آیت الله خامنهای همیشه از هزینه دادن برای اهداف، آرمانها و برنامهها دفاع کرده است. مدعای او این بود و هست که بدون هزینه دادن نمیتوان به اینها دست یافت. برای تأیید مدعا به سه نمونه زیر بنگرید:
الف- در ۱۳۸۷/۰۲/۱۱ در مورد هزینه جنگ، تروریسم و تحریمها گفت: «هزینهای که ملت ایران پرداخت کرد هشت سال جنگ تحمیلی بود؛ این هزینهٔ استقلالطلبی و آزادی طلبی و عزتطلبی ملت ایران بود؛ ملت ایران آن را پرداخت کرد و خم به ابرو نیاورد. هشت سال جنگ را تحمل کرد، چون این هزینهٔ دست یافتن به استقلال ملت و قدرت ملی و افتخار ملی بود. قربانیان تروریسم کور دههٔ شصت در این کشور، هزینهٔ دیگری بود که ملت ایران پرداخت کرد. از اول انقلاب تا امروز تحریمهای اقتصادی و محاصرهٔ اقتصادی که بر ملت ما تحمیل کردهاند، هزینههایی بود که ملت ایران پرداخت کرد».
ب- در ۱۳۸۲/۰۵/۱۵ گفت: «البته دشمن موذیگری میکند، راه را دشوار میکند، هزینههایی را بر ما تحمیل میکند؛ منتها رسیدن به مرتبه عالی عزّت و پیشرفت، هزینههایی هم دارد. پیدا کردن عزّت و اعتلا هزینه دارد. ذلّت هم هزینه دارد؛ مگر ذلّت هزینه ندارد؟ الان شما ببینید افسر امریکایی دست زنِ افسر بعثی را میگیرد و با خودش میبرد؛ ولی بعثىِ عراقی جرأت نمیکند حرف بزند! ذلّت از این بالاتر؟ هم ذلیل شدهاند و هم هزینهاش را میپردازند. ارتشی که در مقابل دشمن مقابله نمیکند، نتیجهاش این است. بله؛ رسیدن به عزّت، اعتلا و قدرت، هزینههایی دارد؛ باید هزینهها را پرداخت، باید عمل کرد و پیش رفت».
پ- در ۱۳۸۶/۰۳/۱۴ در مورد ضرورت هزینه دادن برای انقلاب، جنگ، استقلال و عزت گفت: «انقلاب برای نجات یک ملت دارای هزینه است؛ جنگ هشتساله برای دفاع از استقلال یک ملت دارای هزینه است؛ ایستادگی در مقابل زورگویان عالَم برای اثبات حقانیت و حقوق خود دارای هزینه است. امام این هزینه را پرداخت... یک ملت اگر بخواهد به عزت برسد، باید هزینه کند؛ بخواهد به استقلال برسد، باید هزینهٔ آن را بپردازد؛ بخواهد حق خود را در مقابل زورگویان عالَم حفظ کند، باید متحمل هزینهٔ آن بشود».
اما اصرار بر هزینه دادن، ممکن است به هزینههای بسیار سنگین منتهی شود که تکلیف کننده را هم به ناگزیر مجبور به اعتراف خواهد کرد. در منطق بازار، هیچ عملی بدون هزینه نیست، اما همیشه باید میان هزینه و فایده تناسبی وجود داشته باشد.
هزینههای سنگین توافق هستهای
آیت الله خامنهای در ۲۹ دی ۹۴ در پاسخ به نامه حسن روحانی در مورد آغاز اجرای برجام نوشت: «در برابر آنچه در این معامله به دست آمده، هزینههای سنگینی پرداخت شده است». خامنهای به درستی تأکید میکند افرادی که این «حقیقت» را در گفتهها و نوشتهها نادیده میگیرند، «صادقانه» با مردم رفتار نمیکنند. خامنهای این حقیقت را هم صادقانه بیان میکند که در سازش، فقط «بخشی از تحریمها» برداشته شده است.
تأکید بر در نظر گرفتن حقیقت و چشم نبستن بر آن، تأکیدی قابل ستایش است، از سوی هر کس که ایراد گردد.
تأکید بر صداقت با مردم و قلب نکردن حقیقت و تحریف واقعیتهای ستبر نیز قابل ستایش است. خصوصاً که رهبران سیاسی- در نظامهای دیکتاتوری بسیار بیش از نظامهای دموکراتیک- با حقیقت و صداقت رابطه چندانی نداشته و مسأله اصلی آنان دستیابی به منابع کمیاب قدرت/ثروت/ اطلاعات و منزلت اجتماعی در سطح داخلی و تعقیب منافع در سطح خارجی است.
اعتراف به اینکه در معامله هستهای رژیم سیاسی مجبور به پرداخت «هزینههای سنگینی» شده نیز قابل ستایش است.
حقیقتی که صادقانه باید به آن اذعان شود این است که ایران و ایرانیان در این مورد چه «هزینههای سنگینی» پرداخت کردهاند؟ علل و دلایل آنچه بوده است؟ مقصران خارجی و داخلی آنچه کسانی بودهاند؟
باید خشنود بود که خامنهای زنده بود و با حمایت او توافق هستهای حاصل شد. همان گونه که آیت الله خمینی توانست با استفاده از موقعیتاش مخالفان پایان جنگ را وادار به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل کند، آیت الله خامنهای نیز با بازی ویژهای توانست مخالفان بسیار افراطی داخلی توافق هستهای را مجبور به پذیرش این توافق پر هزینه سازد. اگرچه تمامی این بازی را به گونهای طراحی کرد که هزینههای آن به نام دیگران ثبت شود و فوایدش به پای «رهبری خردمندانه» او گذاشته شود.
اما داوری درباره هزینههای توافق هستهای هنوز بسیار زود است، گذر زمان نشان خواهد داد که هزینههای سنگین چه بر سر کشور خواهد آورد. مهمترین فایده، دور کردن خطر حمله نظامی از کشور است. سخن بر سر دور کردن است، نه دفع قطعی خطر. کلیه نامزدهای ریاست جمهوری حزب جمهوری خواه و هیلاری کلینتون- از حزب دموکرات- در مبارزات انتخاباتی دائماً از روی میز بودن سناریوی حمله نظامی سخن میگویند.
هزینه سرکوب جنبش سبز
سرکوب اعتراضهای پس از انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۸۸ نیز هزینه سنگینی برای ایران و ایرانیان داشت. این هم حقیقتی است که صادقانه باید به آن اعتراف کرد. البته آیت الله خامنهای بارها در مورد این رویداد سخن گفته است، منتها مخالفان و معترضان را عامل هزینههای سنگین و خسارات آن سرکوب قلمداد میکند. به چهار مورد زیر بنگرید:
الف- در ۱۳۹۱/۱۰/۱۹ گفت: «در سال ۸۸ از راههای غیر قانونی وارد شدند، کشور را دچار هزینه کردند، برای مردم اسباب زحمت درست کردند، برای خودشان هم اسباب بدبختی و سرشکستگی در زمین و در ملأ اعلی شدند».
ب- در ۱۳۹۲/۰۲/۱۶ گفت: «کارشان منطقی نبود، معقول نبود؛ برای کشور هزینه درست کردند. خب، کشور بر این مسائل فائق میآید. نظام جمهوری اسلامی قوی است. این خرابکاریها و انگشت توی چشم کردنها و این مزاحمتها و آزارها، جمهوری اسلامی را که از پا نمیاندازد. منتها برای کشور هزینه درست میشود».
پ- در ۱۳۹۲/۰۵/۰۶ گفت: «در جلسات خصوصی میگویند ما اعتراف میکنیم که تقلب اتفاق نیفتاده بود. خب، اگر تقلب اتفاق نیفتاده بود، چرا کشور را دچار این ضایعات کردید؟ چرا برای کشور هزینه درست کردید؟ اگر خدای متعال به این ملت کمک نمیکرد، گروههای مردم به جان هم میافتادند، میدانید چه اتفاقی میافتاد؟ میبینید امروز در کشورهای منطقه، آنجاهائی که گروههای مردم مقابل هم قرار میگیرند، چه اتفاقی دارد میافتد؟ کشور را لب یک چنین پرتگاهی بردند؛ خداوند نگذاشت، ملت هم بصیرت بهخرج دادند. در قضایای سال ۸۸، این مسئلهٔ اصلی است».
ت- در ۱۳۹۴/۱۰/۱۴ در دیدار با ائمه جمعه سراسر کشور در این مورد گفت: «در سال ۸۸ یک حرف منکر و مستنکَری را آمدند مطرح کردند که تقلّب شده است و باید این انتخابات برهم بخورد... گفتیم بیایید، بگویید بروند صندوقها را نگاه کنند؛ هر تعداد صندوقی که شما میخواهید. اعتناء نکردند، گوش نکردند؛ بنا بر این نبود که زیر بار این حرف حق بروند؛ زیر بار حرف حق نرفتند و برای مملکت خسارت درست کردند. من نمیدانم بنا است که این خسارتهایی که در سال ۸۸ بر ما وارد شد کِی جبران بشود؟ واقعاً نمیدانم! هنوز جبران نشده».
هزینه سنگین ابتدأ توسط کشته شدگان، بازداشت شدگان، خانوادههای آنان، زخمیها و رهبران جنبش سبز پرداخت شد. نظام به عنوان رژیمی ناقض حقوق بشر و سرکوبگر در سطح جهانی محکوم گردید، اما باز هم ایران و ایرانیان هزینههای این محکومیت را پرداختند و میپردازند.
هزینه مسائل اجتماعی فقه سالاری
مدتهاست که همه از مسائل اجتماعی سخن میگویند. به عنوان مثال، اعتیاد به یکی از مسائل اجتماعی ظاهراً لاینحل تبدیل شده است. فقر، بیکاری، فساد، و.. برخی دیگر از مسائل اجتماعیاند.
چندی پیش گزارش مبسوطی به آیت الله خامنهای در مورد مسائل اجتماعی ارائه شده و او نیز گریسته است. علی مطهری در ۳ آذر ۱۳۹۴ در مورد گریه کردن رهبری گفته است: «در همین رابطه گزارش عمیق و وسیع منتشر شد و خدمت مقام معظم رهبری نیز رسید. گزارشی در خصوص افزایش نرخ طلاق، اعتیاد و حاشیهنشینی شهرها و مواردی از این دست که مأیوس کننده نیز بود. شنیدم رهبری خودشان ۶ ساعت وقت گذاشتهاند و گزارش را شنیدند و در آخر گفتند که خودشان مسئولند و در برخی حوزهها نیز اشک ریخته و گریه کردهاند».
گریه کردن خامنهای چه فایدهای برای بیکاران و فقیران دارد؟ آیا گریه کردن او موجب کاهش تعداد معتادان کشور خواهد شد؟ مگر فقیهان وعده نمیدادند که اگر فقه اجرا شود کلیه مسائل اجتماعی حل خواهد شد؟ چرا اجرای فقه نتوانست مانع تشدید مسائل اجتماعی شود؟
مجازات اعدام برای پیشگیری از اعتیاد و قاچاق مواد مخدر نه تنها هیچ فایدهای نداشته، بلکه موجب شده تا این اعدامها ایران را به یکی از چند کشور صدرنشین اعدام تبدیل سازد. چون اسلام مجازاتی برای مواد مخدر ندارد، فقیهان کار را به مجمع تشخیص مصلحت نظام سپردند و آن مصلحت ناشناسان با تصویب این مجازات، به جای استفاده از دستاورد دیگران در این زمینه، هزینههای سنگینی برای کشور آفریدند و هنوز هم حاضر به لغو این مجازات نیستند تا لااقل نام ایران و ایرانیان را از صدرنشینی اعدام در آورند.
هزینه نظارت استصوابی
منطق بازاری خامنهای میگوید که بهترین تضمین سود بیکران تداوم قدرت، غیر رقابتی کردن بازار سیاست است. منتقدان و رقبآ توسط شورای نگهیان حذف میشوند، چند ماهی- پیش و پس از انتخابات- نق میزنند و هیاهو برپا میکنند، اما خیال ما برای چند سال راحت میشود. مگر حذف هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ چقدر هزینه داشت؟ مگر به حصر کشیدن رهبران جنبش سبز چقدر هزینه داشت؟ حالا هم که ۶۰ درصد نامزدهای مجلس و ۹۹ درصد نامزدهای اصلاح طلبان را رد صلاحیت کردیم، مدتی نق میزنند و سپس ساکت میشوند. خصوصاً که انتخابات در اسفند ماه است و پس از برگزاری انتخابات، تا اعلام نتایج، مردم به فکر خانه تکانی، خرید عید و تعطیلات نوروزیاند و بعد هم که کشور ۱۵ روز تعطیل شده و همه چیز فراموش میشود.
این منطق غیر رقابتی کردن بازار سیاست، ۳۷ سال تداوم قدرت را به بار آورده است. اما مسأله اصلی این است که همه دیکتاتورها در زمانی که باید صدای مخالفان را بشنوند، نمیشنوند. آنان وقتی صدای مخالفان را میشنوند که کار از کار گذشته و خودشان و کشور باید هزینههای بسیار سنگینی بابت این ناشنوایی و غیر رقابتی کردن بازار سیاست و فرهنگ و اجتماع بپردازند.
آزادی و دموکراسی و حقوق بشر، هزینهها را کاهش میدهند. جمهوری اسلامی برای اسلام و مسلمانها هم هزینههای سنگینی داشت و دارد. اگر واقعاً به فکر اسلام- نه ایران و ایرانیان- هستند، برای برداشتن این هزینههای سنگین از سر اسلام، قدرت را رها سازند و اجازه دهند که مردم به روشهای دموکراتیک و آزادانه نظام سیاسی مطلوب خود را بیافرینند.
اصلا مردم چه حقی دارند ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر