۱۴۰۲ مهر ۲۷, پنجشنبه

 سیاست خارجی ج ا تبدیل به یک بیزنس بسیار سودآور برای عده ای خاص در داخل و کشورهای مورد مداخله شده است


مهدی نصیری

ظلم ستیزی و دفاع از مظلوم امری عقلی و وجدانی است و شریعت در این گونه امور، ارشاد به حکم عقل می کند‌. همچنین این که مبارزه با ظلم و دفاع از مظلوم باید در روندی عقلانی و مفید و نتیجه بخش صورت بگیرد و به نابودی و هلاکت و خسارتی بزرگتر از ظلم موجود منجر نشود، حکمی عقلانی است و بر خلاف آن عمل کردن مصداق خسارت و سفاهت است.

اما آنچه بعد از انقلاب ۵۷ به عنوان مبارزه با ظلم و استکبارستیزی رخ داد با عقل و مذهب عقلانی تشیع نسبتی نداشت و متاثر از آموزه های سفیهانه چپ و یا اسلام ستیزه گرانه سلفی بود که منجر به تحمیل خسارت‌هایی عظیم و هنگفت بر ایران و مردم ایران و بسیاری از کشورهای منطقه شد.

برای آن که موضع عقلانی و نتیجه گرایانه تشیع در مقوله ظلم ستیزی و ابتنای آن بر هزینه و فایده و نتیجه بخشی، روشن شود، مناسب است مروری بر فاجعه حره در تاریخ بیاندازیم:

در سال ۶۳ هجری، ۲ سال بعد از حادثه عاشورا مردم مدینه علیه حکومت یزید به رهبری عبدالله بن حنظله (یکی از خوشنام ترین صحابه پیامبر ص) قیام کردند. در این واقعه، بسیاری از مردم مدینه، از جمله ۸۰ تن از صحابه و ۷۰۰ تن از حافظان و قاریان قران کشته شدند و اموال و نوامیس مردم به غارت رفت.

مسلم‌بن عقبه، به دستور یزید، سه روز جان و مال مردم را بر لشگریانش حلال کرد. مورخان، غارت و جنایات سپاهیان او را مصیبتی سهمگین و وصف‌‌ناپذیر خوانده‌اند. سپاهیان مسلم‌بن عقبه که بعد از این جنگ به دلیل حجم عظیم جنایاتش مسرف بن عقبه نامیده شد، در آن سه روز، از ارتکاب هیچ عمل زشتی، همچون تجاوز به نوامیس، بیرون کشیدن جنین از شکم زنان و کشتن نوزادان فروگذار نکردند.

شمار کشتگان واقعه حرّه را بیش از ۴۰۰۰ و به قولی بیش از ۱۰۰۰۰ نفر برآورد کرده‌اند.

مساله عجیب در این ماجرا عدم همراهی امام سجاد ع با این قیام بود تا جایی که فرمانده لشگر یزید اعلام کرد هر کسی به خانه علی بن حسین پناه ببرد، در امان است.‌

یکی از مهمترین ادله عدم همراهی امام سجاد، آگاهی به ضعف و عده کم اهالی مدینه و بی نتیجه بودن مبارزه، در مقابله با سپاهیان بسیار شام که از خشونت و قساوت دریغ نداشتند، ذکر شده است.

در اینجا نمی خواهم یک تشابه سازی بی مورد تاریخی بین قیام حرّه با جنگ حماس با اسرائیل، انجام دهم بلکه تنها می خواهم به این نکته اشاره کنم که در منطق تشیع، مبارزه با ظلم باید مبتنی بر واقعیتهای میدانی و نتایج مثبت و نه احساسات صرف و شعارهای ایدئولوژیک باشد.

آنچه تا اینجا در جنگ اخیر حماس با اسرائیل، واضح است تحمیل خسارت‌های بسیار سنگین مالی و جانی بر مردم غزه (در کنار تلفات انسانی و غیر نظامیان بی گناه در جبهه اسراییل) است تا جایی که حامیان حماس و در راس آن ایران، اکنون در پی توقف جنگ حتی با تهدید به آتش کشیدن منطقه هستند!

در هر صورت سیاست خارجی تهاجمی و مداخله گر جمهوری اسلامی ربطی به مبانی تشیع نداشته و باید به حساب ایدئولوژی چپ و اسلام سلفی گذاشت که در عین حال تبدیل به یک بیزنس بسیار سودآور برای عده و حلقه ای خاص در داخل و کشورهای مورد مداخله شده است.

مساله فلسطین گروگان دو جریان جنگ سالار است که یک سوی آن حماس و حامیانش و در دیگر سو جناح سیاسی نتانیاهوست که مایل به راه حل تشکیل دو دولت مستقل فلسطین و اسرائیل نیستند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر