در باره شرارت های اخیر جمهوری اسلامی
پنجشنبه ۱۷ دی
۱۳۹۴ - ۰۷ ژانويه ۲۰۱۶
شرارت
اخیر جمهوری اسلامی ایران در سفارت عربستان سعودی که، بر خلاف ابتدایی ترین اصول
دیپلماسی جهانی که سفارتخانه یک کشور را بخشی از خاک آن می شمارد و تحت حمایت دولت
مهمان قرار می دهد، با بسیج مجدد گروهی از اجامر دست نشانده ی خود، این سفارتخانه
را، در میان عربده ها وغوغاهای اوباشانه، به دست مهاجمان تاراج کرده طعمه ی آتش
ساخت بار دیگر آن نقاب مدنیت و صلحجویی را که این نظام در ایام تسلیم در مذاکرات
هسته ای بر چهره زده بود به کنار زد و در زیر آن سرشت راهزنانه ی آن را به جهان
یادآور شد.
سخن بر سرِ حکومت پوسیده ی عربستان سعودی، که خود آخرین حکومت عهد عتیق بوده و با
عقب مانده ترین و خشن ترین روش های قابل تصور اداره می شود، نیست ؛ و اگر هم باشد،
این نظام چگونه می تواند در مقایسه با نظام من درآوردی ولایت فقیه، که مدعی پیروی
از همان شرع انوری است که آل سعود هم خود را حافظ آن می دانند، روسیاه تر و خشن تر
از کار درآید؟
در این دو نظام، هر دو، به نام خدا، و به کمترین دستاویز شکنجه می دهند، دست می
برند، سنگسار می کنند، در ملاء عام به تازیانه می بندند، و اگر در یکی از آنها
محکومان به مرگ را گردن می زنند در دیگری با آویختن از دار مجازات آنان را خفه می
کنند.
سخن در این است که «جمهوری» فجیع این حضرات که در آغاز کار برای دولت آمریکا رجز
می خواند، و با حمله به سفارت آن کشور و اشغال آن، یعنی عملی که تنها بیخردی حکومت
و رهبر آن را به نمایش می گذارد، می کوشید شجاعتی کودکانه را به رخ مستضعفان عقلی
جهان بکشاند، حال که دیگر در برابر«شیطان بزرگ» و متحدانش به زانو درآمده، باید
عربده جویی های خود را نثار کشور دیگری سازد و سفارتخانه ی دیگری را ویران کند تا
مستضعفان عقلی ایران و جهان بدانند از شجاعت این «جمهوری» چیزی کاسته نشده است و
این حکومت همچنان حامی آنهاست.
جمهوری اسلامی که، با مذاکره درباره ی شروع دوران گذار در سوریه، شاهد برباد رفتن
نتیجه ی همه ی سرمایه ها و نیروهایی است که سالها صرف نگهداری از رژیم مردم کش
بشار اسد کرده از هر فرصتی برای خرابکاری در این راه حل احتمالی، که عربستان نیز
یکی از دست اندرکاران آن است، سود می جوید، و عربستان هم به نوبه ی خود می کوشد تا
پای جمهوری اسلامی حضرات را از کنفرانس های مربوط به این مذاکرات قطع کند.
اما جمهوری اسلامی آقایان در عربده جویی جدید خود از انگیزه های چندگانه ای پیروی
می کند که بخش اعظم آنها داخلی است. فرار به جلو، در برابر بحران بیسابقه ی
اقتصادی و ورشکستگی کامل مالی که شدیداً آینده ی ولایت را تهدید می کند یکی از
آنهاست؛ انگیزه ی دیگرِ این اعمال ِسخیف و دیوانه وار نزدیکی انتخابات است که با
تکرار آن هربار رژیم باید از مانورهای همیشگی و کهنه ای، چون تحریک نابجای احساسات
ملی و برانگیختن تعصبات همیشه ابلهانه ی مذهبی، استفاده کند تا مردم بیهودگی آراء
خود در انتخابات پیشین را از یاد ببرند و در دام امید واهی جدیدی افتاده به سراغ
صندوق های راًی بروند.
اما از این پس شرارت هایی چون غارت سفارت عربستان و به آتش کشیدن آن دیگر نه شکم
های گرسنه را سیر خواهد کرد و نه اعتبار بیشتری به مضحکه های انتخاباتی این جمهوری
دروغین خواهد بخشید. مردم رنجدیده ی کشور بیش از آن شاهد چنین صحنه ها و اعمال
بوده اند که تکرار آنها برایشان تازگی داشته باشد؛ و جمهوری اسلامی اگر می خواهد
باز هم به حیات شوم خود ادامه دهد باید در اندیشه ی شعبده هایی تازه تر و برای
مستضعفان عقلی گیرا تر باشد.
انتساب اینگونه اعمال به عده ای عناصر «غیر مسئول»، که خود رژیم تهران هم با
بازداشت ظاهری یک گروه چهل نفره مبتکر آن شد و بدان دامن زد، تنها می تواند یک
کودک خردسال و عقب مانده را بفریبد، و تکرار آن با چسباندن این اعمال به « محافل
وابسته به سپاه و بسیج و نیروهای امنیتی»، که به معنی تبرئه ی کل رژیم است، از
جانب کسانی که دعوی هدایت جامعه بسوی دموکراسی را دارند شرم آورتر از آن است که
نیازمند توضیح باشد.
بر خلاف نظر سازشکارانه ی کسانی که آتشسوزی سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و
مشهد را به «نیروهای افراطی» یا«سپاه، بسیج و راست افراطی یکه تاز صحنه سیاسی
کشور...» نسبت می دهند و «تصمیم گیری در سیاست خارجی و منطقه ای» را نه توسط«
وزارت امورخارجه، بلکه توسط سپاه قدس » می دانند و با این ادعاهای خود خصلت
افراطی، بل، توتالیتر اصل نظام را پوشیده نگه می دارند، این شرارت ها که از نخستین
روز حیات این نظام شروع شد و دیگر مفاسد روزمره ای که در ایران شاهد آن هستیم جز
از ذات قدرت حاکم که از راًس تا قاعده ی آن را در بر می گیرد سرچشمه نمی گیرد و جز
با برچیدگی کلیت آن پایان نمی یابد.
سخن گفتن از« راست افراطی» دراینگونه ماجراجویی ها، که تالی آن وجود «حاکمیت
معتدل» در کشور است، بازهم، مانند سی و هفت سال گذشته، نتیجه ای جز گمراه ساختن
مردم نمی تواند داشته باشد و انتساب اینگونه اعمال به «نیروئی که حیات خود را در
بحران آفرینی می داند»، چنان که هنوز عده ای آن را تکرار می کنند، تنها در صورتی
درست خواهد بود که بپذیریم کلیت این نظام است که همواره ادامه ی حیات خود را در
آفریدن بحران ها دیده؛ کلیتی که تا از میان نرفته، ادامه ی حیات خود را همچنان در
همین روش ها خواهد دید. «فقدان مصونیت دیپلماتیک در ایران»، برخلاف آنچه هنوز هم
عده ای ادعا می کنند و می خواهند به مردم القاء نمایند، تنها یک «ذهنیت» ناظران
خارجی، یا به عبارت درست تر«یک پندار نادرست» نیست؛ این برداشت از وضع حاکم در
ایران واقعیتی است که از اولین ماههای حیات رژیم حاکم با گروگان گیری ها و بازداشت
های غیرقانونی اتباع خارجی و گردنکشی ها و عربده جویی های بیسابقه درعرف دیپلماسی
نمایان شد و در واقع از خصلت مافیایی این رژیم حکایت می کند؛ خصلتی که با پند واندرزهای
خیرخواهانه و موسمی «چپ غیر افراطی» به سران نظام برطرف نمی شود. ویژگی «دو گفتاره
ی» این نظام هم که وقتی رهبر آن چیزی گفت رییس جمهور در صدد رفع و رجوع آن برمی
آید، مانند «غیرقانونی خواندن حمله به اماکن دیپلماتیک سعودی» و «نیروهای خودسر»
نامیدن مرتکبین آن از طرف حسن روحانی نیز از خصوصیات شناخته شده ی چنین رژیم هایی
است، و نباید با نقل اینگونه سخنانِ حسن روحانی و گذاردن این اعمال به حساب «پیاده
نظام ولی فقیه» برای «رییس جمهور تدبیر و امید» حساب جداگانه ای باز کرد.
برای ملت بیدارایران دکانداران دینی همگی سر و ته یک کرباس، و عربستان وهابی و
جمهوری خمینیست ایران، هر دو، از یک قماش اند؛ این ملت نه دخالت در امور داخلی
عربستان را، تا جایی که پای حقوق بشر در میان نباشد، وظیفه ی خود می داند، و نه پس
از سی و هفت سال زور و جنایت به نام شرع انور دیگر حاضر به تحمل نظامی است که به
این دستاویزها مافیایی عظیم را بر سرنوشت آن مسلط کرده است.
اگر گرما از آتش، و رطوبت از آب، که خواص ذاتی آنها هستند، تفکیک پذیر باشند فساد
و ستم نیز از این رژیم جدایی پذیر خواهند شد.
مردم ما آزادی خود را در گرو پایان فرمانروایی به نام و به بهانه دین می
دانند و درست به همین دلیل و برای نهادن نقطه ی پایان به همه ی شرارت های این
نظام و به پیروی از روش نافرمانی مدنی، همچون گذشته، در انتخابات اسفند ماه نیز
شرکت نخواهند کرد.
۱۷
دیماه ۱۳۹۴،
برابر ۷
ژانویه ۲۰۱۶
سازمان های جبهه ملی ایران در اروپا
دکتر علی راسخ افشار، دکتر پرویز داورپناه، علی شاکری زند، مهندس مهدی مقدس زاده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر