کاخ شاه ایران، ۵۰ سال پیش از حمله حماس به اسراییل
فرامرز داور - ایران وایر
درست ۵۰ سال پیش از حمله حماس به اسراییل در ۱۴مهر۱۴۰۲ در عملیات «طوفان القاصی»، مصر و سوریه با حمایت برخی دیگر از کشورهای عربی، به اسراییل حمله کردند که از آن با نام جنگ «یوم کیپور» یاد میشود. این مقاله به تفاوت واکنش ایران در فاصله ۵۰ سال به یک بحران عمیق منطقهای در نزدیکی مرزهایش میپردازد.
برخلاف تهدیدهای مداوم اسراییل توسط «علی خامنهای» و بیپروایی از کشتن شدن فلسطینیان براثر ماجراجوییهایی شبهنظامیان مورد حمایت جمهوری اسلامی، خصوصا حماس، سیاست ایران پیش از انقلاب، حمایت از حقوق فلسطینیان و کنترل اسراییل از طریق رابطه تجاری و کنسولی و تامین نفت مورد نیاز آن کشور بوده است.
بامداد ۱۵مهر۱۳۵۲ در روز یوم کیپور، از بزرگترین جشنهای مذهبی یهودیان، مصر و سوریه غافلگیرانه حمله به اسراییل را آغاز کردند که شباهتهایی با حمله حماس در ۵۰ سال بعد در همان روز به اسراییل دارد. در اولین ساعات حمله، نیروهای مصری از آبراه سوئز گذشتند و در صحرای سینا با نیروهای اسراییلی درگیر جنگی سخت شدند.
نزدیک به ۲ هزار کیلومتر آن طرف از تلآویو، در تهران در آن دوره، از میان وزرای ایران فقط وزیر خارجه بود که هر روز صبح ساعت ۱۱ با شاه دیدار و ضمن گزارش وقایع شبانهروز اخیر و مشورت با او، دستورات مربوطه را هم دریافت میکرد.
اگر شاه در سفر بود، گزارش با پیک مخصوص به دست او می رسید و درصورتیکه وزیر در ماموریت خارجی بود، قائممقام وزارت خارجه به دیدار شاه می رفت و وظایف وزیر را در غیاب او انجام می داد. در زمان حمله اعراب به اسراییل در مهر۱۳۵۲، «عباسعلی خلعتبری»، وزیر خارجه وقت ایران، برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک بود و از آنجا به آرژانتین میرفت. «احمد میرفندرسکی»، قائممقام او باید برای ارائه گزارش، به دیدار شاه میرفت.
مامور کشیک وزارت خارجه ایران سحرگاه روز ۱۴مهر۱۳۵۲ به میرفندرسکی تلفنی اطلاع داد که مصریها از کانال سوئز گذشتند و به ساحل شرقی رسیدند، و در حال پیشرفت در شبه جزیره سینا هستند.
میرفندرسکی چند ساعت بعد، در ساعت مقرر عازم کاخ و دیدار با شاه شد: «بهنظر من، خیلی با تعجب و تحسین در این واقعه نگریست، مثل اینکه چنین انتظاری اصلا نداشت. فقط گزارش به عرض رسید و همان اصطلاح معروف انگلیسی: صبر کن، ببين».
درگیری میان نیروهای مصری و اسراییلی در صحرای سینا در روز دوم هم ادامه داشت. در این زمان، شاه در زمان دریافت گزارش روزانه میرفندرسکی از او خواست تا برای «انور سادات»، رییسجمهور وقت مصر که دوستی بسیار نزدیکی با او داشت، تلگراف تبریکی ارسال شود:
«اعلیحضرت دستور دادند تلگراف تبریکی بزنید و Comportment سربازان مصری را به ایشان تبریک بگویید.... . این درحالی بود که نیروهای مصری هنوز در جنگ برتری داشتند. بعد علاوه کردند که راستی ترجمه دقیق کلمه چیست؟ عرض کردم "میتوان گفت رفتار، منش" اعلیحضرت لبخندی زد و گفت "میتوان گفت به درد من نمیخورد". عرض کردم باید تحقیق کنم و اگر کلمه دیگری بود بعرض میرسانم».
واکنش اولیه شاه، تمجید از مصر بود. عصر همان روز، سفیر شوروی تقاضای وقت ملاقات با شاه کرده بود. سفیر شوروی در جریان حمله اعراب به اسراییل به شاه گفته بود که مسکو میخواهد با هواپیما و از طریق بغداد برای نظامیان اعراب دارو غذا بفرستد.
در غیاب وزیر خارجه، میرفندرسکی در جلسه حاضر بود و جلسه را اینطور روایت میکند:
«اعلیحضرت فکری کردند و گفتند بله کار خوبی است، ولی چه لزوم دارد که با هواپیما باشد؟ میتوانید با ترن بفرستید ما در ایران جادههای خوب داریم. می توانید با کامیون بفرستید... . صحبت به همینجا تقریبا تمام شد و سفیر رفت. فقط به من دستور دادند که مطالعه کنید... در حدود ساعت ۷ بعدازظهر بود که سفیر شوروی تلفن کرد و گفت ما تقاضا داریم موافقت شود شش فروند هواپیما حامل وسایل یدکی برای ایرفلوت ما در بغداد، از آسمان ایران عبور کند».
میرفندرسکی همانجا به دربار تلفن کرد، اما معلوم شد شاه برای شام در کاخ ملکه مادر است.
«با تلفن خدمتشان عرض کردم تقاضای سفیر شوروی از این قرار است، فرمودند بله اجازه بدهید ولی Ca Soit une fois Pour toute، فقط همین یک بار باشد».
در جریان حمله اعراب به اسراییل که بهار ۱۳۴۷رخ داد، یعنی اولین حمله اعراب به اسراییل که به جنگ ۶ روزه هم معروف است، ایران در زمان وزارت خارجه اردشیر زاهدی به هواپیماهای جنگی شوروی اجازه داده بود که از روی خاک ایران برای کمک به اعراب پرواز کنند.
زاهدی پس از شروع جنگ، تنها وزیر خارجه مسلمانی بود که با «آبا ابان» وزیر خارجه اسراییل، در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ملاقات کرده بود. او گفته بود که «احساس کردم از این طریق شاید بتوان راهحلی برای بحران منطقه جستوجو کرد تا از جنگ و خونریزی بیهوده جلوگیری کرد».
ملاقات وزرای خارجه ایران و اسراییل پس از جنگ شش روزه اعراب و اسراییل در سال ۱۳۴۷، در هتل «والدورف آستوریا» نیویورک انجام شد. ابان به دیدار زاهدی رفته و خواهان سفر خصوصی و محرمانه به تهران بود. «به او گفتم دلم می خواهد هرچه زودتر صلح به مرحله اجرا دربیاید و قطعنامه ۲۴۲ تحقق یابد تا بهجای اینکه شما را بهطور محرمانه و خصوصی به تهران بیاوریم، روز روشن و با قالی قرمز به استقبال شما بیاییم و بهعنوان دو همکار باهم دیدار رسمی داشته باشیم».
با اینکه ایران به درخواست وزیر خارجه اسراییل برای سفر به تهران روی گشاده نشان نداده بود، اما در شهریور ۱۳۴۸، حدود یک سال پس از جنگ شش روزه، «یوسف نجار»، نماینده سازمان آزادیبخش فلسطین، به تهران رفت و رسما در ایران مهمان شد.
در جریان سفر «یاسر عرفات»، رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین که برای سخنرانی در مجمع عمومی عازم نیویورک شده بود، سفیر ایران در آمریکا برای او گل فرستاده بود. هرچند این اقدام باعث دلخوری دولت وقت آمریکا و اعتراض به او شد که «چرا مدافع استرداد سرزمین های اشغالی هستید»، سفیر وقت ایران به مقامهای آمریکایی گفته بود «چرا از کیسه خلیفه میبخشید. آلاسکا را دارید، میتوانید به آنها ببخشید».
در آن دوره، نمایندگان سازمان آزادیبخش فلسطین چند باری هم از ایران کمکهای مالی دریافت کرده بودند که نشانه توجه ایران به سرنوشت فلسطین بود. هرچند سازمان آزادیبخش فلسطین به گروههای مخالف شاه آموزشهای نظامی میداد و پاسخ همراهی ایران را با تقویت مخالفان شاه میداد.
ایران در آن زمان رسما خواستار عقبنشینی اسراییل به مرزهای پیش از جنگ شش روزه بود و صریحا اعلام می کرد که اورشلیم یا بیت المقدس به ادیان سهگانه جهان تعلق دارد و نباید منحصرا توسط یکی از این ادیان اداره شود. این شاکله سیاست ایران در برابر بحران اسراییل و فلسطینیان بود.
«فریدون زندفرد»، از اعضای هیات نمایندگی ایران در سازمان ملل، پس از شناسایی موجودیت اسراییل بهصورت دوفاکتو گفته بود که «ایران از مدافعان حقوق مشروع فلسطینیها، و رویه آن با کل مواضع اعراب (بهدلیل روابط محدود تجاری و کنسولی) متفاوت بود.
میرفندرسکی در جریان جنگ یوم کیپور، با استناد به سیاست کلی و احتمالا اقدام ۵ سال پیش، تصور کرده بود که وقتی ایران آن زمان مانع کمک نظامی شوروی نشده بود، حال چطور درباره هواپیماهای غیرنظامی حامل مواد دارویی و بهداشتی باید سختگیری شود؟ در همین زمان، گزارشی از اداره حقوقی وزارت خارجه ایران رسید مبنیبر اینکه سفارت شوروی برای ۳۲ فروند هواپیما درخواست اجازه پرواز کرده است.
میرفندرسکی می گوید «لحظهای فکر کردم دیدم از دو حال خارج نیست. انسان با وجدان خودش یا باید در آشتی باشد یا در قهر. در قهر اگر باشد عذاب الیم است. پس بهتر است که در آشتی باشد، ولو برای آن آشتی قیمتی بپردازد. مامور رمز را خواستم گفتم اجازه پرواز بدهید. خوب به خاطرم هست که مامور رمز نگاهی به من کرد و پرسید "با اجازه؟" گفتم: بله، با اجازه من؛ گفت امضاء فرمایید. حاشیه تقاضا را پاراف کردم. در اولین فرصت به نخستوزیر، آقای "امیر عباس هویدا" که مرا از دوستان نزدیک خودش میدانست و همینطور هم بود - ماوقع را گفتم. نگاهی به من کرد و گفت "پشیمانی؟" گفتم نه».
تلگراف شاه به انور سادات و تحسین حمله مصر و سوریه به اسرابیل هم احتمالا در تصمیمگیری میرفندرسکی نقش اساسی داشته است. وزیر خارجه ایران همچنان در ماموریت خارجی بود و میرفندرسکی چهارشنبه یک روز پس از دیدار سفیر شوروی با شاه، باید گزارش شبانهروز اخیر را به او میداد.
«در شرفیابی چهارشنبه، پس از اصغای گزارش امور جاری، اعلیحضرت قدم زنان رفتند به طرف پنجره که باز میشد به پارک سعدآباد، آنجا پشت به من دستها به کمر گفتند "من ۶ هواپیما اجازه داده بودم ۳۲ هواپیما چرا؟" گفتم هواپیماها حامل مواد غذایی و بهداشتیاند. ناگهان با یک حرکت سریع نظامی، بدون آنکه دستها از کمر برداشته شود، برگشتند و چشم به من دوختند و گفتند "اگر روس بیاید اینجا شما چه میشوید؟" اگر یک آهن داغ توی بدن من فرو میکردند آنقدر دردآور نبود که این حرف. بلافاصله بلادرنگ گفتم قربان مسلما تاج بر سر من نخواهند گذاشت! نگاه غضبآلودی کردند. گفتم اگر اعلیحضرت عنایت داشته باشند، ۱۰ سال است چاکر مستقیما زیر سایه اعلیحضرت کار و کوشش میکند که روس اینجا نیاید. روس اگر بیاید، تکلیف روشن است».
شاه دستور داد همان روز سفیر شوروی خواسته و به او گفته شود اجازه پرواز ۳۲ هواپیما لغو شده و همان ۶ فروند که در شرفیابی تقاضا کرده بودید، کافی است. میرفندرسکی هم دستور گرفت که وزیر خارجه هرجا هست هرچه زودتر به تهران برگردد. میرفندرسکی اخراج و سالها خانه نشین شد.
شاه بهخاطر عبور کمک های ظاهرا بهداشتی و غذایی به نفع فلسطینیها در برابر اسراییل قرار گرفته بود اما در عین حال نمی خواست اجازه سوءاستفاده احتمالی به روسها را بدهد.
در صحنه جنگ، اسراییل با بمباران مصر و سوریه و لبنان ضدحمله خود را آغاز و بلندیهای جولان که متعلق به سوریه بود، اشغال کرد و با دور زدن نیروهای مصری در صحرای سینا، وارد خاک مصر شد.
طی این مدت، شوروی تسلیحات جنگی در اختیار اعراب و آمریکا سلاحهای سنگین به اسراییل داده بود. در ۴ آبان مقررات آتشبس به اجرا درآمد و نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد در جبههها میان دو طرف حائل شدند.
ایران در ۱۴اسفند۱۳۲۸ موجودیت اسراییل را بهصورت دوفاکتو به رسمیت شناخته شده بود و مقامهای ارشد اسراییلی و ایرانی بهطور مرتب بهصورت غیرعلنی، از کشورهای یکدیگر بازدید میکردند.
ایران همزمان روابط مثالزدنی با مصر و البته سایر کشورهای عربی داشت. حمله مصر و سوریه در ۱۴مهر۱۳۵۲، دومین حمله از این دست به اسراییل بود و شاه ۵ سال قبل، تجربه مشابهی را از سر گذرانده بود.
هم روابط نزدیک با اسراییل و هم دفاع سرسختانه از حقوق فلسطینیها، مشخصه سیاست ایران در این دوره است. سالها پیشاز این در جریان جنگ سینا در آبان ۱۳۳۵ که به اشغال صحرای سینای مصر و مسدود کردن عبورومرور از آبراه سوئز توسط اسراییل انجامید، ایران نهتنها به تحریم نفتی اعراب علیه اسراییل نپیوست، بلکه فروش نفت به اسراییل را آغاز کرد.
شرکت خط لوله ایلات-اشکلون که نفت خام ایران را در بندر ایلات میگرفت و به اشکلون منتقل میکرد، یک شرکت ایرانی-اسراییلی بود که بخشی از انرژی مورد نیاز اسراییل از آن تامین میشد. در هنگام وقوع انقلاب بهمن۱۳۵۷، این خط لوله و مخازن آن حاوی حدود ۸۰۰ هزار تن نفت خام ایران بود که ارزش آن در آن زمان، نزدیک به ۱۲۰ میلیون دلار محاسبه شد.
دولت مصر ۸ سال قبل از انقلاب بهمن ۱۳۵۷، رسما از سیاست خارجی ایران تجلیل کرد و شاه را اولین رهبری خوانده بود که خواستار پایان دادن به تجاوزات اسراییل است.
«مئیر عزری»، سفیر اسراییل در تهران گفته در ملاقات با عباسعلی خلعتبری معاون وزارت خارجه ایران، در ۱۶اسفند۱۳۴۹، خلعتبری در پاسخ به ابلاغ اعتراض اسراییل به حمایتهای ایران از فلسطینیها گفته بود: «ما خواهان اسراییلی نیرومند هستیم، ولی به هر روی شما باید به پشت مرزهای پیش از جنگ شش روزه بازگردید».
این موضع ایران، در فاصله شش روزه و جنگ یوم کیپور، دو نبرد اصلی اعراب و اسراییل به فاصله ۵ سال است که نشان میدهد چگونه توازن میان رابطه اسراییل و حمایت از حقوق فلسطینیان را رعایت می کرده است.
«اردشیر زاهدی»، وزیر خارجه ایران از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۰، معتقد بود «شناسایی حقوق فلسطین منافاتی با احترام به سرحدات رسمی و امنیت اسراییل ندارد».
زاهدی در خاطرات دوره وزارت خود گفته «صراحتا به اعلیحضرت میگفتم صلاحتان نیست که با ملل عرب طرف بشوید... . همیشه معتقد بودم که اگر ملت فلسطین به حقوق حقه خود دست نیابد، خاورمیانه همیشه در آتش جنگ و ناامنی، خواهد سوخت».
این سیاست نهفقط تا پایان وزارت زاهدی، بلکه تا واپسین روز برقراری حکومت شاهنشاهی در ایران ادامه داشت.
رویکرد ایران به موضوع فلسطین پیش از انقلاب، موثرتر و به مراتب با کیفیتتر از وضعیت کنونی در جمهوری اسلامی است.
سیاستهای حکومت اسلامی در ایران، جز ویرانی و کشتار و از دست دادن سرزمین، خارج کردن موضوع فلسطین از دست روشنفکران دارای اعتبار و آبرو در جهان مثل «محمود درویش» و «ادوارد سعید»، و سپردن نمایندگی فکری آن به ماجراجویانی همچون حماس و جهاد اسلامی که برچسب «تروریست» دارند، هیچ حاصلی برای فلسطینیان نداشته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر