۱۳۹۷ مرداد ۳, چهارشنبه

جمهوری اسلامی و بحران امتناع راه حل


رضا حقیقت‌نژاد، روزنامه‌نگار
یکشنبه دوم مهرماه۹۶، مسعود نیلی، مشاور اقتصادی رئیس جمهوری ایران میهمان ویژه سمینار اتاق بازرگانی ایران بود. از آقای نیلی به عنوان یکی از متنفذترین اقتصاددان‌های نزدیک به حسن روحانی نام برده می‌شود. او همچنین از نظر علمی هم شخصیت شناخته‌شده و معتبری در جامعه اقتصادی و رسانه‌ای داخل ایران محسوب می‌شود.
مسعود نیلی در این سخنرانی از «بحران منابع آب کشور»، «مسائل زیست‌محیطی»، «صندوق بازنشستگی»، «بودجه دولت»، «نظام بانکی» و «بیکاری» به عنوان شش «ابرچالش» پیش روی اقتصاد ایران نام برد.
فکر می‌کنم «فساد» هم یک ابرچالش است، ولی احتمالا آقای نیلی، دلایلی برای عدم اشاره به فساد داشته‌اند. فارغ از این، در ماه‌های گذشته، به‌ویژه پس از اعتراض‌های دی ماه ۹۶ که جنبه‌های اقتصاد سیاسی آن پررنگ‌تر از اعتراض‌های دو دهه اخیر بود، تمرکز بیشتری برای مطالعه در باره «ابرچالش»‌های اقتصاد ایران داشتم.
در مشاهدات خودم، متوجه شدم مجموعه‌ای از پیشنهادها و مولفه‌ها برای حل مشکلات پیشنهاد شده، ولی اغلب اقتصاددان‌ها، منتقدان و حتی مقام‌های دولتی، هم‌زمان با ارائه راه حل‌ها به لزوم وجود بستری برای عملیاتی و موثر شدن این راه حل‌ها تاکید کرده اند.
فقدان این بستر، سبب می شود که راه حل موجود به راه حل بی‌فایده تبدیل شود. بحران آب در ایران، یکی از عینی‌ترین وضعیت‌های مرتبط با این بحث است. راه حل‌هایی موجود است، ولی تحت تاثیر فضای امنیتی، قصورهای مدیریتی، فقدان منابع مالی، اختلافات سیاسی و …، راه حل‌هایی غیرقابل اجرا شده‌اند و ابرچالش «بحران منابع آب» در حال پیش روی است.
به گمان من، مهم‌ترین بحران کنونی جمهوری اسلامی همین موضوع است. اسم این بحران را می‌توان گذاشت «امتناع راه حل». ساختار سیاسی و تصمیم‌گیری جمهوری اسلامی در حال حاضر به‌طور جدی، «بحران راه حل» دارد و در بسیاری از حوزه‌ها، نه پیش می تواند برود، نه پس.
«بحران راه حل»، معطوف به حوزه اقتصادی و شش ابرچالش مورد اشاره نیست. در حوزه سیاست داخلی هم بسیاری از منتقدان از «حصر» یا «نظارت استصوابی» به عنوان یک ابرچالش نام می‌برند، ولی «راه حل» موثر و ممکنی برای پایان دادن به آن یا محاکمه و مجازات کردن رهبران جنبش سبز وجود ندارد و هیچ چشم انداز قابل تاملی هم از اینکه «شورای نگهبان» در باره نظارت استصوابی عقب نشینی کند، به چشم نمی‌خورد.
در حوزه اجتماعی، «حجاب اجباری» به‌عنوان یک ابرچالش هر روزه انرژی بالایی را جذب خود می‌کند، هم از سوی مخالفان و هم از سوی موافقان حجاب اجباری. با این حال، جمهوری اسلامی هیچ راه حل در دسترس و موثری برای فائق آمدن بر این ابرچالش اجتماعی ندارد و مهم‌ترین ایده‌اش «گشت ارشاد» بوده است.
همین مثال را در فضای رسانه می‌توان در باره «شبکه‌های اجتماعی» تشریح کرد. راه حل جمهوری اسلامی برای حمقابله با این بحران که تکیه بر «صداوسیما» و «فیلترینگ» بوده، هم شکست خورده و هم به افزایش نارضایتی‌های منجر شده است.
واقعیت ملموس و ناگزیر این است که راه حل جمهوری اسلامی در اغلب این ابرچالش‌ها، عقب‌نشینی است، عقب‌نشینی از شعار و آرمان. جنس و زمان این عقب‌نشینی‌ها به‌گونه ای است که به شکست تعبیر می‌شود و همین حس تلخ شکست و بازنده بودن مانع از تصمیم‌گیری قوی و موثر می‌شود.
البته این حس شکست، القایی یا غیرواقعی نیست. در حوزه‌های اقتصادی، سیاست خارجی و امنیتی، «سپاه پاسداران» در دو دهه گذشته، سرمایه‌گذاری‌های وسیعی با اجازه و حمایت رهبر جمهوری اسلامی کرده است. نتیجه این سرمایه‌گذاری، حضور بالادستی و مسلط سپاه در حوزه‌های مهم اقتصادی، تسلط کامل بر دیپلماسی منطقه‌ای ایران و ایجاد یک سازمان موازی قدرتمند امنیتی بوده است.
این دستاوردها در همه حوزه‌ها به عنوان یک چالش و در مجموع سپاه پاسداران را به عنوان یک ابرچالش در ساختار سیاسی تبدیل کرده است. حسن روحانی از این ابرچالش به عنوان «دولت باتفنگ» نام برد و فعالان اصلاح طلب از آن با نام «دولت پنهان» یاد می‌کنند.
در حال حاضر، عقب نشینی سپاه از این حوزه‌ها، قطعا یک شکست مهم است و حتی می‌تواند برای هسته سخت مسلط بر جمهوری اسلامی یک تهدید تلقی شود. در میدان عمل، نه تنها هیچ راه حلی برای مواجهه با «ابرچالش» سپاه وجود ندارد، بلکه این ابرچالش به سرعت در حال پیش روی است، مثل شش ابرچالش اقتصادی که مجموعه داده‌های اقتصادی و اعتراض‌های اجتماعی نشان می‌دهد حکومت جمهوری اسلامی، هیچ پیشرفت قابل اتکایی برای کنترل یا کاهش آنها نداشته و در رویارویی با آنها تنها به تکرار شعار «اقتصاد مقاومتی» مشغول بوده است.
اما در فضای بالادستی همه این ابرچالش‌های داخلی، جمهوری اسلامی به‌طور مداوم با ابرچالش «تحریم» مواجه بوده است. تحت تاثیر ناکارآیی اجرایی برجام و تغییر سیاست‌های آمریکا، در ماه‌های پیش رو، شاهد قدرت‌نمایی مجدد این ابرچالش خواهیم بود که بر اغلب ابرچالش‌های مورد اشاره به ویژه در حوزه اقتصادی و امنیتی و سیاست خارجی تاثیر مستقیم خواهد گذاشت.
یافتن راه حل برای گریز از این کلاف به‌شدت درهم تنیده، در کوتاه مدت و میان مدت با توجه به قانون اساسی فشل جمهوری اسلامی، ساختار دوگانه تصمیم‌گیری و حاکمیتی، خودخواهی و لجاجت شخص رهبر جمهوری اسلامی و ترس او برای اتخاذ تصمیم‌های بزرگ، روحیه فرصت‌طلبی و معامله‌گری دولت حسن روحانی، ورشکستگی سیاسی جامعه مدنی و احزاب، قدرت تسلط بالای سپاه پاسداران در جهت‌دهی به معادلات سیاسی، ساختار اقتصادی به‌شدت بیمار و فاسد ایران و شکاف‌های اجتماعی و بی‌اعتمادی رو به رشد، غیرممکن نشان می دهد.
از این منظر، می‌توان ادعا کرد که یافتن راه حل و اصلاح ساختار و تصمیم‌گیری‌ها برای فائق آمدن بر ابرچالش‌های موجود و پیش روی جمهوری اسلامی و جامعه ایران، از دوره «خواستن» یا «نخواستن» گذشته است.
جمهوری اسلامی به طور جدی و عملی وارد دوره «ناتوانی» شده است. اینکه «ناتوانی» جمهوری اسلامی، منجر به سقوط این نظام می‌شود، بحث پیچیده‌ای است ولی اینکه ساختار و مدیران کنونی جمهوری اسلامی، ایده و برنامه و قدرت تصمیم‌گیری برای مهار «ناتوانی پیش رونده» دارند، بحث پیچیده‌ای نیست. تصویر این روزهای جامعه، اقتصاد، سیاست و دیپلماسی جمهوری اسلامی، بازتابی از این واقعیت است:«امتناع راه حل».
از: دویچه وله

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر