگی خبرداشته باشد , آنوقت بغل گوشش, کامیون , کامیون , شبانه ,از بالای شهر به پائین شهر اعدامی حمل کنند و اظهار بی اطلاعی کند؟
این انتخابات 7 اسفند, پس از 26 سال, از آن سالها, ثابت کرد, مردمی هستند که , زود فراموش می کنند. از چه می ترسید که می گوئید نمی دانستیم یا نبودیم, در همین پایتخت, تهران بزرگ ما, که 8 میلیون نفرواجد شرایط رای دارد, 3 میلیون نفربه متهمان آن سالهای کشتارسیاسی رای دادند!همان روز , جمعه را می گویم ,در خاوران 30 نفر هم حضور بهم نرساندند! تازه ما حرفی نمی زنیم ,بخشی از مدعیان سابق ِ محاکمه ما , انهائی که به ما رأی دادند , در پاسخ به رفقای سابق خود از الفاظی استفاده می کنند که ما در خلوت خود ,به هوش سرشارشان آفرین می گوئیم. واقعا چه اشتباهی تا حالا از ما سرزد که ,بی توجه به این انرژی بودیم.
همه این دگرگونی ها و دگر دیسی ها را مدیون جنبش سبز مهندس هستیم که , مقابل اون جوانک پوپولیست ایستاد و 4 میلیون آدم با کلاس**** را فقط در تهران به میدان آورد. هزینه ای که برای همه ما مهندس سر شکن کرد , فائزه ی من هم به زندان افتاد و من هم به خیل بیشمار ما "همه با هم هستیم ",پیوستم و خانواده ما هم جزوخانواده زندانیان سیاسی سبز شدند.عده ای آواره وطن شدند اما مدتی نگذشت که دوباره پایشان به سفارت خانه های ما باز شد و در انتخابات ما شرکت کردند. پدر کشتگی که با هم نداریم. سعه صدر مارا وزیر خارجه در استرالیا بیان کردند: (ایران تنها کشوری است که مخالفین , حرف شان را پای صندوق های رأی می زنند.)*****
الحمدالله مسئله حصر هم حل شد. مهندس دستش به صندوق اصابت کردو کمی خلل در طرح های نقاشی اش پدید آمد . اکنون در حال استراحت هستند تا شورای امنیت ملی که همۀ ما عضوش هستیم در اولین فرصت نمایشگاهی از آثار دوران حصر را در معرض دید عموم قرار دهد. به خیر و خوشی همه ما پایبند سخنان پر از مهر رئیس جمهور, آقای شیخ حسن روحانی هستیم که گفت:(دولت برای حراست از آرای مردم همه توان خود را به کار می گیرد. هر مجلسی با هر ترکیبی که با نظر مبارک مردم شکل گیرد برای دولت محترم است .انتخابات نمادی از استقلال سیاسی و حاکمیت ملّی کشور است.رقابت تمام شد. امروز روز ساختن ایرانی در شآن ایرانیان است)
نفر چهارم سه تفنگدارفعلادراردوی تمرینات رهبری بسر می برد.موضوع رئیس قوه قضائیه جهت خیز بر داشتن برای رهبری را جدی نگیرید.مازندرانی ها با سلطه پهلوی 57 سال سلطنت کردند, کافی ست , باید طرحی نودر اندازیم .صحبت کهنه فروشان در گذشت , نو فروشانیم و این بازار ماست.
کاوه بنائی ـ رم
*3 تفنگدارنام رمانی از الکساندر دوما **آقای رفسنجانی جدیدا اعلام کردند که رای روحانی را از 30 درصد تا 50 درصد من تغییر دادم ***برنامه صفحه 2 بی بی سی در پاسخ به رامین پرهام
****اصطلاحی در مقاله ای از آقای کاوه مظفری *****این جمله از آقای ظریف به همتای استرالیائی شان است
.....مــن؛
«آنگونه که یک سرباز در دفاع از آرمان هایش جانش را درطبق اخلاص می نهد,آبرو و اعتبارم را برای اسلام, انقلاب و مردم و اعتلای میهن به دست می گیرم.»( ازاولین بیانیه انتخاباتی آقای علی اکبر رفسنجانی)
ما پیروز شدیم .آنچه ما رادر این مسیر همراهی کرد,همکاری 30 ساله در کنار هم در یک پیمان نانوشته بود,
ما توان این را داشته ایم که, هم بحران بیآفرینیم و هم از بحران هاسرفراز , عبور کنیم. چرا که , نیرو برای هزینه دادن این روش هاهمیشه ,حی و حاضر در جامعه هست. وقتی در جامعه ای انسداد سیاسی بر قرارمی کنید , آزادی را در پستوی حجره های حوزه دین محبوس می نمائید , ساختاری را که, فراهم کرده اید , به شما فرمان می دهد که, می توانید برای گذراز بحران ها ,با هموار کردن رنج به ستم دیدگان با کمک حواریون , پل ساخته ,آنوقت قادرهستید به هر شکل اراده کرده اید ,بر مردم حکومت کنید.
تیم های شناسائی ما , نظر سنج هاو ارزیاب های... سرخ و سبز و بنفش , این علایم را دریافت کردند که, بعد از انتخاب شدن رئیس جمهور من **, آقای شیخ حسن روحانی , که به کشمکش های اتمی پایان داد و آسمان کشوررا از تهدید تجاوزها , رهائی بخشید , این گواهی را از جامعه دریافت کردند که ,می توان صداهائی که از اعماق جامعه شنیده می شود را خاموش کرد.برای همین منظور با تمام توان در داخل و خارج از کشور دست به کار شدیم. پیام پشت پیام ,به پیام گیر های ما ارسال می شد .وقتی شنیدیم آنهائی که در انتخابات شرکت نمی کنند افراد "بی ریشه" هستند, سریع دست بکارشدیم دست به ریشه ها بردیم. همانظور که شبانه دفن شان کردیم قبل از استقرار صندوق ها , در سنگر های انتخاباتی , شبیخون به خاک های جوانه پرور زدیم تا قبل از سر برون آوردن از برف 7 اسفند ,با کمک نیروهائی که از سالیان دور حکم ذخیره ما را داشتند( تواب های دهه 60 را می گویم) ماشالله وضع مالی شان هم بدک نیست ,از خیر سر دولت تعدیل من , فیزئولوژی شان بر ایدئولوژی شان چربید!فوندانسیونی را پی ریزی کردیم که لبخند را به جامعه پس از مدتها غیبت بر گرداندیم. سیّد ما, با دست های خاتم کاری شده, گشاده تر از روی شان عنوان کرد:( دیدید با دست خالی بردیم!)
عادت , عادت دادن و عادت کردن ,شدّت فاجعه باید شفاف همیشه باشد. مردم همیشه باید بشنوند و ببینند که ما برای مجازات جامعه نیاز به قربانی داریم. آنوقت آن کارگری که خود را آتش می زند, یا دستفروشی خود را زیر قطار مترو می اندازد یا مغز فروشنده آجیل شب عید, با گلوله نیروی انتظامی , متلاشی می گردد و صدائی مثل" صدای تونس" شنیده نمی شود, علت دارد. آقای نگهدار پاسخ داد,«اوضاع کشور اینطور نیست که یک گاریچی بتواند آن را بهم بریزد!»***
بله , 1000 اعدام در یک سال , حالا حوادث ناشی از بیکاری ! که شش دانگ حواس کارگر را , فشار کار در حین کار از او سلب می کند تا کارش را ازدست ندهد, برای همین دقت نمی کند که از ایمنی در کار خبری نیست , از ارتفاع سقوط می کند, آوار بر سرش می ریزد, تونل حفاری منفجر می شود ,و... همه دست بدست هم می دهد, تا جامعه عادت کند , کار کردن فقط دستمزد بهمراه ندارد, هزینه هم بابت دستمزد بهمراه دارد, آن هزینه , بخاطر کار, مردن است. این اصل را نه فقط ما , نیروی کار هم درک کرده است و برای همین است که , پس از تصویب حداقل دستمزد سال 94,که مانند کوبیدن مشت بر شکم خالی کارگران است ,هیچ صدائی از اعماق جامعه شنیده نشد.
37 سال است ما , همانطور که هر روز دست به اعماق زمین , منابع ملی!( نفت , گاز, اورانیوم , مس و آهن ) می بریم و پشتوانه جکومتی خودرا استخراج می کنیم , اعماق جامعه انسانی را با همینگونه , در عمق, زیر خط فقر, نگه می داشته ایم. باید بر سر راه رشد آنها, پیشروی شان , موانع ایجاد کرد. برای احیاء این موانع , دست چینی از انسانها که درک کرده اند در سیاست نباید دخالت کرد, سر بزیر, فقط به فعالیت های اقتصادیئ که به آنها اجازه داده می شود در همان محدوده فعال باشند تا بعدا از نیروی برآمده از ارزش اضافی که کسب کرده اند استفاده کرد.آنها را پیش روی آنهائی که , هِی, دم از طبقه کارگر واستثمار می زنند قرارمی دهیم و جنگ را درهمان محدوده شعله ور نگه میداریم . جنبش سبز مهندس , به ما آموزش داد که بین آنهائی که نمی خواهند و آنهائی که نمی توانند باید توازون بر قرار کرد. این توازون را زندان , و اعدام و تبعید پاسخ داد. وقتی هزینه تغییر را بالا ببرید, خیلی ها می بُرند. مردم زن و بچه دارند , دهه 60 نیست که همه یک لا قبا و جوان و کله خرچنگی بودند. هم در جبهه جنگ با عراق فهمیدیم , هم تو زندانهای سراسرکشور , با دشواری توانستیم جنگ را 8 سال طول بدهیم چون هم داوطلب و هم زندانی فراوان داشتیم , نمی دانید با چه درایتی توانستیم از جنگ به قعطنامه 598 برسیم. وبرای پر کردن خلاء جنگ , کشتا زندانیان سیاسی تابستان 67 را با کمک هم هماهنگ کنیم .امروز هر کس بگوید خبر نداشتم , ببخشید, غلط اضافی کرده است. چطور می شود نخست وزیر مملکت , از دورترین نقطه خط مقدم منطقه جنگی خبرداشته باشد , آنوقت بغل گوشش, کامیون , کامیون , شبانه ,از بالای شهر به پائین شهر اعدامی حمل کنند و اظهار بی اطلاعی کند؟
این انتخابات 7 اسفند, پس از 26 سال, از آن سالها, ثابت کرد, مردمی هستند که , زود فراموش می کنند. از چه می ترسید که می گوئید نمی دانستیم یا نبودیم, در همین پایتخت, تهران بزرگ ما, که 8 میلیون نفرواجد شرایط رای دارد, 3 میلیون نفربه متهمان آن سالهای کشتارسیاسی رای دادند!همان روز , جمعه را می گویم ,در خاوران 30 نفر هم حضور بهم نرساندند! تازه ما حرفی نمی زنیم ,بخشی از مدعیان سابق ِ محاکمه ما , انهائی که به ما رأی دادند , در پاسخ به رفقای سابق خود از الفاظی استفاده می کنند که ما در خلوت خود ,به هوش سرشارشان آفرین می گوئیم. واقعا چه اشتباهی تا حالا از ما سرزد که ,بی توجه به این انرژی بودیم.
همه این دگرگونی ها و دگر دیسی ها را مدیون جنبش سبز مهندس هستیم که , مقابل اون جوانک پوپولیست ایستاد و 4 میلیون آدم با کلاس**** را فقط در تهران به میدان آورد. هزینه ای که برای همه ما مهندس سر شکن کرد , فائزه ی من هم به زندان افتاد و من هم به خیل بیشمار ما "همه با هم هستیم ",پیوستم و خانواده ما هم جزوخانواده زندانیان سیاسی سبز شدند.عده ای آواره وطن شدند اما مدتی نگذشت که دوباره پایشان به سفارت خانه های ما باز شد و در انتخابات ما شرکت کردند. پدر کشتگی که با هم نداریم. سعه صدر مارا وزیر خارجه در استرالیا بیان کردند: (ایران تنها کشوری است که مخالفین , حرف شان را پای صندوق های رأی می زنند.)*****
الحمدالله مسئله حصر هم حل شد. مهندس دستش به صندوق اصابت کردو کمی خلل در طرح های نقاشی اش پدید آمد . اکنون در حال استراحت هستند تا شورای امنیت ملی که همۀ ما عضوش هستیم در اولین فرصت نمایشگاهی از آثار دوران حصر را در معرض دید عموم قرار دهد. به خیر و خوشی همه ما پایبند سخنان پر از مهر رئیس جمهور, آقای شیخ حسن روحانی هستیم که گفت:(دولت برای حراست از آرای مردم همه توان خود را به کار می گیرد. هر مجلسی با هر ترکیبی که با نظر مبارک مردم شکل گیرد برای دولت محترم است .انتخابات نمادی از استقلال سیاسی و حاکمیت ملّی کشور است.رقابت تمام شد. امروز روز ساختن ایرانی در شآن ایرانیان است)
نفر چهارم سه تفنگدارفعلادراردوی تمرینات رهبری بسر می برد.موضوع رئیس قوه قضائیه جهت خیز بر داشتن برای رهبری را جدی نگیرید.مازندرانی ها با سلطه پهلوی 57 سال سلطنت کردند, کافی ست , باید طرحی نودر اندازیم .صحبت کهنه فروشان در گذشت , نو فروشانیم و این بازار ماست.
کاوه بنائی ـ رم
*3 تفنگدارنام رمانی از الکساندر دوما **آقای رفسنجانی جدیدا اعلام کردند که رای روحانی را از 30 درصد تا 50 درصد من تغییر دادم ***برنامه صفحه 2 بی بی سی در پاسخ به رامین پرهام
****اصطلاحی در مقاله ای از آقای کاوه مظفری *****این جمله از آقای ظریف به همتای استرالیائی شان است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر