۱۴۰۱ آبان ۷, شنبه

 خواست‌ها و ویژگی‌های جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»


احد قربانی
جنبشی انقلابی، گسترده و پیگیر
«زن، زندگی، آزادی» که در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ با قتل فجیع مهسا (ژینا) امینی شروع شد، ویژگی‌ها و خواست‌های روشن دارد.

این جنبش ادامه‌ی جنبش‌های مردم ایران از انقلاب مشروطیت تا کنون برای آزادی، دموکراسی، کرامت انسانی و رفاه همگانی است. این جنبش واکنش به ۴۳ سال سرکوب، تبعیض و نقض حقوق بشر، فقر، فساد و جنگ‌طلبی حکومت اسلامی و خشم انباشته شده‌ی این دوران است.


خواست‌ها

شعار محوری

شعار اصلی معترضان «زن، زندگی، آزادی» است که خواست‌های اصلی جنبش را بازتاب می‌دهد، افق گسترده و عمیق جنبش را بازگو و ماهیت جنبش را ترسیم می‌کند. شعاری تنها برای ابراز خشم و هیجان نیست. سه واژه‌ی تشکیل دهنده‌ی این شعار سخت باهم درهم‌تنیده هستند.

خودآگاهی‌ای ژرف و گسترده‌ای که در این شعار فشرده است، یک‌شبه به دست نیامده، بلکه ثمره‌ی کنشگری و مطالبه‌گری هزاران هزار زنان و مردان آزادی‌خواه و برابری‌طلب است که از پیش از دوران انقلاب مشروطه، از سخنرانی بدون نقاب روبنده‌ی طاهره قُرَّةُالعَین در گردهمایی بدشت تا کنون برای آزادی و برابری حقوق زنان با مردان، کرامت انسان و رفاه همگانی کوشیده‌اند.

این جنبش خواهان کرامت‌ انسانی و حقوق شهروندی است. خواهان رفع تبعیض، برقراری عدالت اجتماعی، دستیابی به آزادی و ارج‌گذاری به شأن و کرامت انسانی همه‌ی شهروندان است.

زن

واژه‌ی «زن» در این شعار الهامبخش تبعیض‌ستیز این جنبش، عبور گفتمانی از سنت‌های سخت‌جان و دیرینه جامعه‌ی مردسالار و قوانین شرعی ناعادلانه است.

شعار «زن، زندگی، آزادی، شادی، رفاه، آبادی» ریشه در چهل و سه سال تبعیض و سرکوب زنان در عرصه‌های گوناگون حقوقی، قانونی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و مدنی دارد. این شعار فقط یک شعار در واکنش به مرگ تراژیک مهسا امینی که به‌طور اتفاقی و قانون‌شکنی افرادی روی داده باشد نیست بلکه در پس بیان فراگیر این شعار، خودآگاهی جمعی‌ای نهفته است که این مسئله را درک کرده که برای داشتن یک جامعه شاد و سالم و مرفه و آباد، زنان جامعه باید آزاد و از تبعیض‌ رها باشند.

جمهوری اسلامی حجاب زنان را اجباری کرد و قوانین زن‌ستیزانه تصویب کرد و بسیاری از حقوقی که زنان با مبارزه پیگیر آنها را تا انقلاب بهمن ۱۳۵۷ به دست آورده بودند نیز از زنان گرفت. قانون حداقل ۱۸ سالگی سن قانونی ازدواج برای دختران را لغو و کودک‌همسری را قانونی نمود. حق طلاق، حضانت فرزند و ده‌ها حقوق مدنی دیگر را از زنان گرفت. از زن‌کشی‌های ناموسی در قانون جرم‌زدایی کرد. پدران، شوهران و برادران بدون پیگرد قانونی دختران، زنان و خواهرانشان را در این‌ دوران کشته‌اند.

زندگی

«زندگی» بدون زن و آزادی معنی و محتوی ندارد. زندگی در تساوی حقوقی و آزادی زن و داشتن یک رفاه در خور شان و کرامتِ آدمی در جامعه معنی پیدا می‌کند.

شعارهای جنبش نشان می‌دهد مردم درک دقیقی از در‌هم‌تنیدگی فقر و استبداد دارند. شعار «فقر و فساد و بیداد، ننگ بر این استبداد» نشان می‌دهد معترضان از مطالبه آزادی‌های مدنی برای زنان بسیار فراتر رفته‌اند و خواهان تغییر انقلابی در شرایط وخیم اقتصادی، سرکوب فراگیر سیاسی و نظام تمامیت‌خواه‌اند.

انقلابِ «زن، زندگی، آزادی»، مبارزه علیه تبعیض و برای زندگی متناسب با شان و کرامتِ آدمی، دموکراسی، عدالت، حقوقِ بشر و رواداری بهم پیوند زده است. این جنبش انقلابی آگاهی ژرف و تحولی بزرگ فرهنگی در جامعه ما را نشان می‌دهد و انقلابی سیاسی و اجتماعی، سکولار و مدرن برای آزادی، کرامت انسان و رفاه همگانی نوید می‌دهد. نیل به کرامت انسانی در رژیم اسلامی ممکن نیست، از اینرو این جنبش انقلابی و سرنگونی‌طلب است.

آزادی

«آزادی» بدون آزادی زن و بدون آزادی سبک زندگی، بدون آزادی بیان، بدون دموکراسی معنی ندارد. نسل‌هایی که در سرکوب، اختناق و سانسور حکومت اسلامی زندگی کرده‌اند با تمام وجود برای آزادی می‌جنگند. شعار «آزادی، آزادی، آزادی» در همه تظاهرات شنیده می‌شود و همه‌ی اختناق، سرکوب، تبعیض، اخراج، پاکسازی‌ها و سانسور حکومت اسلامی را نشانه گرفته است.

حقوق فردی و اجتماعی

حکومت اسلامی هر گونه زندگی معمولی، آزادی‌ها در زندگی‌های فردی و اجتماعی و شادی و تفریح را هم برای زن و هم برای مرد نفی می‌کند و آنرا برنامه «دشمن» و «تهاجم فرهنگی غرب» می‌خواند.

هرچند زنان بیشترین ستم و تبعیض‌های جنسیتی در دوران جمهوری اسلامی را تجربه می‌کنند ولی جوانان و مردان نیز از سرکوب، توهین و تحقیر سارختاریافته و نظام‌مند در جمهوری اسلامی رنج می‌برند. همراهی و همدلی فراگیر و فریاد‌های مطالبه‌‌های مشترک، نشان می‌دهد که خواسته‌های جنبش برای اکثریت شهروندان است.

سکولاریسم

رژیم بر قوانین شرعی تبعیض‌آمیز، خشن و ضدانسانی و ارزش‌های مذهبی فرقه‌ای و تنگ‌نظرانه پافشاری می‌کند، در حالی که جامعه‌ی ایران و به ویژه جوانان به طور فزاینده‌ای سکولار، واقع‌گرا، دگرپذیر و روادار شده‌اند. رژیم از این اختلاف ارزش‌ها به خوبی آگاه است و افزون بر آن می‌داند که دیگر تبلیغاتش در میان نسل جوان، به ویژه دختران و زنان خریداری ندارد؛ از اینرو تنها راه بقای خود را ایجاد ترس و خفقان و سرکوب می‌داند و دست به اسلحه می‌برد و اعتراضات را ددمنشانه سرکوب می‌کند. 

جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» جنبشی سکولار علیه حکومتِ مستبدِ دینی است که در قوانین شرعی خودتبعیض‌های گوناگون را قانونی و  بر جامعه تحمیل می‌کند. جدائی دین از حکومت، راندنِ دین و نهادِ دین و مفت‌خوران این نهاد روحانیون به سپهر خصوصی با شعارِ «آخوند برو گم‌شو!»؛ «مرگ بر ولایتِ فقیه» یکی از بنیادی‌ترین مضمون‌ها و خواست‌ها جنبش انقلابی است.

نارضایتی از نیروی‌‌های سرکوب

جنبش سرنگونی‌طلب و انقلابی است و در عین حال قهرپرهیز. زنان وجوانان با دست خالی به میدان می‌آیند. قدرت بیکران آنها و همدلی گسترده ملی و بین‌المللی در همین خشونت‌پرهیزی آنها ریشه دارد. تظاهرکنندگان از یک سوی نارضایتی خود را از نیروی انتظامی و پلیس جمهوری اسلامی در شعارهای خود فریاد می‌کنند و از سوی دیگر آنها را فرزند مردم می‌دانند. معترضان، به‌ویژه زنان و ماداران، آنها را به برگشتن به آغوش مردم و پشت‌کردن به رهبران دیکتاتور حکومت تشویق می‌کنند و از آنها تقاضای حمایت و پشتیبانی می‌کنند.

ویژگی‌ها

جنبش «زن، زندگی، آزادی» ویژگی‌هایی دارد که از مبارزه با نظام تمامیت‌خواه جمهوری اسلامی و قوانین شرعی تبعیض‌آمیز آن ریشه می‌گیرد.

پیشاهنگی زنان

در جنبش اعتراضاتی که اکنون در ایران شکل گرفته که موضوع «زن» و آزادی‌هایش محور اصلی آن است. آنچه موجب شکل‌گیری چنین محوری شد عمیق تبعیض آشکار علیه زنان ایرانی در جمهوری اسلامی و همچنین مقاومت حماسی زنان ایرانی علیه این تبعیض است.

زنان ایران اولین نیروی مخالف جمهوری اسلامی بوده‌اند، که پیش از هر قشر و گروهی، به جنگ مستقیم علیه آن رفتند. نظام اقتدارگرا و مردسالار جمهوری اسلامی از همان آغاز پیدایش خود با سیاست «یا روسری، یا توسری» مبارزه‌ای خشن و تبعیض‌آمیز را علیه زنان شروع کرده است.

هنوز یک ماه از انقلاب اسلامی نگذشته بود که تظاهرات پرشمار زنان به مناسبت روز جهانی زن در اسفند سال ۱۳۵۷ به صحنه اعتراضات ضدحکومتی تبدیل شد. خمینی با فاصله کوتاهی از انقلاب، درسکوت تاییدآمیز احزاب و شخصیت‌های سیاسی ایران و دولت‌های غربی، قانون حمایت خانواده را لغو و حجاب اسلامی را در کشور اجباری کرد و نخستین پایه‌های نقض گسترده و نظام‌مند حقوق زنان در جمهوری اسلامی را بنیان نهاد.

نقض حقوق زنان ایران در سال‌های بعد، به مرور ابعاد گسترده‌تر یافت؛ علاوه بر نابود کردن دستاوردهای مبارزه زنان تا آن روز، قانونگذاران جمهوری اسلامی با تصویب قوانین شرعی ضدزن، نقض حقوق زنان را نظام‌مند و نهادینه کردند.

زنان هرگز تسلیم نشدند و اعتراضات زنان همپای سرکوبشان، گسترش یافت، مبارزه آنها کم‌کم پس از ۴۳ سال از حاشیه به متن آمد و محور اصلی جنبش «زن، زندگی، آزادی» شده است.

زنان و دختران در این جنبش حضور فعال، پررنگ و شجاعانه دارند. در صف نخست اعتراضات قرار دارند. رقص‌کنان روسری‌ها را از سر بر می‌دارند و در آتش می‌سوزانند. در میدان‌ها با نیروهای سرکوب تن به تن روبرو می‌شوند. آنها را سرزنش می‌کنند یا بر سر آنها فریاد می‌زنند. این «شجاعت» بی‌سابقه و ستودنی دختران و زنانی که اکثریت آنان در دوران جمهوری اسلامی به دنیا آمده‌اند و مدارس ایدئولوژیک نظام درس خوانده‌اند، همراهی و پشتیبانی مردان و نوجوانان را با خود دارد.

مردم ما همواره این توهم را داشتند که روحانیون شیعه حافظ منافع آنها هستند و اجرای قوانین شرعی شیعه موجب سعادت آنها می‌شود. از اینرو روحانیون در انقلابِ مشروطه و نهضتِ ملی کردنِ نفت نقشِ بسیار و در انقلابِ اسلامی نقش اصلی را داشتند. در این دوران توهم مردم به مذهب و روحانیون از بین رفت و آنها به نیرو خود متکی هستند و برای یک جامعه عادلانه سکولار و برابر می‌رزمند.

همبستگی ملی

رژیم همواره می‌کوشد به دشمنی بین اقوام دامن بزند آنان را با ترفندهای پیچیده به مقابله و رویاروئی با یکدیگر بکشاند و از شکاف های ملی و قومی به نفع ادامه‌ی حاکمیت استبدادی خود بهره برداری کند. اما، جنبش «زن، زندگی، آزادی» یک همبستگی ملی بی‌همتایی را تجربه می‌کند. آشوری، ارمنی، بلوچ، تات، تالش، ترک، ترکمن، سیستانی، عرب، فارس، کرد، گرجی، گیلک، لر، مازنی و مندائی دوش به دوش هم و پشتیبان هم و یک زبان فریاد «مرگ بر جمهوری اسلامی» سر می‌دهند. با شعاری چون "آذربایجان اویاخدی، کردستانا دایاخدی"، «از کردستان تا تهران، ستم علیه زنان» یا « از کردستان تا تبریز، صبر ما گشته لبریز» بیداری خود را نشان می‌دهند و نقشه‌ی رژیم را نقش بر آب می‌کنند.

فضای مجازی

رژیم همه‌ی تشکل‌های سیاسی، صنفی، مدنی و محیط‌زیستی و حتی نهادهای خیریه را با خشونتی حیوانی سرکوب کرده و می‌کند. هر شخصیتی که محبوبیت اجتماعی و امکان بسیج مردم را داشت از میان برداشت. حتی بسیاری از مبارزان را در خارج از کشور ترور کرد.

نسل‌های جوان با بهره‌گیری از اینترنت و رسانه‌های اجتماعی در فضای مجازی و با ایجاد شبکه‌ها در محله‌ها، دانشگاه‌ها و مدارس تشکل‌های رزمجویانه آفریدند و فاصله‌ی فضای مجازی و حقیقی برداشتند. آنها تا حدودی بر سیاستِ سرکوبِ اپوزیسیون غلبه کرده‌ا‌ند. این شبکه‌ها در بسترِ تدوامِ انقلاب و بهره‌گیری بهتر از امکانات فنی اینترنت و به ویژه اینترنت ماهواره‌ای به ارتباطات جنبش انقلابی کمک بزرگی خواهد کرد و سیاست سانسور، جلوگیری از خبررسانی و قطع اینترنت رژیم را بی‌اثر خواهد کرد.

پستی باورنکردنی رژیم

با گسترش جنبش رژیم پستی باورنکردنی نشان داد:

به مدارس حمله و مدیران و آموزگاران را مجبور به همکاری کرد.

دست به کودک‌کشی زد.

از آمبولانس‌ها برای حمل و نقل سرکوبگران استفاده کرد.

در روند درمان زخمی‌ها دخالت کرد.

زندان‌ها از آن میان اوین در تهران، لاکان در رشت را به آتش کشید.

نمازگزاران بلوچ را قتل عام کرد.

تعرض و تجاوز به زنان و دختران را از خلوت شکنجه‌گاه‌ها به جلوت خیابان‌ها کشاند.

جنبش این آگاهی را دارد که رژیم هنوز می‌تواند خود را حفظ کند؛ کار به این زودی‌ها یکسره نخواهد شد و راه دراز و سختی در پیش است. نیروی سرکوبی که حکومت تا کنون در خیابان مستقر کرده، با وجود گستردگی‌اش، هنوز نهایت توان وحشت‌افکنی و آدم‌کشی رژیم تمامیت‌خواه نیست. به احتمال بسیار، بسته به میزان قدرت‌نمایی خیابانی جنبش، رژیم با ددمنشی بیشتری به میدان خواهد آمد، تا زمانی که ریزش در دستگاه سرکوب ایجاد شود، شکاف بردارد و بشکند. تجربه‌ی انقلاب‌ها نشان می‌دهد که حضور وسیع دستگاه سرکوب در خیابان‌ها به‌جای ایجاد رعب و وحشت، عزم مبارزان را جزم‌تر به سرنگونی می‌کند، و بیشتر به ورشکستگی اخلاقی نظام سرکوبگر می‌انجامد و ابتکار مردم را برای یافتن شیوه‌های مبارزاتی جدید را خلاق‌تر می‌کند.

سرکوب بی‌نتیجه است

رژیم باید بداند، سرکوب‌های شدید و خونبارش، زندان و تعرض‌ها نمی‌تواند مطالبات ریشه‌ای جامعه کنونی ایران به ویژه به مطالبات زنان و نسل جوان را برآورده کند و دیر یا زود، اعتراضات، تحصن‌ها، اعتصابات و نافرمانی‌های مدنی فراگیر و همگانی می‌شود. بخش عمده نیروهای سرکوب به مردم خود می‌پیوندند و خواست بنیادین جنبش یعنی براندازی جمهوری اسلامی؛ تغییر بنیادین در ایران، ایجاد یک نظام دموکراتیک، کثرتگرا و سکولار برآورده می‌شود.

گذار از نظام نه اصلاح

یک تلاش نافرجام وجود دارد که جنبش «زن، زندگی، آزادی» را به حجاب یا گشت ارشاد محدود کند. اما مردم به روشنی در شعارهایی نظیر «مرگ بر دیکتاتور»، «امسال سال خونه، سید علی سرنگونه»، «جمهوری اسلامی، نمی‌خواهیم، نمی خواهیم» نشان می‌دهند از این نظام دیکتاتوری به تنگ آمده‌اند و به آن نه می‌گویند. هدف جنبش گذار از نظام بنیادگرا و تمامیت‌خواه اسلامی است. خامنه‌ای سمبل این حکومت دیکتاتوری و بنیادگرای مذهبی است مردم همه جا تنفر عمیق خود را به او و نظامش نشان می‌دهند.

انقلاب است نه اعتراض

معترضان به اصلاح‌ناپذیر بودن نظام  اعتقادی راسخ دارند و در شعارهایشان پافشاری می‌کنند که مطالبه‌هایشان صرفا اعتراضی صنفی، مدنی و دانشجویی نیست، بلکه آنها قاطعانه خواهان انقلاب و سرنگونی رژیم هستند.

در شعارهایی چون «بهش نگین اعتراض، اسمش شده انقلاب»  به روشنی آشکار است که خواست مردم معترض انقلاب است و جنبش به مرحله انقلابی رسیده است. حاکمیت می‌کوشد در رسانه‌های داخلی و صدا و سیما اعتراضات را به اغتشاشاتی پراکنده که توسط نوجوانانی که فریب تبلیغات غربی را خورده‌اند، تقلیل دهند. اما معترضان  نشان‌ داده‌اند که این خیزش صرفا ابرازی خشمی ناآگاهانه و موقتی نیست و اراده جمعی بر تغییر انقلابی نظام است.

کاری سترگ در پیش است

جنبش «زن، زندگی، آزادی» شور و شوق عظیمی برانگیخته است. حمایت ملی و بین‌المللی بی‌همتایی کسب کرده است. اما نباید دشمن را دست کم بگیریم و گمان کنیم به سادگی و به زودی به هدف نهایی که برانداختن حکومت تمامیت‌خواه و برپایی نظامی دموکراتیک و سکولار مبتی بر کرامت انسان و حقوق بشر است می‌رسیم. جنبش گام‌های نخستین خود بر می‌دارد، از جمله باید:

جنبش سیاسی سرنگونی‌طلب خیابان‌ها و محلات را بیش از پیش تسخیر کند و حمایت تشکل‌های صنفی، سیاسی، مدنی را بیش از پیش جلب کند.

به شکل‌های جدید تظاهرات خیابانی و شعاردهی‌های شبانه دست یابد که آسیب‌ناپذیری از نیروهای سرکوب داشته باشد.

شیوه‌های دفاع از تظاهر کنندگان و رهبران میدانی در برابر دستگاه سرکوب را بیاموزد.

با اعتصاب هوشمند کارگران و کارکنان برای از کار انداختن توان سرکوب، مالی و تدارکاتی رژیم پیوند بخورد. این مبارزه بدون تثبیت حضور فعال جنبش در کارخانه‌ها، کارگاه‌ها، مدرسه‌ها، دانشگاه‌ها، محل‌های کار و محله‌های زندگی عملی نیست.

حنبش باید رسیدن به هدف نهایی را مرحله‌بندی کند و مراحل گوناگون سرنگونی را بشناسد و بر هدف‌های تعیین شده‌ی هر مرحله‌ متمرکز شود.

زندانیان سیاسی رهبران میدانی و کنشگران پرشور انقلابی هستند. برای آزادی زندانیان سیاسی نیروهای خود را متمرکز کند. در همه‌ی تظاهرات از آنها یاد کند و خواستار آزادی بی‌قید و شرط آنها شود.

دشمن ما متمرکز و مجهز به امکانات وسیع کنترل و جمع‌آوری اطلاعات است، جنبش باید از پیوندپذیری خودبه‌خودی به پیوستگی و سازمان‌یافتگی متشکل فرا روید. باید بتواند امکانات سرکوب رژیم را تجزیه و تحلیل کند و تاکتیک‌ها و استراتژی مناسب برگزیند.

جنبش بدون تشکل و بدون رهبری قادر به تسخیر قدرت، مدیریت گذار و هرج و مرج دوران خلاء قدرت نیست. تشکل‌یابی سراسری و یافتن شکل مناسبی از رهبری باید در دستور کار همه مبارزان باشد.

دورنمای کلی پسا حکومت اسلامی، محتوای برنامه‌ای جنبش، از جمله و به طور مشخص ازادی، دموکراسی، سکولاریسم، رفع هرگونه تبعیض جنسیتی، قومی و مذهبی و همزیستی مسالمت‌آمیز با همه‌ی کشورهای جهان باید به روشنی اعلام شود.

جنبش باید موفق به ریزش در نیروی سرکوب و پشتیبانان سیاسی، مالی و اجتماعی داخلی و خارجی رژیم شود. عدم ریزش کافی خطر فرسایشی کردن جنبش و بروز جنگ داخلی را افزایش می‌دهد.

حضور در خیابان باید گسترده‌تر شود، تظاهرات، تحصن‌ها، تجمع‌ها باید بیشتر گسترش یابد. مبارزه تشکل‌های سیاسی، صنفی، مدنی و محیط‌زیستی پیوند بخورد، اعتصاب عمومی و نافرمانی مدنی همگانی شکل بگیرد. جنبش به رهبری سازمان و برنامه‌ی روشن مجهز شود.

احد قربانی دهناری

۷ آبان ۱۴۰۱ - ۲۹ اکتبر ۲۰۲۲





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر