نامه مجتبی واحدی به رضا پهلوی
چرا وکالت می دهم
جناب آقای رضا پهلوی
از نخستین گفتگوی تلفنی ما حدود سیزده سال می گذرد.در آستانه نوروز هزار و سیصد و هشتاد و نه، در حالیکه کمتر از دو ماه از ورود من به امریکا می گذشت، به صورت غیر مترقبه دریافت کننده پیام تبریک نوروزی شما از طریق تلفن بودم.
از آن تماس همراه با مهربانی تا تماس بعدی شما که در واقع پاسخی گلایه آمیز به مقاله " از مجتبای ولیعهد تا رضای شاهزاده" بود یک سال و چند ماه گذشت.اما در آن گفتگوی همراه با گلایه، هیچ نشانه ای از تغییر رفتار و حتی تفاوت لحن شما ندیدم و این، بر احترام من به شما افزود.چند ماه بعد، نخستین دیدار حضوری در منزل احمد باطبی انجام شد. پیش از ورود به جلسه، در اندیشه بودم که به خاطر مقاله انتقادآمیز و نسبتا شدیداللحن فوق الذکر، چه برخوردی با من خواهید داشت ؟ اعتراف می کنم با آنچه حدس می زدم کاملا متفاوت بود.از آن زمان تا آخرین ملاقات حضوری که پس از سخنرانی سیزدهم خرداد ماه سال جاری انجام شد شاهزاده رضا پهلوی را همانگونه دیدم که در میهمانی منزل باطبی دیده بودم.قبل و بعد از آن نیز جلسات زوم و گفتگوهای تلفنی، برای من این فرصت را فراهم نمود که در مورد شما، قضاوتی عادلانه و دور از شیفتگی یا کینه ورزی داشته باشم.همه این مقدمات را نوشتمتا بگویم سخن امروز من بر اساس شناختی نسبتا دقیق است؛ اگر چه حملات، ملامت ها و اتهام افکنی های بعدی را دور از انتظار نمی دانم اما چه باک که برادران و خواهران من در داخل ایران، سینه خود را سپر گلوله کرده اند .پس بگذار من هم ملامت بشنوم تنها به این امید که گامی برای رهایی کشورم برداشته شود.
جناب آقای پهلوی!
پس از اعلام آمادگی شما در خصوص پذیرش وکالت هموطنان، نوشتم و گفتم که ایکاش قبل از اعلام علنی این تصمیم ، مشورت های بیشتری صورت می گرفت تا بر کارآیی این اقدام افزوده شود. اما عطف توجهات فراوان به موضوع و ماهیت موافقت ها و مخالفت ها مرا قانع کرد که جای چنان جایگاهی در مبارزات فعلی، خالی است. بهمین جهت در چند برنامه ویدئویی و در اتاقهای متعددکلاب هاوس به موضوع پرداختم و با فروتنی از همه فعالان سیاسی خواستم اگر به ضرورت وجود چنین جایگاهی باور دارند اما شاهزاده رضا پهلوی را برای ایننمایندگی نمی پسندند شخصیت یا شخصیت های مورد نظر خود را معرفی کنند. حتی به آنها وعده دادم که اگر شخصیتی مقبول معرفی نمایند من هم به آنها خواهم پیوست. بیش از ده روز از تقاضای من گذشت. در این مدت، نشانه های امیدوار کننده و اتفاقاتِ نگرانی ساز را شاهد بودم. امیدواری ها موجب شادی شد اما اخبار نگران کننده، راه را بر هرگونه مسامحه بست. چند روز قبل شاهد دعوت سفیر جمهوری اسلامی به میهمانی پادشاه اسپانیا و پذیرش شرط سفیر - علیرغم غیراخلاقی و زورگویانه بودن- برای حضور در میهمانی بودیم، در حالیکه کمتر از سه هفته قبل از آن، رئیس جمهور آلمان، جشن سالیانه خود را بدون دعوت از سفیر جمهوری اسلامی برگزار کرد تا احترام خویش به مبارزات تاریخی ملت ایران را به نمایش بگذارد.برخی اخبار از ملاقات محرمانه رابرت مالی با نماینده جمهوری اسلامی و اظهار نظرهای وزیر خارجه سوید و مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا هم بر نگرانی های من افزود و لذا یقین کردم ملت ایران برای عبور از مرحله فعلی به سخنگویی صادق و آگاه نیازمند است.
شاهزاده رضادپهلوی!
با گذشت دوازده روز از تقاضای عاجزانه من از مخالفان اعطای وکالت به شما و عدم دریافت هر گونه پاسخ، اکنون با افتخار به شما وکالت می دهم تا در همان محدوده ای که خود تعیین و اعلام کردید از طرف این هموطن خویش در محافل بین المللی حاضر و با مقامات کشورهای گوناگون ملاقات کنید و هر گاه لازم شد بر سر آنها فریاد بکشید که " ملت ایران همراهی امروز برخی دولتها و چهره ها با جمهوری اسلامی را هرگز فراموش نخواهد کرد".
آقای پهلوی! من در شرایطی به شما وکالت می دهم که گروهی از هموطنان از سر اعتقاد و گروهی دیگر بخاطر اعتیاد، با شما مخالفت می کنند. نه با معتادان مخالفت با پادشاهی و پهلوی سخنی دارم نه برخی معتادان موافقت با شما را قادر به مقابله با مخالفان می دانم. اما در مورد کسانی که بر اساس اعتقاد و دیدگاه سیاسی خود با شما مخالفت می کنند یا برخی تجربه های پیشین یا دغدغه های جدید، آنها را نگران می کند هموطنان عزیز من و شما هستند و آنها نیز حقوقی مساوی با حاضران در کمپین " من وکالت می دهم " دارند. در میان مخالفان شما، گروهی هستند که خاطرات زندان و شکنجه قبل از انقلاب، آنان را آزار می دهد و شاید آنچه موجب آزردگی بیشتر آنها می شود نگرانی از تکرار حوادث آنچنانی است. در این میان، عده ای از حامیان شما حاضر نیستند وجود هر نوع فساد یا ستم در سالهای پیش از استقرار جمهوری اسلامی را بپذیرند و گروهی بزرگتر،با زیر پا گذاشتن مرزهای اخلاق و انصاف، به گونه ای سخن می گویند که گویی در سالهای قبل از پنجاه وهفت کشور ایران شاهد مفاسد و مظالمی معادل سالهای بعد از آن و حتی بدتر و بیشتر بوده است. در این مورد قبلا بارها گفته ام که مقایسه دوره پر از منجلاب فعلی با سالهای قبل از استقرار جمهوری اسلامی را ظلم به "کلمه مقایسه" می دانم. اغلب مخالفانِ تریبون دارِ شمادر خارج از مرزهای ایران زندگی می کنند و البته خوش سلیقگی همه آنها حتی پیروان مکاتب چپ سیاسی و اقتصادی باعث شده برای برخورداری از رفاه، کشورهای کاپیتالیستی و امپریالیستی را برای سکونت خویش برگزینند. آنها در ساحل امن و در سایه رفاه حاکم بر کشورِ دوم خویش، برای مردمی نسخه می پیچند که هر روز سفره های آنها کوچکتر و خفقان بیشتر بر آنها تحمیل می شود. در عین حال دوستان ما - شاید به حق - از امکان بازگشت رگه هایی از استبداد در آینده سخن می گویند. لذا به چیزی جز کمتر از دموکراسی صد در صد و عدالت فراگیر راضی نمی شوند. البته که حق دارند. آنها به آینده ای نگاه می کنند که ممکن است " اتوپیا "ی مورد نظر آنها در ایران وجود نداشته باشد و من به امروز نگاه می کنم که بانویی پس از سه روز ایستادن در صف نفت، سکته می کند و جان می سپارد. آنها همچنان سختی های خود در سالهای گذشته را به یاد می آورند و من با چشمان اشک آلود، وخامت بسیاربیشترِ شرایط -در مقایسه با چهار دهه قبل- رامی نگرم که نمونه بارز آن را اخیرا در رنج نامه مادر ویدا ربانی در خصوص محکومیت دختر نازنین او به یازده سال مشاهده می کنم. آیا مرثیه خوانانِ استبدادِ پیشین، نمونه ای را سراغ دارند که دختری بخاطر یک بیت شعر عاشقانه، به یازده سال زندان محکوم شده باشد؟
شاهزاده رضا پهلوی!
عده ای از مخالفان سیاسی شما، در رویای آینده ای دست نیافتنی عملا با گام جدید برای تسریع در سرنگونی جمهوری اسلامی مخالفت می کنند و من با قلبی فشرده، تصاویر متفرق کردن اهالی زلزله زده خوی با ماشین آب پاش در سرمای سوزان زمستان را می بینم.
من نگرانی برخی از مخالفان شما را ارج می نهم اما شخصا نگران نیستم. چرا نگران باشم در حالی که در فردای آزادی، شیران بیشه آزادی، هزاران زندانی سرشناس یا گمنام فعلی خواهند بود که به همت ملت ایران از بند رها خواهند شد و به هیچکس اجازه اندیشیدن به دیکتاتوری نخواهند داد.بسیاری از دلسوزان و شیفتگان پرحرارت دموکراسی، هم اکنون در کشورهای غربی سکونت دارند. نمی دانم اینان در صبح آزادی، زندگی مملو از آسایش در غرب را رها خواهند کرد و به سرزمین نیمه سوخته ایران باز خواهند گشت یا نه؟ اما مطمئنم سرداران رها شده از زندان جمهوری اسلامی در کنار مبارزان ساکن وطن به ویژه خانواده جان باختگان راه آزادی ،هر نوع تلاش برای بازگشت به دیکتاتوری را در نطفه خفه خواهند کرد.
آقای پهلوی !
برخی مخالفان شما قصاص قبل از جنایت می کنند و در چهره شما، مظالم و مفاسد واقعی یا ادعایی مربوط به دوران سلطنت پدرتان را می بینند اما من همانند بسیاری از هموطنانم ضمن عدم غفلت از قصورها و تقصیرها، افتخارات آن دوران را به یاد می آورم. این روزها عده ای خواسته یا ناخواسته با تردید افکنی های خویش نسبت به آینده، عملا بر عمر جمهوری اسلامی می افزایند. در حالی که در همین ایام، شاهد استفاده مکرر بسیاری از مقامات خارجی از جمله دولتها و سازمانهای نزدیک به جمهوری اسلامی از نام مجعول برای خلیج فارس هستیم. بی غیرتی مطلق سران و رسانه های نظام در برابر این فاجعه کجا و پاسخ غیرتمندانه و محکم شاه فقید به خبرنگاری که سهوا یا عمدا، نامی جز خلیج فارس بر زبان آورد کجا؟ چهره شما عده ای را به یاد مخالفت های کلیشه ای با پادشاهی پدر و پدربزرگتان می اندازد اما من به یاد دورانی می افتم که البته بی نقص نبوداما سران کشورهای همسایه برای فشردن دست پادشاه ایران، در صف می ایستادند و اکنون جای آن پادشاه را کسانی گرفته اند که نمایندگان خود را به پابوس سران همان کشورها می فرستند تا واسطه انتقال پیامذلیلانه سران جمهوری اسلامی به امریکا و اروپا بشوند.من اقدامات موثر رژیم گذشته برای مجهز کردن کشور به جدیدترین تکنولوژی ها از ماهواره تا انرژی هسته ای -بدون برانگیختن حساسیت و دشمنی سایر کشورها - را به یاد می آورم اما برخی دوستان ما، با آرمانگرایی های بی حاصل، حکومتی را تثبیت می کنند که بنیانگزار آن، پدر شما را بخاطر تلاش برای " گرفتن چیز ازخورشید" مسخره می کرد و جانشین او، بدون آنکه دستاوردی از فعالیت هسته ای برای ملت ایران فراهم کند دشمنی ها و تحریم های فراوانی را بر مردم تحمیل کرده است. چهره شما ، خاطره زندانی شدن چند روشنفکر مخالف در دوره سلطنت پدر شما را به یاد عده ای می آورد که من، هم زندانی کردن و تعذیب آنها رامحکوم می کنم و هم شماری قصه پردازی های غیر صادقانه در مورد شکنجه برخی از آنان . در عین حال نگران صدها نخبه و اندیشمندی هستم که نه بخاطر مبارزه با حکومت مستقر بلکه تنها بدلیل عدم همکاری با پروژه های مخرب و غیرانسانی جمهوری اسلامی، زندانی شده اند .
شاهزاده رضا پهلوی!
بر این باورم که نباید گذشته را یکسره فراموش کرد اما تعجب می کنم از کسانی که با تکرار کسل کننده برخی حوادث گذشته، مردم را نسبت به برخی اقدامات موثر از جمله حرکت اخیر شما، دچار تردید می کنند. متاسفانه نتیجه برخی تردید افکنی ها، تداوم حکومتی است که تعداد زندانیان سیاسی آن، صدها برابر بیش از رژیم گذشته، اعدامیان و شکنجه شده های هزاران بار بیشتر و فسادهای ویرانگر و فقیر ساز آن، به هیچ وجه قابل مقایسه با گذشته نیست.
آقای پهلوی !
در چند ماه اخیر بارها بر این باور خود را پافشرده ام که امکان یک نظر سنجی علمی در میان ایرانیان وجود ندارد اما قرائن و شواهدبسیار نشان می دهد در مقایسه با چهره های مختلف اپوزیسیون، شما از بالاترین میزان مقبولیت در میان ایرانیان برخوردار هستید و معتقدم بیش از دیگران ، توانایی بازتاب خواسته های سایر نحله های اپوزیسیون را دارید. لذا در همان چارچوبی که در گفتگوی اخیر تلویزیونی خود تعیین کردید به شما وکالت می دهم تا صدای مرا به جهانیان برسانید و به ابهام های واقعی یا بهانه تراشی هایی که در مقابل خیزش عمومی ایرانیان وجود دارد پاسخ دهید.این راه را موثرترین و سریعترین روش برای خلاصی از شر جمهوری اسلامی و رسیدن به دوره گذار و انتخاب سیستم اداره کشور در سالهای بعد از آزادی می دانم.
یقین دارم توجه همه حامیان شما - پادشاهی خواه یا جمهوری خواه - به تاکید همیشگی شاهزاده، وحدت در صفوف آزادیخواهان وایران دوستان را مستحکم تر و طمع جمهوری اسلامی به تضمین حیات خود بخاطر تشتت در صفوف مخالفان را خنثی خواهد کرد.
هموطن شما - مجتبی واحدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر