پوپولیسم چیست و پیامدهای آن کدام است؟
فیروز فرشی
این روزها به دنبال انتخابات در هر جائی از جهان غرب بیشترین توجه به عملکرد پوپولیست هاست و تازه ترین از ایندست انتخابات برزیل و پیو ستن آن به صف کشورهای است که تحت حکومت پوپولیستی اداره می شوند. بدنبال هر اتفاقی از ایندست سیاستمداران،تحلیلگران وهمچنین خود نقش آفریننان و مبلغان پوپولیست ایده ها، تفسیرها و بحث های بسیاری منتشر میکنند.
و عنوان هائی چون “موج مقاومت ناپذیر پوپولیسم” ، “پیشروی اجتناب ناپذیز ” یا بقول Nigel Farage “سونامی” پوپولیسم از یکسو و پس از انتخابات اخیرهلند و فرانسه عنوان هائی چون ” گذر به پسا پوپولیسم” و”عادی شدن دوباره اوضاع” از سوی دیگر بر صفحات روزنامه ها نقش می بندد. هر دو این ادعا ها به اعتبار واقعیت ها مردودند.
واژه پوپولیسم برای نامیدن پدیده های متفاوتی که در نگاه اول نافی همدیگرند به کار رفته است. آشفتگی عجیبی است راست و چپ، دموکراتیک و ضد دموکراتیک، لیبرال و ضد لیبرال همه بیکسان می تواند پوپولیست خوانده شود.
مردم، توده، خلق، عوام الناس، مردم کوچه وبازار بخشی از واژه های محبوب هر سیاستمداری است. هرکه برای دست یافتن به قدرت وارد گود سیاست میشود دوست دارد وسیع ترین طیف را مخاطب قرار دهد. همه کس مدعی است که آماج اش بهروزی و سعادت مردم است.
در انتخابات آمریکا ترامپ و ساندرز به یکسان بر چسب پوپولییست خوردند. اغلب پوپولیست را مترداف با عوامفریب همچنین “ضد نظم مستقر” بکارمی برند. جنبش Podemos در اسپانیا و Syriza در یونان و حزب هوگو چاوز به یکسان پوپولیست نامیده شدند. اغلب از پوپولیست راست و پوپولیست چپ سخن میرود. وجه اشتراک این ها چیست؟
به گفته هانا آرنت قضاوت سیاسی عبارتست از توانائی تفکیک و ترسیم حد و مرزهای روشن بین مقولات مختلف است. یک کاسه کردن این همه آیا نشان ناکامی قضاوت سیاسی نیست؟
مشخصه پوپولیسم
از نظر Jan-Werner Müller مشخصه پوپولیسم در این است که پوپولیست ها خود را و فقط خود را نماینده و سخنگوی مردم یا آنچنانکه خود میگویند “مردم اصیل” یا “اکثریت خاموش” میدانند و پیشاپیش هر مدعی دیگری را غیر مشروع میدانند.
Jan-Werner Müller توضیح میدهد درست بدلیل قائل بودن پوپولیست ها به حق انحصاری نمایندگی مردم برای خودشان ضدیت آنان را با کثرت گرائی و چند حزبی موجب میشود. هر جا که پوپولیست ها به قدرت رسیدند با استفاده از تمامی امکانات در دسترس اشان احزاب مخالف را به شدت محدود و نهادهای مدنی را به حاشیه رانده اند. پوپولیست ها رقبای سیاسی خود را فاسد و دغلکار می نامند و هر ناکامی خود را با تئوری توطئه توضیح میدهند. اما معیار تعیین کننده نه ضدیت با نخبگان یا ارباب قدرت بلکه ادعای نیابت انحصاری مردم است. دیگران نیز میتوانند منتقد نخبگان یا ارباب قدرت باشند و چنین نقد ومخالفتی آنان را به پوپولیست بدل نمی کند.
رای دهندگان به پوپولیست ها به الزام پوپولیست نیستند، یعنی به الزام به ایده تعیین کننده ضد کثرت گرائی آنان باور ندارند.
پوپولیست کل همگن و یکپارچه ای جعل می کنند که آنرا “مردم” یا “مردم اصیل” میخوانند. از نظر آنان این کل یکپارچه اراده واحدی دارد و خواست های همانند دارند و نیابت انحصاری این منویات درانحصار پوپولیست ها است.
همانگونه که هابرماس میگوید مردم تنها به صیغه جمع پدیدار میشوند. یعنی در تکثر و فردیت و تنوع خواسته ها و عقاید شان ظاهر میشوند. خواسته ها و باورها مردم با زمان و تغییر شرایط تغییر می کنند.
Nigel Farage بعد از اعلام نتیجه رفراندم آن را پیروزی “مردم اصیل” اعلام کرد. بدین ترتیب اصالت ۴۸ در صد مردم را که به ماندن در اتحادیه اروپا رای دادند را مورد تردید قرار داد.
از چه رو پوپولیسم خطر مهلکی برای دموکراسی است؟
نزدیک به دو دهه پیش ایده جنجالی فرانسیس فوکویاما “پایان تاریخ” بحث بسیاری برانگیخت. مدعای اصلی وی این بود که با شکست سوسیالیسم دیگر هیچ رقیب جدی برای دموکراسی لیبرال وجود ندارد، اینجا و آنجا ایدئولوژی های دیگری میتواند طرفدارانی داشته باشد اما رقیبی قدر برای دموکراسی لیبرال نخواهد بود.
با اینهمه اکنون دموکراسی در وضعیت خوبی نیست. هرچند ایدئولوژی رقیب ای نیست که هر روز ایده آل های آن را به چالش کشد با وجود این خطر عمده برای دموکراسی از پوپولیسم میاید که با وعده دروغین بهبود دموکراسی درعرصه بالاترین فضیلت آن ” بگذارید خود مردم حکومت کند” دموکراسی لیبرال را به چالش می کشد.
جاذبه پوپولیسم را می توان تا حدودی به وعده های تحقق نیافته دموکراسی، که به لحاظی نمی توانست هم تحقق یابد نسبت داد. مدعای دموکراسی این است که می خواهد نه فقط اکثریت بلکه همه را در حکومت شریک کند. این مهم حتی در آتن نیز تحقق پیدا نکرد بهر حال آتن بیش از هر زمان دیگری بدین ایده نزدیک شد.
پوپولیسم که خود زائیده دموکراسی است واز دل دموکراسی نیابتی بیرون آمده چنین وانمود می کنند که مردم می توانند اراده و قضاوت یکسان و در نتیجه خواست و وکالت واحدی داشته باشند. و پوپولیست ها نمایندگی مشروع و انحصاری چنین وکالتی دارند.
پوپولیسم از کجا نیرو میگیرد؟
واقعیت اینست که رای دهندگان به پوپولیست ها به ویژه در اروپا را می توان در مقوله خاصی جای داد. اینان اغلب مذکر، کم در آمد و با سطح تحصیل بالنسبه پائین هستند. این ویژه گی برای ایالات متحده نیز صدق میکند ولی در آمریکای جنوبی صادق نیست.
سیاستمداران و روزنامه نگاران اغلب بین دو نظر متضاد نوسان می کنند از یکسو پوپولیست ها را ساده اندیش و عوامفریب ترسیم میکنند که برای مسائل پیچیده راه حل های دروغین ساده ارائه می کنند و از سوی دیگر ادعا مکنند که پوپولیست ها در نهایت حرف دل حقیقی مردم را به زبان می آورند. بطور مثال برخی سیاستمداران سوسیال دموکرات توجیه می کنند که طبقه کارگر از خارجی ها خوششان نمی آید و نمی شود کاریش کرد.
اما واقعیت های از ایندست صعود یا زوال پوپولیست ها توضیخ نمی دهند . ترامپ بدون شک موفق شد جمعی را متقاعد کند که خود را در جنبشی چون هویت نژاد سفید تعریف کنند.اما چنین استنباطی و قرار گرفتن در این یا آن مقوله می تواند با زمان تغییر کند همچنانکه کثیری از این گروه پیش از رای دادن به ترامپ دو بار به اوباما رای دادند.
یک کشاورز فرانسوی می توانند با بسیاری از عقاید و سیاست های ماری لوپن اختلاف جدی داشته باشد و در عین حال بدلیل وعده انتخاباتی مشخصی که ماری لوپن برای کشاورزی دارد به وی رای دهد.
ترسیم پوپولیسم بعنوان جنبش توده خشمگین ای که از احزاب سنتی فاسد و نخبگان به کلی نا امید شده با واقعیت همخوان نیست. در هیچ جا پوپولیست بدون حمایت موثر احزاب محافظه کار و همیاری نخبگان محافظه کار جا افتاده موفق نشده اند. سمت گیری محافظه کاران نقش موثری در سرنوشت پوپولیست ها دارد همچنان در دوران جنگ حمایت آنان عامل مهمی در پیروزی فاشیت ها داشت.
علیرغم یکه تازی ترامپ، وی به نیابت ازمثلا طبقه گارگر سفید خشمگین به قدرت نرسید. نظر سنجیها نشان میدهند که ۹۸ درصد رای دهندگان سنتی حزب جمهوریخواه علیرغم همه تردیدها و بی اعتمادی اشان به ترامپ رای دادند.
کارزار بی اعتبار کردن هیلاری کلینتون که عامل تعیین کنندهای در پیروزی ترامپ و شکست کلینتون بود از دهه ۹۰ یعنی چند دهه زودتر ازمبارزه انتخاباتی ترامپ اغاز شده بود. بعلاوه بسیاری از سنگین وزنهای حزب جمهوریخواه فعالانه ترامپ را یاری دادند.
در اینجا اشاره به دو نمونه دیگر از سمتگیری محافظه کاران و تاثیر آن بر کار زار پوپولیست ها روشنگر است. اولی مورد انتخابات هلند است در سال ۲۰۱۸. در این انتخابات Geert Wilders کاندید پوپو لیست از رقیب محافظه کارش Mark Rutte شکست خورد اما این حادثه شکست سخت تری برای دمکراسی و موفقیتی برای پوپولیسم بود زیرا که Mark Rutte برای رای آوردن بخشی از سیاست های پوپولیستی رقیب اش را کپی کرد ودر مقوله حاد بر خورد با مهاجرین مفتضحانه تراز رقیب پوپولیست اش عمل کرد. هر چند Mark Rutte پوپولیست نیست زیرا که ضد تکثر حزبی ومدعی نمایندگی انحصاری “مردم اصیل” نیست اما لکه ننگ چرخش به راست در فرهنگ سیاسی و کپی کردن سیاست پوپولیست ها را در کارنامه اش ثبت کرده است.
مورد دوم نمونه مخالف است، انتخابات اطریش. در این انتخابات به طور وسیع پیروزی قاطع کاندیدای پوپولیست Norbert Hofer پیش بینی میشد اما سمت گیری محافظه کاران معادله را برهم زد. محافظه کاران بسیاری در شهرها و روستا ها مخالفت صریح شان را با عقاید Norbert Hofer با مردم در میان گذاشتند. این انتخابات همچنین نادرستی ایده رایج روستائیان به پوپولیست رای میدهند را هم نشان داد.
پوپولیست ها بطور اجتناب نا پذیری جامعه را به سمت قطبی شدن میرانند. هر کس که با آنها نیست دشمن خلق است زیرا آنان و فقط آنان به تنهائی خلق را نمایندگی می کنند. اردوغان در جمع هوادارنش خطاب به اپوزیسیون گفت “مردم مائیم شما کی هستید” این بیان صریح احساس مشترک همه پوپولیست ها ست.
برخی منابع
What Is Populism?
by Jan-Werner Müller
by Jan-Werner Müller
by Jan-Werner Müller
Prof kemal gozler
از: گویا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر