جعفر محمدی، مدیرمسئول عصرایران نوشت:
قیمت دلار به 18 هزار و 20 تومان رسید و دولت همچنان در برابر سقوط ارزش پول ملی منفعل است. این رقم نجومی در حالی در پایان معاملات روز پنجشنبه 22 خرداد 99 به ثبت رسید که بر خلاف دفعات گذشته که افزایش قیمت ارز ناشی از تلاطمات بازار و دلال بازی بود، بازار ارز در وضعیت عادی است. حتی به خاطر وضعیت مرزها (ناشی از کرونا) تقاضای ارز اندک مسافرتی نیز وجود ندارد.
درست است که به خاطر تحریم ها و نزدیک به صفر شدن درآمد ارزی کشور، در حال حاضر تقریباً دلاری وارد کشور نمی شود ولی از سوی دیگر نیز به کاهش شدید واردات، خروج دلار نیز کمتر از گذشته شده است. به بیان دیگر، در حال حاضر که تبادلات بین المللی ایران اعم از واردات و صادرات به حداقل ممکن رسیده است، توجیهی برای این قیمت نجومی وجود ندارد.
لذا مردم حق دارند دولت را مورد انتقاد قرار دهند و رئیس جمهور، وزیر اقتصاد و رئیس کل بانک مرکزی را مخاطب قرار دهند و با نگرانی بپرسند که علت این لجام گسیختگی چیست و تا کجا باید شاهد سقوط ارزش پول ملی و فقیرتر شدن شان باشند؟!
قیمت دلار، شاید برای برخی صرفاً یک عدد باشد یا بعضی را به وجد آورد ولی برای اغلب مردم یعنی سخت تر شدن معیشت. پدری را در نظر بگیرید که می خواهد برای دختر دم بخت اش جهیزیه تهیه کند و هر بار که پولی جمع می کند تا یکی از اقلام اساسی مانند یخچال را بخرد، با جهش قیمت نسبت به مراجعه قبلی اش مواجه می شود و ناامید و شرمسار به خانه بر می گردد. آیا او و امثال او که دهها میلیون نفرند، حق ندارند نسبت به دولتمردان شان معترض و بدبین باشند؟
آیا واقعاً آقای روحانی، اعضای کابینه اش و دیگر مسوولان می دانند قیمت ها در همین 3 - 2 سال اخیر چند برابر شده است؟ همین یخچال که مثالش را زدیم تا 5 برابر افزایش قیمت داشته است و صحبت یک قِران و دو ریال هم نیست و پای عددهای میلیونی که چندین برابر حقوق یک کارمند معمولی است در میان است.
مگر نه این است که حکومت ها مسوول تامین امنیت مردمان شان هستند و مگر نه این است که امنیت اقتصادی یکی از ارکان امنیت ملی است؟ اصلاً مسؤولان ما می دانند که مردم چگونه زندگی می کنند؟ نان شب و فرش زیر پا و سقف بالای سرشان را چگونه تامین می کنند؟
البته که مسؤولانی که معیشت شان همانند اکبر طبری و امثال اوست و میلیارد، برایشان پول خرد است و دوستانی دارند که حتی سند لواسان را نیز به اسم شان بزنند، چه می فهمند حال مردی که دینام کولر آبی اش سوخته و خانواده اش در گرما مانده اند و او در این هوای گرم چند روز است دنبال جایی می گردد که 100 هزار تومان ارزان بفروشند؟
چه می فهمند حال خانواده ای مریض دار را که هر بار با قیمت های جدید داروها مواجه می شوند و بیمناک آینده بیمارشان می شوند؟
چه می فهمند حال مستاجری را که هر سال باید خانه کوچک تری را در محله فقیرتر اجاره کند؟
هشدار به همه مسؤولان، که مردم تا جایی می توانند در هزینه ها صرفه جویی کنند، تا جایی می توانند قرض کنند، تا جایی می توانند ماشین و لوازم خانه شان را بفروشند و خرج خورد و خوراک و درمان و پوشاک کنند و... ولی از یک جا به بعد، دیگر چیزی برای از دست دادن باقی نمی ماند و آن گاه خیلی ها ترجیح خواهند داد به جای شرمساری هر روزه پیش بچه هایشان، دست به اعتراض بزنند و نان بخواهند.
دولت، مجلس، قوه قضائیه و سایر نهادهای حاکمیتی بدانند که فقیرتر شدن مردم، به معنای آسیب پذیر شدن جامعه و حکومت است. انهدام طبقه متوسط و سوق دادن آن به سمت دره های فقر، مصداق بارز اقدام علیه امنیت ملی است.
پیامبر اسلام فرمودند: کاد الفقر ان یکون کفرا (نزدیک است که فقر به کفر بینجامد) ؛ فقری که ممکن است حتی به کفر خدا هم منجر شود، آیا نمی تواند به حوادث دیگری هم بینجامد؟
مسوولان جمهوری اسلامی ایران! بیدار شوید قبل از آن که به گونه ای بیدارتان کنند که دیگر خیلی دیر شده باشد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر