حیوان دوستی آنهم از نوع دیگر
سیامک حمیدی
در تهرانِ جمهوری اسلامی کم نیستند خانمها و آقایانی که غذای ماندنی و دور ریختنی خود را هرگز دور نمیریزند. چون این غذاها را بیرون از فانهای زباله تلنبار میکنند تا گربههای ولگرد نیاز روزانهی خود را از آن تأمین نمایند. به طبع موشها و کلاغها هم از این همه بخشش بینصیب نمیمانند و به اندازهی نیاز خود از این همه اهدایی آدمهای شهرنشین سهم میبرند. آدمهایی که برای زیستن در شهرهای امروزی سازوکارهای روستا را مناسب میبینند.
گروهی از مردم هم با غذای مانده و اضافی خود راهی بوستانهای شهر تهران میشوند و آنوقت غذاهای خود را روی گذر پارک ولو میکنند تا گربههای ولگرد به قدر کافی از آن بخورند. در نتیجه پیادهروی بوستانهای تهران رنگ و بویی از خورشت قیمه یا باقلاپلو را همیشه با خود به همراه دارد. جدای از این بسیاری از مردم هم دل و رودهی ماهی و مرغ خودشان را دور نمیریزند. چون در بوستانهای شهر بسیاری از گربههای ولگرد را به مهمانی همین دل و روده یا گوشتهای اشغالی خود فرامیخوانند. انگار روستانشینان ما بخواهند از روی ایوانِ خانه گوشتهای دورریختی خود را برای گربهشان در حیاط پرت کنند. پیداست که آنان در محیط پارک با همین رفتارهای ناصواب و غیر بهداشتی، حیوان دوستی خودشان را برای رهگذران به نمایش میگذارند. تازه آنوقت که مگس و پشه از سر و کول همین آدمهای حیوان دوست بالا میرود، باز هم نمیخواهند بفهمند که موضوع چیست؟
بچه پولدارهای تهران شیوههای نوتری را در خصوص رساندن غذا به گربهها به کار میگیرند. آنان پیش از رفتن به پارک از "سوپر" بین راهشان برای گربهها میگو یا جگر بستهبندی شدهی گوسفند میخرند. آنوقت جگر و میگو را زیر پای گربههای پارک میریزند و خودشان از این صحنهی انساندوستانه به وجد میآیند و به واقع بیاعتنا به سالمسازی و بهداشت محیط زیست شهری نیاز روانی و فردی خودشان را برمیآورند. ضمن آنکه غذا دادن به گربههای ولگرد هر روز در تهران رشد میگیرد. چنانکه عدهای وظیفهی خود را در آن میبینند که حتا غذای خانگی و طبخ شدهای برای گربهها فراهم ببینند. این گروه که در حیوان دوستی ایشان هیچ شکی برای آدم باقی نمیماند، ابتدا گردن و بال مرغ را از مرغفروشیها میخرند و سپس آن را با نان خشک و تعدادی سیبزمینی میپزند و سرآخر با همین غذای پخته شده به سراغ گربههای پارک میروند. مشتاقان چنین شیوهای غذای هر گربهای را جداگانه در ظرفهای یکبار مصرف قرار میدهند تا گربهها به راحتی غذایشان را بخورند. جدای از این، گربهها از نوشیدن نوشابههای باب روز هم سهم میبرند. چون پپسی و دوغ را هم در همان ظرفهای یکبار مصرف برایشان کنار میگذارند. حتا چهبسا همهی این نوشیدنیها و خوردنیها را در سینی میچینند تا به گمان خودشان برای گربه سنگ تمام بگذارند. با این همه، در نهایت تمامی ظرفهای آلوده و چرب و چیلی به همراه تهماندهی غذاها در همان فضای پارک رها میشوند. حتا از ایشان کسی به آلودگی بصری عابران و رهگذران نمیاندیشد. در عوض آنان از رفتار خود خیلی هم راضی به نظر میرسند. چون به ظاهر توانستهاند حیوان دوستی خودشان را برای این و آن به نمایش بگذارند.
گفتنی است که لشکر چند میلیونی گربههای ولگرد، گسترهی شهر تهران را به سفرهخانهای همیشگی برای خود بدل نمودهاند. گربهها چهبسا قسمتی از غذای خود را از فانهای زبالهی شهری تأمین میکنند. چون شهرداری تهران به تفکیک زباله چندان بهایی نمیدهد و اکثر مردم زبالههای تر و خشک خود را خیلی راحت به هم میآمیزند. همچنین فانهای زباله به تمامی روباز هستند و در معرض نور خورشید به سر میبرند. بیمارستانها و درمانگاههای رسمی یا غیر رسمی شهر هم چهبسا زبالههای بیمارستانی خود را در همین فانهای همگانی تخلیه میکنند. جدای از گربهها، موشها، کلاغها و پرندگان دیگر هم از کندوکاو در غذای همین فانهای روباز جا نمیمانند. پیداست که با همین بیتفاوتی و ولانگاری مدیران شهری، انواع و اقسام ویروس نایاب و کمیاب نیز خیلی راحت حضورشان را در فضای آسیبزای شهر اعلام میکنند.
فاجعه زمانی فزونی میگیرد که عدهای ضمن راهیابی به دنیای گربهها، نمونههای مناسبی از آنها را شکار میکنند و به مشتاقان نگهداری آن میفروشند. خریداران این گروه از گربهها به واقع فرق و فاصلهای بین گربههای ولگرد و گربههای خانگی آموزش دیده نمیبینند. انگار با تظاهر به دوست داشتن گربه، آلودگی و بیماری آنها را به فراموشی میسپارند.
گروهی از شهرنشینان تهرانی زمینههای کافی آماده میکنند تا همین گربههای ولگرد در مجتمعهای مسکونی حضور یابند. در این صورت پارکینگ، راهپله و پشت بام مجتمع به محلی امن برای سکنا و آمدوشد گربه تبدیل میشود. به واقع با چنین راهکار ناصوابی کارشان را آسان میکنند. آنوقت مواد خوراکی و غذاهای مانده به راحتی در هر جایی از مجتمع که بخواهند رها میگردد. بدون آنکه کسی به نظافت و جمعآوری ضایعات ریخته شده بیندیشد. با این همه از گروه ایشان کمتر کسی حاضر است که گربههایی از این دست را به طور اختصاصی در واحد مسکونی خود پناه بدهد.
همچنین بسیاری از شهرنشینان تهرانی که از آموزشهای شهروندی دنیای امروز جا ماندهاند، در الگویی از آنچه که در روستاها و جاهای دور افتادهی کشور میگذرد، ضایعات مواد غذایی را از پنجرهی اتاقشان در خیابانهای شهر رها میکنند. دوستی با گربه و پرندگان آسمان بهانهای مناسب برای رفتارهایی از این دست قرار میگیرد. گویا با این ابتکار عمل میخواهند در رساندن غذا به گربهها و پرندگان تسهیلگری به عمل آورند. پیداست که آنان به زندگی شهری چندان اعتنایی ندارند. چون آرامش و تعلق خاطر خود را درست در همان روستایی میجویند که روزگار کودکی خود را در آن به سر آوردهاند. چنانکه سودجویی از هنجارهای روستامآبانه را در ارتباطهای شهری خود نیز شایسته میدانند. تا جایی که کسی از ایشان به آلودگی این گربههای ولگرد نمیاندیشد. حتا از زندگی اروپاییان تصوری کاذب در ذهنشان میپرورانند. چون به گمان خویش میخواهند گربهها را دوست داشته باشند، اما فضای عمومی شهر را با همین دوست داشتن کاذب به گند میکشانند و با رفتار غیر شهروندی خود آلودگی بصری را برای رهگذران و عابران بر جای میگذارند.
شهرداری تهران آلودگی بصری فضای شهر را به هیچ میشمارد و به همراه سازوکارهایی که دولت جمهوری اسلامی برمیگزیند به آموزش شهری و شهروندی مردم چندان اعتنایی ندارد. صدا و سیما و دیگر رسانههای جمهوری اسلامی نیز نقش خود را در آموزش شهروندان تهرانی نادیده میانگارند. همچنان که از جاماندگی فرهنگی بسیاری از عوامالناس در راستای ترویج باروهای دینی خود سود میجویند. چون در رسالههای مراجع دولتی هرگز نمیتوان از سالمسازی محیط زیست شهری نشانی یافت. تازه همین مراجع گربه را جایی نگفتهاند که نجس است. در نتیجه این فقط سگهای ولگرد هستند که آنها را از خیابانهای شهر پس میرانند. در عین حال با پس راندن سگها جایی مناسب برای گربههای غیر خانگی باز کردهاند. ولی موشها آنقدر فزونی گرفتهاند که گربهها هم نقش خود را در شکار آنها به فراموشی میسپارند. جدای از این گربه و موش در تهران دارند اجتماعی میشوند تا آنجا که موشها هیچ بیم و هراسی از گربه به دل راه نمیدهند.
طبیعت به همراه حیوانات خود بخشی همیشگی از محیط زیست آدمها به حساب میآید. چنانکه نمیتوان با تخریب و آلوده کردن طبیعت و محیط زیست انسانها، حیوانات آن را دوست داشت. طبیعت سالم به حتم آرامش روانی انسان را هم تأمین خواهد کرد. اما طبیعت آلوده به انواع و اقسام ضایعات و نخاله، از این آرامش روانی خواهد کاست. در عین حال همراه با دست بردن به طبیعت، تخریب آن هم ممکن میگردد. چنانکه اگر طبیعت سالم بماند دستیابی به غذای سالم هم برای حیوانات کاری مشکل نخواهد بود. جدای از این از انسانها کسی لازم نیست که برای گربهها یا حیوانات دیگر دل بسوزاند. چون به جای همهی اینها بهتر است از تخریب و آلوده کردن محیط زیست شهری بپرهیزند.
گروهی از مردم هم با غذای مانده و اضافی خود راهی بوستانهای شهر تهران میشوند و آنوقت غذاهای خود را روی گذر پارک ولو میکنند تا گربههای ولگرد به قدر کافی از آن بخورند. در نتیجه پیادهروی بوستانهای تهران رنگ و بویی از خورشت قیمه یا باقلاپلو را همیشه با خود به همراه دارد. جدای از این بسیاری از مردم هم دل و رودهی ماهی و مرغ خودشان را دور نمیریزند. چون در بوستانهای شهر بسیاری از گربههای ولگرد را به مهمانی همین دل و روده یا گوشتهای اشغالی خود فرامیخوانند. انگار روستانشینان ما بخواهند از روی ایوانِ خانه گوشتهای دورریختی خود را برای گربهشان در حیاط پرت کنند. پیداست که آنان در محیط پارک با همین رفتارهای ناصواب و غیر بهداشتی، حیوان دوستی خودشان را برای رهگذران به نمایش میگذارند. تازه آنوقت که مگس و پشه از سر و کول همین آدمهای حیوان دوست بالا میرود، باز هم نمیخواهند بفهمند که موضوع چیست؟
بچه پولدارهای تهران شیوههای نوتری را در خصوص رساندن غذا به گربهها به کار میگیرند. آنان پیش از رفتن به پارک از "سوپر" بین راهشان برای گربهها میگو یا جگر بستهبندی شدهی گوسفند میخرند. آنوقت جگر و میگو را زیر پای گربههای پارک میریزند و خودشان از این صحنهی انساندوستانه به وجد میآیند و به واقع بیاعتنا به سالمسازی و بهداشت محیط زیست شهری نیاز روانی و فردی خودشان را برمیآورند. ضمن آنکه غذا دادن به گربههای ولگرد هر روز در تهران رشد میگیرد. چنانکه عدهای وظیفهی خود را در آن میبینند که حتا غذای خانگی و طبخ شدهای برای گربهها فراهم ببینند. این گروه که در حیوان دوستی ایشان هیچ شکی برای آدم باقی نمیماند، ابتدا گردن و بال مرغ را از مرغفروشیها میخرند و سپس آن را با نان خشک و تعدادی سیبزمینی میپزند و سرآخر با همین غذای پخته شده به سراغ گربههای پارک میروند. مشتاقان چنین شیوهای غذای هر گربهای را جداگانه در ظرفهای یکبار مصرف قرار میدهند تا گربهها به راحتی غذایشان را بخورند. جدای از این، گربهها از نوشیدن نوشابههای باب روز هم سهم میبرند. چون پپسی و دوغ را هم در همان ظرفهای یکبار مصرف برایشان کنار میگذارند. حتا چهبسا همهی این نوشیدنیها و خوردنیها را در سینی میچینند تا به گمان خودشان برای گربه سنگ تمام بگذارند. با این همه، در نهایت تمامی ظرفهای آلوده و چرب و چیلی به همراه تهماندهی غذاها در همان فضای پارک رها میشوند. حتا از ایشان کسی به آلودگی بصری عابران و رهگذران نمیاندیشد. در عوض آنان از رفتار خود خیلی هم راضی به نظر میرسند. چون به ظاهر توانستهاند حیوان دوستی خودشان را برای این و آن به نمایش بگذارند.
گفتنی است که لشکر چند میلیونی گربههای ولگرد، گسترهی شهر تهران را به سفرهخانهای همیشگی برای خود بدل نمودهاند. گربهها چهبسا قسمتی از غذای خود را از فانهای زبالهی شهری تأمین میکنند. چون شهرداری تهران به تفکیک زباله چندان بهایی نمیدهد و اکثر مردم زبالههای تر و خشک خود را خیلی راحت به هم میآمیزند. همچنین فانهای زباله به تمامی روباز هستند و در معرض نور خورشید به سر میبرند. بیمارستانها و درمانگاههای رسمی یا غیر رسمی شهر هم چهبسا زبالههای بیمارستانی خود را در همین فانهای همگانی تخلیه میکنند. جدای از گربهها، موشها، کلاغها و پرندگان دیگر هم از کندوکاو در غذای همین فانهای روباز جا نمیمانند. پیداست که با همین بیتفاوتی و ولانگاری مدیران شهری، انواع و اقسام ویروس نایاب و کمیاب نیز خیلی راحت حضورشان را در فضای آسیبزای شهر اعلام میکنند.
فاجعه زمانی فزونی میگیرد که عدهای ضمن راهیابی به دنیای گربهها، نمونههای مناسبی از آنها را شکار میکنند و به مشتاقان نگهداری آن میفروشند. خریداران این گروه از گربهها به واقع فرق و فاصلهای بین گربههای ولگرد و گربههای خانگی آموزش دیده نمیبینند. انگار با تظاهر به دوست داشتن گربه، آلودگی و بیماری آنها را به فراموشی میسپارند.
گروهی از شهرنشینان تهرانی زمینههای کافی آماده میکنند تا همین گربههای ولگرد در مجتمعهای مسکونی حضور یابند. در این صورت پارکینگ، راهپله و پشت بام مجتمع به محلی امن برای سکنا و آمدوشد گربه تبدیل میشود. به واقع با چنین راهکار ناصوابی کارشان را آسان میکنند. آنوقت مواد خوراکی و غذاهای مانده به راحتی در هر جایی از مجتمع که بخواهند رها میگردد. بدون آنکه کسی به نظافت و جمعآوری ضایعات ریخته شده بیندیشد. با این همه از گروه ایشان کمتر کسی حاضر است که گربههایی از این دست را به طور اختصاصی در واحد مسکونی خود پناه بدهد.
همچنین بسیاری از شهرنشینان تهرانی که از آموزشهای شهروندی دنیای امروز جا ماندهاند، در الگویی از آنچه که در روستاها و جاهای دور افتادهی کشور میگذرد، ضایعات مواد غذایی را از پنجرهی اتاقشان در خیابانهای شهر رها میکنند. دوستی با گربه و پرندگان آسمان بهانهای مناسب برای رفتارهایی از این دست قرار میگیرد. گویا با این ابتکار عمل میخواهند در رساندن غذا به گربهها و پرندگان تسهیلگری به عمل آورند. پیداست که آنان به زندگی شهری چندان اعتنایی ندارند. چون آرامش و تعلق خاطر خود را درست در همان روستایی میجویند که روزگار کودکی خود را در آن به سر آوردهاند. چنانکه سودجویی از هنجارهای روستامآبانه را در ارتباطهای شهری خود نیز شایسته میدانند. تا جایی که کسی از ایشان به آلودگی این گربههای ولگرد نمیاندیشد. حتا از زندگی اروپاییان تصوری کاذب در ذهنشان میپرورانند. چون به گمان خویش میخواهند گربهها را دوست داشته باشند، اما فضای عمومی شهر را با همین دوست داشتن کاذب به گند میکشانند و با رفتار غیر شهروندی خود آلودگی بصری را برای رهگذران و عابران بر جای میگذارند.
شهرداری تهران آلودگی بصری فضای شهر را به هیچ میشمارد و به همراه سازوکارهایی که دولت جمهوری اسلامی برمیگزیند به آموزش شهری و شهروندی مردم چندان اعتنایی ندارد. صدا و سیما و دیگر رسانههای جمهوری اسلامی نیز نقش خود را در آموزش شهروندان تهرانی نادیده میانگارند. همچنان که از جاماندگی فرهنگی بسیاری از عوامالناس در راستای ترویج باروهای دینی خود سود میجویند. چون در رسالههای مراجع دولتی هرگز نمیتوان از سالمسازی محیط زیست شهری نشانی یافت. تازه همین مراجع گربه را جایی نگفتهاند که نجس است. در نتیجه این فقط سگهای ولگرد هستند که آنها را از خیابانهای شهر پس میرانند. در عین حال با پس راندن سگها جایی مناسب برای گربههای غیر خانگی باز کردهاند. ولی موشها آنقدر فزونی گرفتهاند که گربهها هم نقش خود را در شکار آنها به فراموشی میسپارند. جدای از این گربه و موش در تهران دارند اجتماعی میشوند تا آنجا که موشها هیچ بیم و هراسی از گربه به دل راه نمیدهند.
طبیعت به همراه حیوانات خود بخشی همیشگی از محیط زیست آدمها به حساب میآید. چنانکه نمیتوان با تخریب و آلوده کردن طبیعت و محیط زیست انسانها، حیوانات آن را دوست داشت. طبیعت سالم به حتم آرامش روانی انسان را هم تأمین خواهد کرد. اما طبیعت آلوده به انواع و اقسام ضایعات و نخاله، از این آرامش روانی خواهد کاست. در عین حال همراه با دست بردن به طبیعت، تخریب آن هم ممکن میگردد. چنانکه اگر طبیعت سالم بماند دستیابی به غذای سالم هم برای حیوانات کاری مشکل نخواهد بود. جدای از این از انسانها کسی لازم نیست که برای گربهها یا حیوانات دیگر دل بسوزاند. چون به جای همهی اینها بهتر است از تخریب و آلوده کردن محیط زیست شهری بپرهیزند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر