هفت تپه و جولان منتقدین
از دوستی خاله خرسه تا افشاگری خصمانه!
آذر ماجدی
تمام چشم ها به هفت تپه دوخته شده. هر حرکت کارگران و بویژه فعالین و رهبران زیر ذره بین گذاشته می شود؛ مورد تحلیل و بحث قرار می گیرد. هفت تپه موضوع همیشه حاضر نیروهای چپ، و اپوزیسیون در سوسیال میدیاست. این ویژگی ناشی از روند مبارزات کارگران هفت تپه در سه سال اخیر، طرح و پیگیری مطالبات اساسی جنبش کارگری از جمله شوراها و مجمع عمومی و دستاوردهای این مبارزات است.
"خرد جمعی" به مهمترین ابزار پیشبرد مبارزه در هفت تپه بدل شده است. و نشان داده که چه ابزار مهمی است. تجربه هفت تپه در عمل بر اهمیت و نقش تعیین کننده شوراها و مجمع عمومی در جنبش طبقه کارگر مهر تائید کوبید.هفت تپه به یک مرکز اصلی تقابل آشکار طبقاتی در جامعه بدل شده است. و موفق شده تا توازن قوای طبقاتی را به نفع طبقه کارگر و به نفع جنبش وسیع توده ای برای یک دنیای بهتر و برای یک جامعه آزاد، برابر و مرفه تغییر دهد. هفت تپه به یک معضل مهم و اساسی رژیم اسلامی بدل شده است.
هفت تپه موفق شد یکی از خواست های خود و بخش مهمی از جنبش کارگری را به کرسی بنشاند. خصوصی سازی ها دمار از روزگار طبقه کارگر درآورده است؛ فقر و فلاکت، ناامنی و مشقت بسیار بیشتری را بر انسان هایی که فی الحال در چرخ و دنده های نظام حاکم له شده بودند تحمیل کرده است. در چند سال اخیر شعار لغو خصوصی سازی ها به یک شعار مهم طبقه کارگر بدل شده است. هفت تپه موفق شد پس از مبارزات قهرمانانه و ستایش آمیز از سرمایه دار دزد و جنایتکار هفت تپه خلع ید کند.
این، اما، فقط موفقیت هفت تپه نیست. این موفقیت کل طبقه کارگر است. زیرا هر دستاورد بخشی از طبقه کارگر کل طبقه را به پیش می برد؛ توازن طبقاتی را در کل جامعه تغییر می دهد. از اینروست که از زمان اعلام خلع ید، سرمایه دار دزد و مزدورانش بعلاوه رژیم اسلامی در صدد انتقام جویی و تحمیل شکست به کارگران هفت تپه برآمده اند. این دزدان سر گردنه از پیشروی طبقه کارگر رعشه بر اندامشان افتاده است.
واکنش های وارونه و شکست طلبانه به پیشروی
تعجب ندارد که هفت تپه هر روز و هر لحظه در سوسیال میدیا است. نُقل مجلس محافل چپ و کارگری و اپوزیسیون است. آنچه تعجب دارد برخوردهای برخی از محافلی است که خود را چپ و کمونیست و طرفدار جنبش کارگری می دانند. بنظر می رسد که برخی دائما بدنبال پیدا کردن نقطه ضعف در این جنبش کارگری و در بوق و کرنا کردن آن هستند. ظاهرا نیت شان پاک است. لیکن متوجه نیستند که این حرکت عظیم کارگری مسابقه ای در استادیوم میان دولت و کارگران نیست؛ یک مبارزه طبقاتی آشکار، خشن، توانفرسا و پر از فراز و نشیب است. چند هزار کارگر و خانواده هایشان در سخت ترین شرایط ممکن، تحت فقر و فلاکت طاقت فرسا، در شرایطی بسیار نامساعد و تحت تهدید دائم سرکوب پلیسی ماه هاست با حفظ اتحاد و همبستگی این مبارزه را علنی و در مقابل چشمان جامعه به پیش برده و می برند. کار ساده ای نیست!
خطا و چپ و راست زدن ها بخش لایتجزای چنین مبارزه و جنبشی است. اما عده ای رسالت خود را در درس دادن به فعالین و رهبران هفت تپه می بینند. هر خواستی که از طرف هفت تپه مطرح شده و می شود مورد موشکافی قرار می گیرد و در هر مورد عده ای هستند که فکر می کنند باید به این فعالین آموزش دهند. لابد بر این نظر قدیمی و به بایگانی سپرده شده هستند که "سوسیالیسم را باید از بیرون به درون کارگران برد!" اینها آن روشنفکرانی هستند که باید کارگران ناآگاه را آگاه کنند.
کارگران از خلع ید از اسد بیگی صحبت می کنند؛ اینها باید رساله بنویسند که سرمایه داری دولتی پاسخ نیست. به رهبران کارگری انتقاد می کنند که چرا از خلع ید حرف می زنند و این را به راس خواست کارگران برده اند. رهبران کارگری به توهم پراکنی متهم می شوند. توضیح داده می شود که این یکی از خواست های کارگران است اما مانع اصلی است؛ توجه نمی شود. خلع ید عملی می شود و کارگران جشن می گیرند؛ اینها درست وسط جشن بیادشان می رسد که یک سخن و شعاری از یکی از فعالین را پیراهن عثمان کنند و بازار نقد را بر سر کارگران بریزند. رهبران پاسخ می دهند که ما نگفتیم مبارزه ما پیروز شد، گفتیم که به یک خواست مهم مان دست یافتیم؛ می چرخند در این پاسخ یک کلمه پیدا کنند تا نقد "رادیکال" شان را نثار آن رهبر کارگری کنند. هر کلمه و هر عبارت این فعالین را نقد می کنند و بعنوان معلم رادیکالیسم در مبارزه طبقاتی ظاهر می شوند! ظاهرا در این مبارزه، فعالین و رهبران کارگری از یک سو باید با سرمایه دار دزد و جنایتکار و با حکومت و نیروهای سرکوبش بجنگند؛ صفوف خود را متحد و هم بسته نگاه دارند؛ اجازه ندهند دلسردی در میان کارگران حاکم شود؛ آتش مبارزه را گرم نگاه دارند و از سوی دیگر به نقدها و نصایح فعالین چپ پاسخ دهند.
مبارزه علنی کارگری
ما در نیت این عده موشکافی نمی کنیم. فرض می گیریم که نیت شان کاملا پاک است و از عشق وافر به طبقه کارگر و سوسیالیسسم ناشی می شود. اما این روش بشدت مخرب و نادرست است. مبارزه علنی کارگران برای دستیابی به خواست هایشان مبارزۀ حزبی نیست؛ مبارزۀ چریکی نیست. سازش یکی از ملزومات آنست. اگر کارگر قدرت داشت تا تمام خواست هایش را با یک مبارزه رادیکال و مستقیم، بدون مذاکره و سازش و با استفاده از لحن تند و از بالا بدست بیاورد که ما در جامعه سرمایه داری زندگی نمی کردیم. در یکی از خشن ترین نظام های سرمایه داری، زیر سرکوب خشن، در فقر و فلاکت مطلق، کارگران دارند تلاش می کنند به خواست هایی دست یابند. سازش یکی از ملزومات این مبارزه است. مذاکره یکی از ابزار اصلی این مبارزه است. کارگران اعتصاب می کنند؛ اعتراض می کنند و دشمن طبقاتی را پای میز مذاکره می کشانند. و معمولا محل مذاکره را نیز دشمن تعیین می کند. نمی توانند به سرمایه دار و حکومت بگویند ما با تو مذاکره نمی کنیم چون "نجس" می شویم! و طبق عرف حاکم در جهان دو طرف مذاکره، دو دشمن طبقاتی پس از دستیابی به یک توافق با یکدیگر دست هم می دهند و عکس هم می گیرند.
در تحلیل نهایی قدرت در دست دشمن است. کارگر با اعتصاب و اعتراضش دارد می کوشد خواستی را به آن تحمیل کند. اما دشمن هنوز دست بالا دارد و کارگر مجبور است سازش ها و عقب نشینی هایی را بپذیرد. لحنش را تعدیل کند؛ تلاشش را بکند که خواستش را به دشمن تحمیل کند. و در این میان ممکن است حرفی بزند یا لحنی را بکار بگیرد که بنظر ما سازش آمیز است. ممکن است اینطور باشد یا نباشد. اما برخورد با این روش افشاگری و حمله و استیضاح و محاکمه در سوسیال میدیا نیست. مبارزه کارگری مبارزه چریکی نیست که شما بکوشید جایی را منفجر کنید و اگر با دشمن رو در رو شدید سیانور بالا بیاندازید.
لذا عمدۀ این نقدهایی که در این مدت نسبت به رهبران و فعالین هفت تپه شاهد بودیم، نقدهایی بی پایه است. پا روی زمین ندارد. از ذهن خود شروع می کند و به ذهن خود ختم می کند. آیا این به این معناست که باید تمام حرکات و گفته های فعالین کارگری را دربست بپذیریم؟ خیر. فعالین کارگری مثل هر انسان دیگری خطا پذیرند. برخی بیشتر برخی کمتر. به میزان تجربه و آگاهی طبقاتی عمق و میزان این خطا ها بیشتر و کمتر می شود. اما مساله مهم اینست که تشخیص دهیم این یک خطا یا اشتباه لپی است یا بخشی از یک برنامه برای به بیراهه کشیدن کارگران! باید تشخیص دهیم فرد مزبور آیا واقعا فعال کارگری است یا مزدور دشمن. آیا این خطاها با برنامه معین و از پیشی اتفاق می افتد یا لغزشی است در یک زمان معین. مهم اینست که تفاوت رضا رخشان و نکوفرد را با فعالین صالح کارگری تشخیص دهیم.
طنز اینجاست که این فعالین چپی که هرگاه فکر می کنند فعال کارگری خطایی مرتکب شده در سوسیال میدیا هیاهو راه می اندازند و فعال کارگری معین و رهبری هفت تپه را به استیضاح می کشانند، اگر میکرفون به دست خودشان بدهید و بگویید بیا برای کارگران سخنرانی کن، کارگرانی که گرسنه اند، خسته اند، در گرمای 50 درجه و در شرایط پاندمی کرونا هنوز در صحنه و سکو حاضرند، باحتمال بسیار دست و پایش را گم می کند و نه یک تپق یا بقول عامه "سوتی" که چندین سوتی خواهد داد. و زمانی که از سکو پایین می آید رفیقش به او خواهد گفت "رفیق خراب کردی!"
مبارزه بدون خطا نادر است. فعال و رهبر کارگری در طول مبارزه خطا های بسیاری مرتکب خواهد شد و از تجربه می آموزد. مهم اینست که در تمام لحظات منافع کل کارگران و نه منافع فردی را مد نظر داشته باشد؛ مهم اینست که در مجامع عمومی و در محافل فعالین درباره این خطاها رفیقانه بحث شود و تلاش شود که از آنها آموخته شود.
و زمانی که به هفت تپه نگاه می کنیم طی سه سال اخیر علیرغم بعضی چپ و راست زدن ها یک هدف و یک افق روشن بر این مبارزات حاکم بوده است. سازش هایی ضروری شده است؛ عقب نشینی هایی تحمیل شده است؛ بعضا برخی فعالین چپ و راست زده اند؛ شعار نه چندان درستی را مطرح کرده اند؛ اما در تحلیل نهایی در مسیر درستی به پیش رفته است. و از همین روست که موفق شده است این چنین جامعه را قطبی کند و توازن طبقاتی را به نفع طبقه کارگر و توده های تحت ستم تغییر دهد. جایگاه بالای هفت تپه در جامعه گواه خط و افق طبقاتی درست و رادیکال این جنبش است.
بعلاوه، یک نکته مهم اینست که رهبری و فعالین از اعتماد اکثریت کارگران برخوردارند. و این اعتماد امکان اتحاد و همبستگی بی نظیری را بوجود آورده است. فعالین کارگری هوای همدیگر را دارند و به یکدیگر احترام می گذارند و به یکدیگر اعتماد دارند. اینها کلیدی است. اینها را باید ارج گذاشت. تلاش در خدشه وارد آوردن به این اعتماد و همبستگی نتیجه ای بجز تزلزل و از هم پاشیدگی نخواهد داشت. این مساله یکی از نتایج جانبی مخرب چنین واکنش هایی می تواند باشد. اما متاسفانه باید گفت، خوشبختانه کارگران به این نقدها وقعی نمی گذارند!
این روش ها مخرب و ویرانگر است. فعالین و رهبران کارگری را تحت فشارهای نالازم می گذارد و کارشان را سخت تر می کند. این روش ها مسموم است.
افشاگری غرض ورزان!
مبارزات و دستاوردهای هفت تپه فقط این محافل "روشنفکران چپ" را به جنب و جوش نکشانده است یکی دو تن از "رهبران" خودگمارده کارگری هم برآشفته شده اند و برخورد آنها بسیار خصلت نماست. محمود صالحی و عثمان اسماعیلی نامه ای در "افشای" محمد خنیفر و مسلم چشم خاور نوشته اند. لحن این نامه آنچنان زشت است که انسان متعجب می ماند، آیا اینها دوست کارگرند یا دوست بادمجان! چندین بار با لحن استهزاء و تحقیر آمیز از شورای کارگری هفت تپه صحبت می کنند. رهبران و فعالین هفت تپه را استیضاح می کنند. آیا در دنیای واقعی یک رهبر واقعی و صالح کارگری این چنین با رفیق کارگرش برخورد می کند؟ خیر. این نامه متاسفم بگویم که بشدت غرض ورزانه است.
در انتهای نامه اشاره به رهبران هفت تپه دم خروس را از زیر عبای ملا بیرون می آورد: غرض ورزی شخصی بنظر می رسد که انگیزه اصلی این افشاگری است. این برخورد مغرضانه هیچ ربطی به رفاقت کارگری، همبستگی طبقاتی و تلاش طبقاتی برای پیروزی ندارد. آقای محمود صالحی ظاهرا فراموش کرده است که دو سال پیش زمانیکه مزدوران انجمن اسلامی شرکت واحد در یک کلک مزورانه کوشیدند با توسل به "مجمع عمومی" که یک عبارت مهم و عزیز در میان جنبش کارگری است سندیکای شرکت واحد و رهبری آنرا کنفیکون کنند ایشان از این مزدوران و تلاش شان دفاع کرد. یادش رفته است که در آن مقطع کنار مزدوران رژیم اسلامی قرار گرفت و همراه آنها و هم صدا با آنها سندیکا و رهبرانش را مورد حمله قرار داد. چنین فعالی را نمی توان یک رهبر صالح و آگاه کارگری به شمار آورد. نمیدانم که این یک تصادف و صرفا اشتباه لپی است یا نیت دیگری در پشت دارد که این رهبر خودگماره در چنین لحظات حساس مبارزه طبقاتی در مقابل کارگران قرار گرفته است!
و بالاخره به افشاگری یکی از مسئولین حزب ک ک می رسیم. این نوشته هر نوع مرزی را درنوردیده است. بحث زیادی لازم نیست. فقط باید گفت که کسی که در خانه شیشه ای است سنگ پرتاب نمی کند. حزبی که هر روز یک قدم بیشتر به سمت راست می رود؛ حزبی که طی این سه سال یک نفس از اپوزیسیون راست چه در قالب ناسیونالیسم پرو غرب و چه اصلاح طلبان حکومتی دفاع کرده است؛ حزبی که در دفاع از مسیح علینژاد سنگ تمام گذاشت و دانشجویان چپ را مورد حمله شدید قرار داد؛ حزبی که از بیانیه های چهارده معصوم دفاع کرده است؛ حزبی که ملاقات های نمایندگان راست با دولت آمریکا را با بازگشت لنین از آلمان به روسیه مقایسه کرد؛ اکنون دارد باصطلاح "راست روی" دو فعال کارگری را مورد نقد قرار می دهد و از کارگران می خواهد با آنها تسویه حساب کنند. این روش خطرناک است. این تفرقه انداختن در صفوف متحد کارگران است؛ این ایجاد تزلزل و دلسردی در میان کارگران است. این عمل خواسته یا ناخواسته در خدمت دشمنان طبقه کارگر است. باز باید گفت که خوشبختانه کارگران به این سخنان، افشاگری ها و درس دادن ها وقعی نمی گذارند.
در خاتمه
در مبارزه سیاسی کلمه افشاگری بسیار مطرح می شود. اما باید توجه داشت که افشاگری سلاح ما کمونیست ها در مبارزه با دشمن طبقاتی چه در قدرت و چه در اپوزیسیون است. روش ما در میان کمپ خودمان، در جنبش کارگری، در مبارزات حق طلبانه و در رابطه با فعالین رادیکال افشاگری نیست؛ نقد رفیقانه، ابراز همبستگی و تشویق رفیقانه است. لازم نیست که مارکس و لنین خوانده باشیم؛ عقل روزمره نیز بما می آموزد که راه دخالت سالم و سازنده قبل از هر چیز جلب اعتماد و اثبات حسن نیت است و سپس نقد رفیقانه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر