ناصر ریگی آقای محمد نوریزاد یادداشتی را دربارهی سفرش به زابل و زاهدان منتشر کرده که من به عنوانِ یک فرد که تجربهی زندگی در آنجا را دارم وادار کرد که متن زیر را در این بار بنویسم.نوریزاد طبقِ سنت همیشگیاش به سفر میپردازد و بعد از آن عکس و یادداشتی از آن منتشر میکند.
او وارد زابل میشود و شروع میکند به دلسوزی و اشک ریختن و از گردوخاک گفتن ولی نمیگوید که در زابل کسی به استقبالش نمیآید تا عکسی بگیرد و منتشر کند و بگوید این منم غمخوار مردم در دل گرما و آفتاب و گردوخاک زابل با کتوشلواری خاکی! چرا مردم زابل «باغانی» را به آغوش میکشند ولی با نوریزاد کاری ندارند؟ اگر معلمان زابل امثال باغانی را میپذیرند و نمیگذارند تا به او سخت بگذرد اول به دلیل رسم مهماننوازیشان است و از دیگر سو به خاطر تلاش این فرد برای معیشت معلمان و استمرار او در حرکت صنفی معلمان و حضور او در سازوکار و زیست این بخش از جامعهست وگرنه این مردم رنجدیده را کاری با نگاه سیاسی این و آن نیست.
آقای نوریزاد! مردم زابل و زاهدان با افرادی مانند شما که به دنبال عکس گرفتن با این مردم رنجدیده و ایجاد شوی اینترنتی و رسانهای هستید کاری ندارند. این مردمان کسی که بالاترین شخص مملکت را به باد انتقاد میگیرد و مشکلی برایش ایجاد نمیشود ولی خودشان برای یک اعتراض کوچک معلمی در زاهدان سر از اطلاعات و تهدید در میآورند را نمیفهمند. جالب است که شما عکس میگیرید و دیگران باید به اطلاعات و حراست پاسخگو باشند! بهترست بدانید که رنج مردم آنجا بسیار عمیقتر از آن است که شما گمان میبرید. اینکه بگویی بیچاره سنیها به خاطر مذهبشان در رنجاند گرهی از مشکل این مردم نگشودهای و چیز مهمی نگفتهای. برای رنج مردم زابل که شیعه هستند چه پاسخی داری؟ آری مردم زاهدان و زابل در رنج و فقر زندگی میکنند و حاکمان را مقصر میدانند ولی امثال تو از درک آن عاجزید و عاجز خواهید ماند. آقای نوریزاد اگر برای شما نیاز بود تا برخوردهای غیرانسانی سال88 اتفاق بیافتد تا به بسیاری از ظلمها پی ببرید ولی این مردم هر روزه با تمام وجود انواع فشار و درد و رنج و ظلم را تحمل میکنند. قبل از وقایع 88 که شما مشغول قلمزدن در کیهانها بودید نیز میلیونها مزدبگیر و کارگر و معلم با نیازهای اولیه زندگی و معیشتشان درگیر بودند و بسیاری از اینان به جرم اعتراض برای غم نان انواع شکنجه و زندان را تحمل کردهاند. اینها همان مردم هستند و هنوز با همان غم نان و امنیت و آزادی دست به گریبانند و دیدار فلان به اصطلاح فعال سیاسی یا روزنامهنگار دوربین به دست گرهی از مشکلشان نخواهد گشود.
آقای نوریزاد! کسی که از «آشتی ملی» سخن میگوید و سعی دارد طبقات محروم سیستان و بلوچستان از سنی و شیعه را با گردنکلفتانِ بیدرد باهم آشتی دهد از درک غم و رنج محرومان بویی نبرده است و فعالیت سیاسی و اعتراضیاش از سطح همان کتوشلوار خاکی شده بهعنوان عمل انسان دوستانه و عکسهای بشردوستانه فراتر نخواهد رفت. کسی که نگران نفرت مردم محروم بلوچ و کرد و عرب از صاحبان ثروت و قدرت است و برای حل مشکل کشور پیشنهاد دوستی بین صاحبان ثروت و قدرت و محرومان استثمار شده را میدهد را چه به رنج این مردم؟ آقای نوریزاد مردم زاهدان و زابل نیازی به عکس گرفتن با شما که چیزی جز هزینه برای آنها ثمری نخواهد داشت ندارند. آنها دلیلی برای این هزینه دادن نمیبینند تا در نهایت آشتی ملی را برایشان به ارمغان ببری. این مردم گرسنهاند و از ستم طبقاتی کمرشان خم شده و این آن چیزی است که امثال شما توان درک آن را ندارید و هیچ گاه نخواهید خواست ریشههایش را دریابید. این مردم در زیر بار فقر و بیکاری له شدهاند و وطنپرستی شمارا نمیفهمند ولی مبارزه فلان فعال صنفی برای معیشت و غم نان را با پوست و خونشان درک میکنند و به آن آری خواهند گفت.
کسی میتواند خود را نگران و غمخوار مردم بداند که در سازوکار و سوختوسازِ زندگی این طبقات محروم جامعه حضور داشته باشد و با تئوری و عمل در جهت بهبود زندگی این مردم محروم گامی برداشته باشد. مردم به استقبال کسی خواهند رفت که حداقل ریشه درد آنان را دریابد و مشکل را صرفاً در سطح نزاع حاکمان خلاصه نکند. کسی که بتواند ریشهی اینهمه فقر و رنج و درد را در یک جامعه بهشدت سودمحور و طبقاتی درک کند. کسی که فراتر از شهرتطلبی عمل، تئوری و قلمش سودایی جز رنج این مردم نداشته باشد.
تحلیل روز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر