نمایش مجاهدین خلق ، برای گول زدن خارجی ها یا گول زدن ما !؟
ف . م . سخن
موقع آموزش تئاتر، به هنرآموزان مى گويند، مراقب باشيد اين قدر در نقش خود فرو نرويد كه فراموش كنيد داريد كارِ نمايشى مى كنيد! ظاهرا چند بار به اين توصيه توجه نشده و بر روى سن، بازيگران، كار دست خود داده اند. در يك مورد گويا اتللو را جوّ مى گيرد و چنان در نقش خود فرو مى رود كه مى زند دزدموناى بيچاره را راس راستى مى كشد!
براى اثبات نمايشى بودن اين تجمعات، كار زيادى لازم نيست و كافى ست به صف هاى آخر جمعيت حاضر در سالن نگاهى بيندازيم و در كنار آن ها بنشينيم! مشاهده خواهيم كرد كه جوانان خارجى، براى دريافت مبلغى كه مى تواند يك شام و ناهار براى آن ها فراهم آوَرَد، مشغول تكان دادن پرچمى كه مجاهدين خلق به دست شان داده اند هستند!
البته مجاهدين خلق را با اثبات اين گونه مسائل كارى نيست! اگر حكومت اسلامى، و رهبر ماليخوليايى آن، تصور مى كنند كه بايد از سرنوشت شاه آموخت و خطاهاى او را كه باعث سرنگونى اش شد، تكرار نكرد، مجاهدين خلق ايران، مجموعه ى تجربيات دو حكومت سلطنتى و اسلامى را به خيال خود مورد استفاده قرار مى دهند، چون در جامعه ى ايران ظاهرا «جواب» مى دهد!
مهم نيست كه سازمانى دروغ بگويد و ديگران هم بدانند كه دارد دروغ مى گويد؛ مهم اين است كه دروغ چنان گفته شود، كه دروغگو باور داشته باشد كه گفته هايش دروغ نيست! آنگاه شنونده، حتى اگر داراى عقل سليم باشد، احتمالا به خود خواهد گفت: نكنه اين جريانات واقعيه و من دارم اشتباه مى كنم كه فكر مى كنم نمايشيه؟!
بسيارى گفته اند و بسيارى نيز بعد از اين خواهند گفت كه اين دروغ ها در جامعه ى ايران اثر ندارد و دست مجاهدين خلق براى مردم فهيم ايران رو شده است. چند اشتباه خطرناك و كشور بر باد ده در اين نظر وجود دارد:
١- مجاهدين به مردم و نظر مردم كارى ندارند. براى آن ها به رغم شعارهاى داغ و آتشين، مردم و «خلق» هرگز مهم نبوده و نيست. مجاهدين، تنها يك هدف دارند. دست يابى به قدرت سياسى و نابود كردن مخالفان و حتى منتقدان خود.
٢- مجاهدين هرگز نخواهند توانست قدرت را در اختيار بگيرند. اين از آن نظرهاى خطرناك است كه مى تواند ايران لت و پار شده به دست حكومت اسلامى را، به طور كامل بر باد بدهد. مجاهدين خلق ايران به دنبال كسب قدرت از طريق جلب آراى مردم نيستند. مجاهدين خلق براى خود دنيايى ساخته اند و در اين دنيا ايرانى به وجود آورده اند كه قدرت آينده ى سياسى در آن، طبق سنت لايزال، متعلق به آن هاست. مجاهدين هرگز خطاى سال ٥٧ را در واگذارى كامل قدرت به آخوندها تكرار نخواهند كرد و اگر اتفاق دگرگون كننده اى در ايران بيفتد، بدون تعارف و بدون معطلى، به دنبال در اختيار گرفتن تمام قدرت خواهند بود. از چنين ديدگاهى بايد ترسيد. نمايش هاى مجاهدين و رساندن كشته شده هاى سياسى به ١٢٠ هزار نفر و خود را برترين و بزرگ ترين اپوزيسيون ايران خواندن، نه براى جلب نظر و راى من و شما بلكه براى آماده كردن اذهان جهت به دست گرفتن تمام قدرت است. اين كه مجاهدين خلق، كوچك ترين انتقادى را بر نمى تابند و منتقدان را نه تنها به شديدترين وجه ممكن، بلكه به طور كامل از خود مى رانند، معنى اش سركوب تمام ديدگاه هاى مخالف با هر مقدار شدت و ضعف است. اگر روزگارى شرايطى فراهم شود كه بتوانيم حكومت را در اختيار بگيريم، جز خودمان هيچ كس در آن راه نخواهد داشت.
٣- براى مجاهدين خلق، مثل حكومت اسلامى، هر كارى و هر كژ و مژ شدنى جايز است. يك روز مدح و ثناى خمينى را گفتن، روز ديگر او را دجال زمان ناميدن، يك روز خواهان جنگ با صدام بودن، روز ديگر در آغوش صدام غلتيدن، يك روز امريكايى ها را در تهران كشتن، روز ديگر به ليبرمن و جوليانى جهت چند دقيقه سخنرانى تاييد آميز پول هاى كلان دادن، اين ها هيچكدام براى مجاهدين خلق خجالت آور نيست! نام اين كار سياست و سياست بازى ست و اسلام هم مجوز هر كارى را براى به دست گرفتن قدرت سياسى مجاز شمرده است. يعنى مجاهدين خلق، دقيقا نظر خمينى را در باره ى حاكميت اسلام دارند. تنها فرق شان، رهبر نشدن خمينى و خامنه اى، و رهبر شدن مسعود و مريم است.
٤- اين كه امريكايى ها و اعراب گول نخواهند خورد و متوجه عمليات نمايشى مجاهدين هستند، سخنى بى معنى ست. درست است كه نه امريكايى ها و نه اعراب و نه هيچ كشور بزرگ و كوچك جهان گول مجاهدين خلق را نخواهد خورد، ولى عالم سياست همواره اين ماجراى عجيب را به چشم ديده كه دولت هاى قدرتمند، براى حفظ منافع خود در يك كشور يا يك منطقه ى جغرافيايى، نقش گول خورده ها را بازى مى كنند، و از اين طريق آن چه را كه به نفع شان است به دست مى آورند. بنابراين دلخوش بودن به اين كه چون فلان دولت و كشور گول نخواهد خورْد، بنابراين جايى براى مجاهدين خلق در ايران نخواهد بود، نظرى صد در صد غلط و به شدت خطرناك است. به وقت تغيير، با نمايش هايى كه مجاهدين خلق تا كنون اجرا كرده اند و خود را مهم ترين و بزرگ ترين عضو اپوزيسيون نشان داده اند، مى توانند خود را به صدر قدرت برسانند چنان كه خمينى در سال ٥٧ اين كار را كرد. تمام اين نمايش ها و چپ و راست غلتيدن هاى عجيب، براى «تا آن روز» باقى ماندن و دوام آوردن است. كافى ست صبر كرد و منتظر آغاز تحول ماند. كسى كه اين نمايش ها را سازماندهى مى كند، بلد است كه چگونه به طرف سكان كشتى انقلاب خيز بردارد و آن را به عنوان كاپيتانى كاركشته و از جان گذشته در اختيار بگيرد، خاصه آن كه سازمان ها و شخصيت هاى اپوزيسيون، يك مشت عناصر متشتت و خيال پرداز هستند كه دست در گريبان هم دارند و تصور مى كنند كه راه به دست گرفتن قدرت، از وسط مردم و راى راست يا دروغ آن ها مى گذرد.
رجوى در يكى از سخنرانى هايش گفت كه مردم را از مجاهدين مى ترسانند! چه چيز ما ترسناك است؟! مگر ما چه كرده ايم؟!
هيچ كس نداند، رجوى، اگر مرده است، مى دانسته، و اگر زنده است مى داند، كه مجاهدين چقدر ترسناك و خطرناك هستند. او بهتر از هر كس مى داند كه چه چيز مجاهدين ترسناك است. و او بهتر از همه مى داند كه مجاهدين خلق، خاصه از سال ٦٠ به بعد چه ها كرده، يا درست تر بگوييم مى داند كه چه ها كه نكرده است!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر