۱۳۹۵ خرداد ۱۵, شنبه

اسلام در پیشگاه تاریخ


فیروز نجومی

براستی تاریخ چگونه به قضاوت حکومت اسلامی، خواهد نشست؟.
شک و تردیدی نباید داشت که روزی فرا خواهد رسید که سلطه دین در کشور ما نیز به پایان رسد، همچنانکه، تاریخ بر سرنگونی حکومت دین در اروپا پس از قرنها، شهادت داد این یک پیش بینی پیامبرانه نیست بلکه یک ضرورت تاریخی ست.
ما در اواخر قرن 20 شاهد فرو ریزی حکومتهای ایدئولوژیک در اروپای شرقی یکی پس از دیگری بوده ایم، رخدادی که از مغز کمتر کسی خطور کرده بود.

چرا که ساختار احزاب کمونیست خشک و انعطاف ناپذیر بود. خود را نمیتوانست با شرایطی که در دست تحول و دگرگونی بود، دگرگون سازد. 
حزب کمونیست مالک انحصاری حقیقت بود و جماعت نیز باید باین حقیقت خود را تسلیم نموده و از نظام کمونیستی پیروی مینمودند. کشور چین بقای خود را از طریق دور شدن از ایدئولوژی و تطبیق با نظام داد و ستد جهانی و برقراری ارتباط پویا با آن، تضمین نمود. 

با این وجود درست است که چین به یکی از بزرگترین اقتصاد های جهان تبدیل شده است. اما بلحاظ سیاسی هنوز با آزادی خصومت میورزد و آنرا سخت سرکوب میکند و آن ماندنی نیست مگر خود را تغییر دهد.

آنچه که سرانجام نقطه پایان را بر حکومت دین در کشور ما میگذارد، روشنایی و بینایی جمع است. چرا که ورشکستگی اقتصادی اگر تا حالا به تغییر و تحول سیاسی میانجامید، نه تنها در کشور ما بلکه در بسیاری از کشورهای فقیر شاهد انقلاب های بزرگ می بودیمک زمانیکه دین بعنوان ملجاء و پناهگاه انسان از دین بعنوان قدرت سلطه جو در ذهن جامعه از یکدیگر متمایز شوند و این فهم نیز که جایگاه دین خانه و کاشانه است نه بارگاه قدرت، تاریکی پایان و بینایی و دانایی چیره خواهند یافت. جمع از خرافات و خرافه پرستی دست شوید. ایمان به اصل و اصول را بر اجرای فروع ترجیح دهد. چه، اولی بآزاد سازی انجامد و دومی به اسارت و بندگی. 

شک نیست که تغییرات از این نوع طولانی ست بلحاظ زمانی. کار امروز و فردا نیست. اما، دو چیز این سرنوشت محتوم حکومت اسلام و جنبش های اسلامی را را بمثابه ایدئولوژی سیاسی، تسریع خواهد کرد. هر چه حکومت دین طولانی تر شود تجربه آن تلخ تر گردد. اگر دیروز شلاق، تنیبه تبهکاران، محکومین به شیدایی و مستی و دیگر تبه کاران بود، امروز99 ضربه شلاق تنبیه و مجازات 35 نفرجوانی ست که در قزوین بمناسبت فارغ التحصیلی به شادی و پایکوبی پرداخته اند، فعالیتی که نباید بکسی ارتباطی داشته باشد ولی گویا شریعت اسلام را رنجانده است. اگرچه شلاق برگرده بسیاری که در دادگاه های اسلامی محکوم شده اند فرود آمده است، اما، تا کنون بر گرده یک گروه 17 نفری کارگری بجرم درخواست کار و مزدی که زندگی خود و اعضای خانواده شان بدان بسته است، فرو نیامده است. تردید مدار که حکومت اسلامی روزی تاوان تحقیر و خوارداشت انسان را خواهد پرداخت.

جمع دیگر مجبور نیست از طریق استدلال های انتزاعی از خلسه دین بهوش آید. امروز بیش از همیشه، اسلام ماهیت شر زا و ستم پیشه خود را روشن ساخته است. بنگر هر جا که اسلام بر خاسته است خون است و خونریزی. قهر است و خشونت، تخریب است و ویرانی. قهر و خشونت دینی، دوست و دشمن، کوچک و بزرگ، پیرو جوان و یا زن و مرد نمی شناسد. همین بس به کارنامه خونبار آیت الله های مقدس در ایران و طالبان در افغانستان و سعودی ها در عربستان و علوی ها در سوریه و داعشی ها در عراق و سوریه و بوکوحرامها در افریقا بنگریم، همه غرق در خشونت هستند و بیرحمی.

اسلامیست خون ریزد تا آخرین قطره خون خویش. یعنی اسلامیست میکشد تا کشته شود که نهایتا مفهوم " شهادت " است و "جهاد." کشتار "کافرین" و "مشرکین، باوری مشترک است در همه گروه های اسلامیست، صرفنظر از اختلاف فرقه ای. اما زمانیکه جمع از رخوت دین بهوش آید بر علیه خشونت و بیرحمی و شقاوت اسلامی، بر علیه تخریب و ویرانی بر خواهد خاست.

دین وقتی قدرت میشود، یعنی که اسلام زمانی که به اصل خود باز میگردد، فرد را تحت اختیار خود میگیرد. اراده آزاد را از فرد میرباید و در انقیاد خود در آورد. وقتی دین، سیاست میشود و قدرت، همه چیز تبدیل و تقلیل می یابد بیک چیز. هویت میشود دین. فرهنگ میشود دین. علم و صنعت و تکنولوژی میشود دین. در نتیجه انسان هائی که در تحت سلطه دین زندگی میکنند به انسانهای یک بعدی تبدیل میشوند. اجتناب از دیدن و شنیدن آنچه درست و راست است، میشود جزء سرشت انسانی، تنها تایید و حمد و ثنا است که از او انتظار میرود و باین ترتیب توانائی نفی و مقاومت در او کشته میشود. شکی نیست که چنین موجودی نزدیکتر به حیوان است تا به انسان.

چه تعجب که در هیچ یک از کشورهای اسلامی هرگز جمعی بر علیه کشتار و سلاخی مسلمانان بدست مسلمانان بر نخواسته اند و عملیات انتحاری را محکوم نکرده اند. روشن است که هنوز به واقعیت شهادت و پوچی آن بینا نشده اند. بهمین دلیل نیز هنوز بر آن باورند که اجرای فروع و احکام فقاهتی لازمه ی رستگاری ست. اما زمانی که جمع بینا شود به عدم نیاز خداوند به سجده و رکوع و ذکر دائمی، آگاه گردد. ستایش کند نه خدائی را که نیازمند حمد است و تسلیم و اطاعت و فرمانبری بلکه خدائی را سپاس گوید که صلح و آشتی جوید نه جهاد و شهادت و خونریزی. آنزمان شتاب است بسوی آزادی و برقراری یک حکومت انسانی، حکومتی بنام انسان برای انسان. حکومت، دون شان دین است و ذات الهی. در برابر حکومت تاریکی، همیشه جنبشی روشنگری بمنصه ظهور رسیده است، جنبشی بر اساس نفی دین و قدرت، نفی مرگ و تاریکی، جنبشی که خوشآمد گوید به زندگی بعنوان چیزی خوب و دوست داشتنی.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com
firoznodjomi.blogpost.com
rowshanai.org




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر