۱۳۹۸ دی ۱۲, پنجشنبه

آيا پایان کار نزدیک است؟
شورای سردبیری نشريهء « جامعه نو»
   
کار به کجا می‌کشد؟ این پرسشی است برزبان خیلی از مردم، و رسوب کرده درته ذهن تعدادی خیلی بیشتر، حتی آنها که درمیان لایه‌های حفاظتی متعدد ظاهرا آسوده خفته‌اند و مویدان آنها را اطمینان می‌دهند اوضاع تحت کنترل است. کار دارد بالا می‌گیرد، جز دستگاه تبلیغات حکومت کس دیگری دشمن خارجی را به خاطر مصیبت هایی که بر سر کشور ریخته نفرین نمی‌کند،... و همه منتظر اتفاقی هستند که در راه است.
اما چه چیزی در راه است؟ پاسخی سهل و ممتنع وجود دارد: کسی نمی‌داند چه رخ خواهد داد، اما آنکه تاریخ را به خوبی خوانده باشد به سهولت عاقبت کار و مسیر محتمل برای رسیدن به آن عاقبت را برایمان توصیف می‌کند. واقع آن است که فرجام حکومتها و حتی امپراطوری‌ها را از یک مرحله دوره حیات شان (هیچ نظام سیاسی عمر جاودان و به قول اسکندربیگ ترکمان منشی شاه عباس “دولت بیزوال” ندارد) به بعد با دقت کافی می‌توان پیش بینی کرد؛ اگر کسی هوشمند بود شصت سال پیش که اتحاد شوروی و آلمان دیوار برلین را ساختند، به دلایل منطقی نتیجه می‌گرفت این ابرقدرت بزرگ و توانمند یکی دو دهه دیگر از هم فروخواهد پاشید. درست است که همان آدم هوشمند می‌توانست حتی در سال تشکیل حکومت فرقه‌ای دست ساز آمریکا وجمهوری اسلامی در عراق نااستواری آنرا پیش بینی کند، اما امروز است که می‌توانیم از قطعی بودن فروپاشی ساختار آن سخن بگوییم. همچنین هوش و تجربه مهدی‌بازرگان بود که گفت قبای ولایت فقیه فقط برقامت آقای خمینی دوخته شده، اما از سال هشتاد و هشت بود که مشخص شد ساختار موجود سیاسی در کشور بدون یک اصلاحات بنیادی و تغییر مسیر حکومت امکان استواری ندارد. امروز، پس از پیوستن تدریجی جمعیتی که زمانی حکومت برای منکوب کردن مخالفان خود به خیابان می‌آورد به شورشیان ضد حکومت، آن پیش بینی تقویت شده است. فرصت حکومت، زیاد نیست.

متغیرهایی که بر اساس موقعیت و شرایط آنها نااستواری و فروپاشی حکومتها رخ می‌دهد کدام است؟

نخستین آنهااعتماد است. بحران اعتماد به حکومت که حاصل تجربه‌های منفی جامعه از عملکرد و انگیزه حکمران است. حکومت هایی که از مسیر درست اداره جامعه منحرف می‌شوند نه توانایی کنترل روندهای منفی (افزایش دشواری‌های اقتصادی، افزایش بیکاری و بلاتکلیفی، توسعه فقر، آشکاری فساد ساختاری)را دارند و نه امکان صراحت اعتراف به ناکامی؛ هر قدر عقبتر بمانند، گزافه بیشتری می‌بافند و در باره موفقیت و پیشرفت دروغ های گنده تری می‌گویند. حکومت ما در این زمینه لیاقت دریافت نشان دارد: مردم روزها زیر چرخ گرفتاری له می‌شوند و شب ها باید به اخبار پیشرفت های شگرف گوش دهند و خشم انبار کنند. تقریبا هر روز، و البته در همه زمینه‌ها: سیاست، سیاست خارجی، و البته دین و مذهب. این عامل را بنیادین، و تطور شرایط ذهنی جامعه در مسیر سایش و فروپاشی حکومت، می‌دانیم. ارزیابی‌ های بسیار‌ی ‌حاکی از آن‌اند که شرایط ذهنی تغییر حکومت فعلی نزد جامعه فراهم است، البته ما در «جامعهء ‌نو»، به دلایلی که قبلا بسیار شرح داده‌ایم، این تغییر ذهنیت را بدون شناخت کامل «بدیل وضع موجود» امر مثبتی نمی‌‌یابیم.

دومین متغیر عمده مجموعه‌ای از دو موقعیت است که آنها را حصول شرایط عینی می‌نامیم: ناتوانی حکومت مشروعیت از دست داده در حکمرانی به روش پیشین، نافرمانی جامعه اعتماد از دست داده در پذیرش روابط پیشین.

حکومت ها در ابتدا با وعده‌ها و تصاویر رویایی به عرصه می‌آیند حکمرانی را آسان می‌یابندو جامعه را مطیع و همراه. در نیمه عمر خود، به زورگویی، سرکوب، زندان و اعدام و سربه نیست کردن مجبور می‌شوند و در مرحله آخر به کشتار عمومی دست می‌زنند. امسال از این مرز گذشتیم. حکومت نمی‌تواند به روش پیشین خود را تحکیم کند.

برآمد جامعه در عدم پذیرش روابط پیشین و نافرمانی، حصول دومین شرط عینی فروپاشی حکومتهاست. در ایران، این برامد از انتخابات سال هفتاد و شش و به روشی مسالمت آمیز شروع شد و تا اواخر دههء هشتاد ادامه یافت. دقیقاً بیست سال پس از تقاضای مسالمت‌آمیز تغییر در خرداد هفتاد و شش، خشم برمسالمت غلبه کرد و عدم پذیرش حکمرانی به روش پیشین را به صورت خشنی آشکار ساخت. امسال، سرکوب خونین حکومت و شورش پی‌شکن جامعه، در مجموع آمادگی شرایط عینی را نشان دادند.

اما نمی‌توانیم بگوییم پایان کار نزدیک است. اول به خاطر اینکه تجربه‌های تاریخی می‌گوید حکومتهایی که حکمرانی را براساس‌اعتماد مردم شروع کرده اند، پس از ازدست رفتن اعتماد و مشروعیت، گاه تا سالهایی دراز با تکیه بر مشت آهنین به‌حکومت ادامه می‌دهند، و دوم به خاطر آنکه،همان‌تجربه می‌گوید، مساله‌زایی با جهان و بردن کشور به فاز تنش خارجی، تاکتیک افزایش عمر حکومتهای فاقد مقبولیت داخلی برای حفظ وضعیت است... مشت آهنین جای مقبولیت و اعتماد را می‌گیرد، تنش خارجی جای مشروعیت را... به امید یک معجزه بعید درونزا، و در ترس از یک تحول محتمل برونزا، منتظر آینده باید بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر