۱۴۰۰ مهر ۷, چهارشنبه

 

عباس عبدی: هر روز امید به آینده کم و کمتر می‌شود

asr28.jpg

عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: ابتدا این توضیح را بدهم که هیچ گاه در چهل سال گذشته به اندازه یک سال اخیر، افزایش قیمت‌ها برایم آزاردهنده نبوده است. حتی اگر پول هم برای خرید داشته باشیم تا حد زیادی شرم می‌کنیم که خرید کنیم، زیرا هر لحظه تصور می‌کنیم که افراد بدون شغل و درآمد معین یا با حقوق ثابت و اندک و مستأجر و با داشتن چند فرزند قد و نیم‌قد و دانشجو در برابر این هزینه‌های رو به افزایش و کاهش شدید ارزش پول، چگونه از پس زندگی برمی‌آیند؟
قیمت اجاره خانه وحشتناک است، قیمت مواد ضروری خوراکی و بهداشتی غیر قابل تصور است. بنابراین هر گونه اقدامی که از سوی دولت یا مجلس برای جلوگیری از افزایش تورم صورت گیرد به طور قطع اقدامی پسندیده است و باید از آن حمایت کرد.
ولی شرط آن، انجام اقدامی است که مانع تورم شود و نه افزایش بیشتر آن. اقدامی که درمان کننده باشد و نه تسکین دهنده. اگر کسی دچار جراحت و خون‌ریزی شود باید کمک کنیم که خون‌ریزی متوقف شود، ولی نه با استفاده از پارچه و دست‌های آلوده که عفونت را وارد بدن بیمار کرده و او را بکشد.
باعث تأسف است که بگویم اقدام اخیر مجلس تحت عنوان: «طرح الزام دولت به تثبیت قیمتها و کنترل تورم» نمونه روشنی از اقدام تکراری و شکست خورده ۴۰ ساله اخیر است.
در مقدمه توجیهی طرح آورده‌اند که؛ «به‌منظور رفع فقر بالفعل و نیز دفع فقر بالقوه و نیز زدودن جلوه‌های خشن فقر، دولت باید سیاست های لازم را در زمینه کنترل و تثبیت قیمتها در خصوص کالاها و خدمات ضروری و اساسی جامعه انجام دهد، لذا، این طرح به‌منظور الزام دولت به تثبیت قیمتها و کنترل تورم افسارگسیخته و اتخاذ تصمیمات منطقی با قید دوفوریت تقدیم مجلس شورای اسلامی می‌شود.»
سپس در چند ماده به تکرار سیاست های شکست‌ خورده چند دهه اخیر پرداخته‌اند و حتی در مواردی پا را از آن تجربه‌های تلخ فراتر گذاشته‌اند.
می‌گویند دو نفر که فیلمی را چندین بار دیده بودند دو باره داشتند آن را تماشا می‌کردند که در پایان نیز قهرمان فیلم کشته می‌شد. پیش از رسیدن به صحنه کشته شدن، نفر اول از دومی می‌پرسد که پایان فیلم چه می‌شود؟ او می‌گوید معلومه قهرمان کشته می‌شود. نفر اول شرط می‌بندد که زنده می‌ماند. شرط می‌بندد و البته می‌بازد. دومی می‌گوید چطور گفتی کشته نمی‌شود تو که بارها این فیلم را دیده بودی؟ می‌گوید بله ولی فکر کردم این بار حتماً خود را نجات می‌دهد!!
اگر بگوییم که طرح نمایندگان برای جلوگیری از افزایش قیمت‌ها دقیقاً مثل همین لطیفه است، هیچ اغراقی صورت نداده‌ایم. زیرا این فیلمی است که بارها نمایش داده شده و سرنوشت و نتیجه آن نیز معلوم بوده است. اینکه بیش از ۴۵ سال با تورم دو رقمی مواجهیم که در هیچ کشوری، تورمی مزمن تا این حد طولانی سابقه ندارد.
جالب‌تر از همه اینکه منشاء تورم مصوبات بودجه‌ای مجلس است. مجلسی که بودجه نامتوازن را تصویب می‌کند؛ به طوری که در آمدهای آن احتمالی و نسیه و غیر قابل تحقق است ولی هزینه‌هایش نقد، قطعی و به سرعت پرداخت می‌شود، باید بداند که نتیجه تصویب چنین بودجه‌ای، تورم است. تازه شرکت‌هایی که برق و آب و سایر خدمات دولتی را ارایه می‌کنند با تثبیت قیمت‌ها نیز به سرعت رو به ورشکستگی خواهند رفت و دچار تورم ناشی از کاهش عرضه نیز خواهیم شد.
مسأله اساسی جامعه ما نه تورم است و نه کرونا و نه هیچ مشکل یا مسأله دیگر. بلکه مشکل اصلی در بی‌اطلاعی مدیریت عمومی اقتصاد و سایر امور از قواعد حل مسایل است. در حقیقت فقدان کارشناسان و نداشتن درک و ذهنیت علمی در مدیران مشکل اصلی است.
همان ذهنیتی که تشخیص کرونا را با کرونایاب یا به صورت چشمی می‌خواهد انجام دهد یا مسأله کوانتوم را در هزار سال پیش در کتاب‌های عرفانی ابن عربی جستجو می‌کند، یا بجای علم پزشکی دنبال طب سنتی می‌رود و کرونا را سوء تفاهم بزرگ می‌داند.
تقریباً به هر بخش جامعه که نگاه می‌کنیم، از این نوع افاضات و ایده‌های عجیب و غریب به وفور دیده می‌شود. به نظر می‌رسد که هر چه جلو برویم بیش‌تر هم می‌شود، زیرا در هم تنیدگی مشکلات به گونه‌ای است که هزینه اتخاذ راه‌های علمی و منطقی برای حل مسایل جامعه سنگین‌تر می‌شود.
مثل بیمارانی که فاقد توانایی مالی برای درمان درست و حسابی هستند، به دعانویس‌های کنار خیابان مراجعه می‌کنند، بلکه با هزینه اندکی بیماری آنان درمان شود.
خیلی صریح و روشن باید گفت با این نحوه مدیریت و قانون‌نویسی و سیاست‌گذاری امید به آینده کم و کمتر می‌شود.
اگر صد بار دیگر هم این فیلم را ببینیم، قهرمان آن در پایان کشته خواهد شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر