مجید محمدی
روشنفکر/ یکی از روزهای هفته اول اردیبهشت دستفروشهایی که میوههای نوبرانه میفروختند با هجوم افرادی همراه با مأموران سد معبر شهرداری مواجه میشوند که با چوب و چماق به جانشان میافتند و کتک میزنند. گوجهسبز و چاقالههای این دستفروشها پخش خیابان میشود. افراد چوب به دست هیکلهای ورزیدهای دارند و الفاظ رکیکی استفاده میکنند.
مدیران جمهوری اسلامی در چه کارهایی نمیخواهند خود را مستقیما درگیر سازند؟ اراذل و اوباش در چه محیطهایی استخدام و به کار گرفته میشوند؟ در چه موارد دیگری مدیران جمهوری اسلامی به اراذل و اوباش متوسل میشوند؟ این اراذل و اوباش آیا به دستمزد روزانه قانع میشوند؟ رد پای آنها را در کدام سازمانها و نهادها میتوان یافت؟
تعطیل کنسرتها
مقامات نمیخواهند کارهایی انجام شود اما مستقیما نمیخواهند دخالت کنند و نمیخواهند دخالت به نام أنها تمام شود. پدیدهٔ لباس شخصیها مولود این نگرش است. به عنوان نمونه کنسرتها با مجوز وزارت ارشاد برگزار میشوند. کسانی که نمیخواهند این کنسرتها برگزار شود اگر نتوانند حکمی از یک قاضی یا دادستان بگیرند یا امام جمعهای را به موضع گیری علیه دولت برانگیزانند نمیتوانند به نیروی انتظامی و بسیج متمسک شوند. به همین دلیل در بسیاری از شهرها برای لغو کنسرتها از همین نیروهای لباس شخصی و اراذل و اوباش حزب پادگانی استفاده شده است.
همچنین مقامات نمیخواهند در برخی مراسم افراد کارهایی بکنند که بیرون از سبک زندگی و رفتاری روحانیون شیعه است. حضور اراذل و اوباش و لاتها با سر و وضع کلاه مخملی در این مکانها جنبهٔ ارعابی و ایجاد هراس برای بازدارندگی از رفتار عادی دارد. یک نمونهٔ آن حضور افرادی با چهرهٔ لاتهای قدیمی در مراسم ختم هنرمندان غیر خودی مثل ایرج قادری و مرتضی پاشایی بود.
همین گروه لاتها در برنامههای مختلف سیاسی حکومت و اسلامگرایان حضور دارند.
سرکوب دانشجویان
حکومت برای سرکوب دانشجویان معترض و منتقد مجموعهای از اراذل و اوباش را به عنوان دانشجویان بسیجی وارد دانشگاه کرده است. اینها نسل جدید اوباش در دورهٔ جمهوری اسلامی هستند. اما در شرایطی که بسیجیان نخواهند یا نتوانند حرکتی را سرکوب کنند از اراذل و اوباش سازمان یافتهٔ غیر دانشجو هم استفاده شده است. در ماجراهای کوی دانشگاه تهران و تبریز در سال ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸ از همین نیروها استفاده شد.
سرکوب اهالی رسانهها
حکومت برای کنترل رسانهها از ابزارهای کافی مثل خودداری از صدور مجوز، سانسور، توقیف، و بازداشت توسط نیروهای نظامی و انتظامی و سپاهی برخوردار بوده است و اکثر موارد سرکوب توسط این نهادها انجام شده است. اما در شرایطی که چاقوی آنها کند شده باشد و منویات بیت محقق نشود (کتابی با مجوز وزارت ارشاد منتشر شود که خامنهای و برخی از روحانیون نزدیک به وی نپسندند یا فیلمی نمایش داده شود که با مذاق رهبر جور در نیاید) استفاده از اراذل و اوباش ضرورت پیدا میکند. در حمله به کتابفروشیها، دفاتر روزنامهها و نشریات و سالنهای سینما و تئاتر از همین نیروها استفاده شده است.
سرکوب زنان
تنها اراذل و اوباش قادر بودهاند در کوچه و خیابان متعرض زنان شده و با فحاشی یا کتک زدن آنها را مجبور به پوشش حجاب کنند. حجاب در جمهوری اسلامی با مصوبهٔ قانونی اجباری نشد و قانون حجاب پنج سال پس از تاسیس نظام در مجلس و چهار سال بعد از سرکوبهای خیابانی زنان بیحجاب و اخراج آنها از ادارهها (در صورت تن در ندادن به حجاب اجباری) به تصویب رسید. حجاب تنها با اعمال اراذل و اوباش در ایران عملا اجباری شد. حتی بعد از ۳۸ سال که از عمر رژیم میگذرد هنوز نیروی انتظامی برای اعمال حجاب اجباری کفایت نمیکند و همچنان اراذل و اوباشی که با ستادهای مختلف اعمال شریعت یا بسیج همکاری دارند در این موضوع درگیر میشوند. خامنهای این افراد را به عنوان انقلابی به جامعه معرفی میکند چون بدون آنها نظام نمیتواند منویاتش را تحمیل کند. نهادهای رسمی هیچگاه برای تمامیت خواهی و اسلامی سازی کفایت نمیکردهاند و نخواهند کرد. به همین دلیل نیروهای غیر رسمی که اکثر اعضای آنها را همین اراذل و اوباش تشکیل میدهند سازمان دهی و به کار گرفته شدهاند.
سرکوب جنبشهای اجتماعی و سیاسی
اگر به فیلمها و عکسهای گرفته شده از سرکوب معترضان به انتخابات سال ۸۸ رجوع کنید خواهید دید که سرکوبها عمدتا توسط نیروهای لباس شخصی انجام شده است. این نیروها که کاملا تحتنظر و سازماندهی سپاه و بسیج عمل میکردند کاملا در قد و قوارهٔ اراذل و اوباش قرار میگیرند؛ فحاشی و خشونت کنترل ناشدهٔ آنها تا حد رد شدن از روی افراد با خودرو، پرتاب کردن افراد از بالای پل به پایین و نوع استفادهٔ آنها از پنجه بوکس و چوب و چماق کاملا در این قالب جای میگیرد. رژهٔ آنها با موتور برای ارعاب عمومی نیز از همان سنت ۳۸ سالهٔ اراذل و اوباش در سرکوب زنان و جوانان دنبالهروی میکند. حکومت هنگامی که نمیخواهد با لباس سپاه و بسیج به طور رسمی مردم را سرکوب کند تا همچنان این نیروها را در هالهای تقدس و دفاع ملی نگاه دارد و از زیر بار مسئولیت سرکوب فرار کند به لاتها و اراذل و اوباش متمسک میشود.
چرا اراذل و اوباش؟
توسل مدیران جمهوری اسلامی به اراذل و اوباش حاکی از چهار مشخصهٔ آنهاست:
۱. پیوند قدیمی با این قشر؛ بسیاری از مدیران بالاخص آنها که از حراست و حفاظت و نهادهای نظامی و امنیتی مثل بسیج و سپاه و کمیتهها میآیند ریشه در این اقشار دارند و به سادگی میتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند و زبان آنها را میدانند؛
۲. تلقی خشونت به عنوان تنها و سادهترین راه حل؛ اراذل و اوباش در قلدری و خشونت تخصص دارند و مدیرانی که به سراغ آنها میروند در واقع میخواهند با ارعاب و خشونت مشکلی را که در پیش پای خود دارند حل کنند؛
۳. قرار داشتن در ذیل روحانیت شیعه، که همواره برای یافتن مرید و توابان مطیع به این قشر نظر داشته است؛ کم نیستند روحانیونی که روابط بسیار نزدیکی با اراذل و اوباش محلات داشتهاند و از آنها برای سرکوب مخالفان و منتقدان خود یاری گرفتهاند. این موضوع به دوران جدید محدود نمیشود و در دوران صفوی و قاجارو پهلوی نیز زمینهها و موارد آن مشاهده میشود؛ و در نهایت
۴. مردمی جلوه دادن سرکوب؛ حکومت همیشه خواسته سرکوبها را به گردن مردم کوچه و بازار و «امت انقلابی، دردمند و دلسوز» بیندازد و از آنها برای خود رفع مسئولیت کند. نیروهای لباس شخصی که همانا اراذل و اوباش سازمان دهی شده هستند همیشه به عنوان مردم در دستگاههای تبلیغاتی رژیم معرفی میشوند تا همهٔ اعمال حکومت «مردمی» جلوه داده شود. اما اگر این اعمال «مردمی» است چرا همیشه آنها بر اساس منویات خامنهای و بیت عمل میکنند؟
از رادیو فردا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر