شهامت اخلاقی در برخورد با پیام آقای رضا پهلوی، ابوالفضل محققی
شهامت اخلاقی یک فعال سیاسی چیست ؟
از خود بعنوان یک فدائی سابق سئوال می کنم آیا شهامت اخلاقی یک فعال سیاسی جیزی جزشهامت خیره شدن بر حقیقت و پذیرفتن آن ولو ببهای همسو نبودن آن حقیقت با تفکراو نیست ؟
آیا شهامت اخلاقی چیزی جز کندن لباسی است که طی سال ها با مجموعه ای از نظرات تئوریک ،اسناد تاریخی که صرفا با نقطه نظر های ایدولوژیک خود جمبندی و کلاسه بندی کرده وبرتن خود آراسته ایم نمی باشد؟
لباسی تنگ و دمده شده ای با رنگ های تیره که من را بیاد ژنرال های قدیمی می اندازد که فکر می کنند با بتن کردن لباس ژنرالی و چسبانیدن مدال های رنگ ورو رفته قدیمی هنوز محور حقیقت ،قدرت و فرمانده مبارزه جاری در جامعه هستند!
لباسی که تفرعون ، انجماد فکری و محو و ثابت ماندن نگاه را می آورد !مانع از دیدن تحولات اجتماعی ،تنوع افکار ، تنوع نوع نگاه به زندگی و مبارزه ، قبول زیبائی ، قبول تلون و رنگارنگی لباس های مختلف بر تن نسل های بعد تراز ما می گردد.
مانع ازشنیدن صداو شعار های آنان می شود.. مانع از آن می شود که از خود بپرسیم چگونه است که در هیچ جنبش اجتماعی اقبالی از طرف جوانان حاضر در صحنه مبارزه نسبت بما نشان داده نمی شود ؟
لباسی که مانع از دیدن نشانه هامی شود !مانع از تیزهوشی ما در دیدن آن نشانه ها در مبارزه بس سنگینی که در جامعه جریان دارد! ما را صرفا به مبارزه بخش اندک مبارزات کارگری سوق میدهد . حال آنکه جریان های کارگری امروز نگاه و سخنشان بمراتب جلو تر از ما و اتحاد عملشان در صحنه مبارزه سیاسی واجتماعی با دیگر جریان ها باز تر ،گستره تر ،عینی تر وهماهنگ تر است!
لباس ونگاهی که مانع از این می شود که درک کنیم محور مبارزه این نسل امریکا ستیزی ،مبارزه با امریکا و اسرائیل نیست!
مانع از این می شود که بفهمیم چرا شعار" رضا شاه روحت شاد!"چنین اقبال عمومی یافته و آقای رضا پهلوی در اذهان بسیار جوانان بفردی مورد قبول بدل گردیده است! چه ما بخواهیم وچه نخواهیم.
متاسفانه خود خواهی ما جریان های چپ و برخی سلطنت طلبان و جمهوری خواهان که الا وبلا مرغ یک پا بیشتر ندارد و همان یک پا نیز ما هستیم که میزان درستی و یا غلط بودن هر پدیده اجتماعی وجنبش های مردمی را معین می کنیم ونمره قبولی یا ردی میدهیم !پایان ناپذیر است.
"درد آورتر از داستان ما داستان آن گروه سیاسی روشن تر" مجاهدین خلق " است که حتی توان گشودن دروازه های پادگان خود را ندارند. سال هاست بعد از "انقلاب ایئدولوژیک! "منحصر بفرد استوار شده بر اسلام تفسیری آن ها! با لباس های یک دست هر روز از مقابل تصویر رهبران غایب و حاضر خود رژه می روند هورا می کشند.
جریانی که هیچ جریان ،نیرو و فردی راقبول ندارند . جریانی چنان بسته که حتی اجازه زندگی زناشوئی نمی دهد. هیچ کودکی با این مجموعه سکت و بسته در ارتباط نیست . جریانی که از حداقل تجربه زندگی زناشوئی ،فرزند داشتن ،مسئولیت خانواده پذیرفتن که به تبع خود درک عمیقی از مسئولیت فردی واجتماعی می دهد و لذت زندگی را در کام می نشاند ندارد.
جریانی که حتی افراد "بخوان سربازان" آن حتی به مرخصی چند هفته ای نمی روند تابا خانواده با در وهمسایه ،با راننده تاکسی با جوانان نشسته در کافه های انترنتی از نزدیک دیدار کنند لختی بیاسایند با فنجانی چای پای صحبت مردم عادی بنشینند.
جریانی که قادر نیست حتی نیم نگاهی به جامعه جوان ایران بیاندازد ! خواسته ها ،نوع زندگی و پوشش آن ها ببیند . قادر نیست درک کند که بسر کردن روسری اجباری بر سر زنان این جامعه چه نفرتی از این یک متر پارچه بوجود آورده است. آنها هنوز با همان شمایل، رهبر و رئیس جمهور از پیش تعین شده خود را مبارزان بلاع منازعی می دانند که از همه انقلابی ترند! بی نیاز به هرگونه نزدیکی "بخوان فکر نزدیکی "جانشین آینده رژیم جمهوری اسلامی. می دانند.. جریانی بمراتب سکت تراز ما فدائیان!
حتی فکر یک لحظه چنین زندگی بسته به وحشتمان می انذازد حال مقایسه کنید با فکر جوانان ونوجوان امروز ایران ! بگذریم.آیا شهامت اخلاقی آن نیست که ما قادر شویم به واقعیت وحقیقتی فرا تر از آن چه که در ذهن خود با پایه تفکر گروهی خویش ساخته ایم نقادانه دقیق شویم ؟
نقادانه به باور های خود ،به راه رفته خویش نظرکنیم و بی هراس از تیر های ملامت! آن چه را که واقعیت های زندگی ،مبارزه اجتماعی ونیازها و خواست های مردم است قبول کنیم !بر اساس آن ها تصمیم گیری نمائیم.
شهامتی که لازمه آن باز کردن دریچه فکر ! زیر پا نهادن غرور و تعصب کاذبی است که جربان های ایدئولوژیک سکت شده در یک دوره تاریخی به آن گرفتار می شوندا
آیا شهامت تاریخی این نیست که نگاه به جلو وبه آینده را اندگی فراتر از مگسک تفنگ های قدیمی خود وسعت دهیم! بالاتر ببریم و تصویر پیش روی خود را بادوربین های معاصر روشن تر و واقعی تر ببینم؟
مسلما با چنین دید وشهامتی قادر خواهیم شد بی غرضانه به این پیام تاریخی ومودت آمیز آقای رضا پهلوی بدون حب وبغض گروهی نگاه کنیم و جواب دهیم!
"امروز بزرگترین اپوزیسیون و آلترناتیو جمهوری اسلامی، شما ملت ایران هستید که از همیشه متحدترید و بدون توجه به دستهبندیها و گرایشهای سیاسی، چپ و راست، جمهوریخواه و مشروطهخواه، دوشادوش هم برای آیندهای بهتر تلاش و نی که در بطن اعتراضات قرار دارند، صلاحیت بیشتری را برای اتخاذ این نوع تصمیمات دارند. من از نیروهای سیاسی و مبارزاتی میخواهم که ایجاد یک سازوکار هماهنگ کننده اعتراضات و فراخوانها را در اولویت قرار دهند. تصمیماتی که از دل چنین سازوکار مبتنی بر خرد جمعی بیرون بیاید، مورد حمایت من نیز خواهد بود.
امروز نسبت به ﻓردای پس از رفتن جمهوری اسلامی نگران نیستم؛ چرا که میبینم با وجود همه محدودیتها و ممنوعیتهایی که این رژیم علیه جوانان و مردم اﯾران اعمال کرده، در همان داخل ایران به اندازه ﮐﺎﻓﯽ نیروهای متخصص، مدیر و نخبه وﺟود دارد که بتوانند ایران را به بهترین شکل اداره کنند."
آیا ما جز این فکر می کنیم ؟ اگر جز آین است ما چه می خواهیم ؟و چه می گوئیم ؟
گویا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر