غلامرضا کمالی پناه
روزنامه ابتکار
هوای تهران سالهاست که آلوده است و هربار که به حد بحران می رسد فقط مدارس را تعطیل می کنند. شاید این هم دعای دانش آموزان و غالب معلمان است که این آلودگی در این فصل چنان بالا می گیرد که راهی برای رهایی از تکالیف سخت مدرسه پیدا شود. به هرحال به گفته یکی از رانندگان تاکسی گویی سقف تهران را ایزوگام کرده اند که نه از زمین دعایی به آسمان می رسد و نه از آسمان برکتی به شهر تهران نازل می شود.
این آلودگی هم بهانه ای شده تا هرکس هردرددلی که دارد به نوعی خالی کند.
نگارنده در این اندیشه بود که همه آلودگیها را به نوعی به هم پیوند دهد و آسمان و ریسمانی به هم ببافد و خلاصه ترجیع بند همه نابه سامانیها را به همین آلودگی نسبت دهد که دیدم در تلگرام مطلبی از دکتر اسماعیل امینی در همین زمینه و مضمون آمده است که:«هوای آلوده نشانهای است از آلودگی زمین، آلودگی آدمها، آلودگی روابط اجتماعی، آلودگی اندیشهها، آلودگی لقمهها، آلودگی شکمها و آلودگی زبان ها. پس جدی تر و فراگیر تر از آن است که به ریهها آسیب برساندو نفسگیرتر از آن است که با ماسک یا دستگاه هواسازی علاج شود.»البته دامنه این آلودگیها فقط به این مواردی که دوست عزیزم دکتر امینی برشمرده خلاصه نمی شود. کلا پهنهی زندگی و ذهن و زبان و اندیشه و اعتقادات ما را در نوردیده است.
همین دیروز که اخبار را داشتم از خبرگزاریها و منابع نسبتا معتبر خبری ورق میزدم، دیدم چقدر آلودگی در این کشور رسوب کرده است.عضو کمیسیون کشاورزی در مجلس از توزیع «برنجهای آلوده و تاریخ گذشته» سخن گفته است.معاون مبارزه با جعل و کلاهبرداری پلیس آگاهی ناجا گفته «آمارهای ما نشان میدهد که در حوزه جعل و کلاهبرداری افزایشی حدود 15 درصد داشته ایم».رییس سازمان تعزیرات حکومتی خبر داده که« بیش از 20 میلیارد دلار حجم قاچاق کالا به کشور است که معادل نیمی از بودجه کشور است.»همین منبع اعلام کرده که «وضعیت قاچاق دارو و تجهیزات پزشکی در کشور تکان دهنده است».
آمار طلاق،آمار ایدز، آمارسرطان،آمار ترک تحصیلیها ،آمار سرقت و جرم و جنایت، آمار پروندههای دادگاهها،آمار روز افزون بیکاری، آمار روان پریشیها و افسردگی ها، آمار اختلاسهای هزاران هزار میلیاردی و چه وچه نشانه آن است که بدجوری آلودگی در جسم وجان جامعه جاخوش کرده است. این که بیش از 60 درصد مردم به ماهوارهها روی آورده اند و دستی دستی دارند شیرازه اخلاق و خانواده خود را از هم میپاشند آلودگی نیست؟
این که برخی از سیاسیون برای سوار شدن بر مرکب قدرت هر نوع انگ و اتهامی را به رقیب وارد میکنند آلودگی نیست؟ این که برخی از روحانیون محترم برای نابودی وتخریب رقیب همدین و هم میهن خود از هر اصطلاح و ابزاری استفاده میکنند رسوخ آلودگی به حوزه الگوهای مذهبی و دینی نیست؟
اخیرا یکی از روحانیون محترم حضور روحانی سرشناس و محترم دیگر را در مجلس خبرگان به «ویروس ایدز» تشبیه کرده است. راستی ریشه این همه آلوده گویی و آلوده نگری و آلوده رفتاری و آلوده زیستی و ...از کجا نشات گرفته است؟
شاید جواب را بتوان در این سخن آیت الله حسن زاده آملی تا اندازهای جست وجو کرد . این روحانی وارسته میگوید:«اهم مراقبات این است که انسان واردات و صادرات دهانش را مواظب باشد . آن لقمه نانی را که به دهان میگذارد اگر از روی حساب نباشد هرزه خوار میشود و هرزه خوار هرزه گو میشود.آن دهانی که وارداتش آلوده است صادراتش هم آلوده است».حقیقتا به ندرت میتوان در این جامعه کسی را پیدا کرد که واردات دهانش آلوده نباشد. حداقل این است که غالبا از بانکها وام گرفته اند. بانکهای ما هم که عملیات بانکی شان خالی از ربا نیست.باید فکر اساسی کرد.
این همه سازمانهای مبارزه با مفاسد و قاچاق کالا و بازرسی و تعزیرات در کشور وجود دارند اما در زیر نگاههای خواب آلوده آنان شهرام جزایریها و خاوریها و خدادادها وبابک زنجانیها و مختلس سه هزار میلیاردی وهشت هزار میلیاردی و دهها هزار میلیاردیها و مسوولان متخلف رده بالا بیرون میآیند و مسایل بسیار عادی جلوه میکند.این در حالی است که به گفته پورمحمدی در مبارزه با فساد دستگاه و قانون کم نداریم. تامل شود که واقعا چه کم داریم که این همه فساد و آلودگی داریم؟
در پاسخ به فرمان تاریخی رهبرمعظم انقلا ب که در 12 تیر ماه سال 81 در مورد مبارزه با قاچاق کالا و ارز صادر کرد عملا چه کارهای مفیدی صورت گرفت؟
اگر این فرمان جدی گرفته میشد که امروز این وضعیت را نداشتیم.قانون داریم،پشتوانه فرمان رهبری را هم داریم،ولی آنچه کم داریم مجریان معتقد و معتمد و شجاع و از خود گذشته است. به اندازهای سیاست و فرهنگ و اجتماع آلوده شده که مجالی برای دسترسی پاکان و دلسوزان واقعی به جایگاههای اثربخش وجود ندارد. کسانی هم که با زدوبندهای سیاسی و جناحی در مصدر امور قرار میگیرند اعتقادی به مبارزه با مفاسد ندارند و بعضا خود اینها زمینه ساز این مفاسد میشوند. نمونههای آن را در پروندههای سه هزارو هشت هزار میلیاردی و پرونده تامین اجتماعی و ... دیدهایم.
سالهاست که برای رهایی موقتی از آلودگی هوای تهران و سایر کلان شهرها به تعطیلی مدارس روی آوردهایم.اما باید جست و جو کرد که برای رهایی از آلودگی همه جانبه جامعه کدام بخش را تعطیل باید کرد؟ به جرات میتوان گفت از زمانی که بال پرورش در دستگاه تعلیم و تربیت کشور شکسته و معطل شدو متولیان واقعی تعلیم وتربیت یعنی معلمان و قشر فرهنگی از حیز انتفاع و کرامت افتادند وبه موضوع تربیت و ساختن فرزندانمان اهمیتی داده نشد، کم کم خشتهای ساختمان وجودی جامعه کج شد و کج شد تا به این جایی رسیدیم که اکنون هستیم .
بنابراین بزرگان مملکت باید به طور جدی به این موضوع بپردازند. میدانم که این حرفهای من خریداری ندارد وگوش شنوایی نیست؛ زیرا هرکس دو دستی صندلی و منصب خود را چسبیده و میخواهد چند روزی که در این مرحله مهلت دارد خوش بیاساید و دنیا به کامش باشد. چکار دارد به این که در آینده بر سر این کشور چه خواهد آمد؟ .اما خواهش بنده و همه کسانی که در امر تعلیم وتربیت دستی بر آتش دارند از مسوولان کشور، از رهبر معظم واز رییس جمهور محترم و از سران محترم قوا و از نمایندگان محترم مجلس و همه وهمه این است که آموزش و پرورش را در یابید.
تنها مسیر اصلاح جامعه و رفع آلودگیها از رودخانه تعلیم وتربیت درست و کارامد فرزندانمان در مدارس میگذرد. فکر و خاطر متولیان تعلیم و تربیت مشوش است. غالب معلمان در تامین حداقل معیشت مانده اند. خار در پای زندگی باغبانان بوستان پرورش نهالهای جامعه یعنی فرهنگیان و معلمان فرورفته . به گفته سعدی:
باغبان را چون که خار در پای رفت دزد آمد میوهها را برد تفت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر