فاجعه مضاعف کرونا وچرایی بی تفاوتی رهبر
ابوالفضل محققی
بعد از گذشت ده روز از نامه روحانی به خامنهای مبنی بر گشودن در صندوق ارزی و دادن یک میلیارد دلار ناقابل برای تامین حداقل هزینههای کرونائی، خامنهای کوچکترین واکنشی نه به این نامه و نه به کشتار بی رحمانه کرونا در ایران نشان نداده است! چرا که دغدغه فکری او بعنوان ولی فقیه از نوع دیگر است.
او دغدغه ایران وملت ایران را که دگر هیچ رشته وعلقهای نه به او و نه به نظام جمهوری اسلامی ندارند، ندارد.
برای او همان تعداد معینی از افراد که به اصطلاح امت او را تشکیل میدهند و به اذن او قیام و سجود میکنند مهم است. برای او تامین هزینه سپاه قدس، حزب الله، لشکر فاطمیون، انواع و اقسام جیشهای برون مرزی و احتمال برخورد با ماشین جنگی امریکا، بیشتر از هر امر دیگری اهمیت دارد. او خود را به عنوان ولی فقیه تنها در قبال امت اسلامی مسئول میداند وبس!
امروز تمام تلاش او معطوف پر کردن خلائی است که با رفتن سلیمانی در منطقه ایجاد شده است. پر کردن خلا حضور سلیمانی و ایفای نقش در تحولات اخیر عراق، سوریه، لبنان، یمن واحیانا سرکوب هر نوع اعتراض از جنس اعتراضات آبان ماه، یک دست کردن امت طرفدار خود و بیرون کردن هرجریان سیاسی و اجتماعی از دایره قدرت و مهم تر تقابل با امریکا از اوجب واجبات است.
این هااز عمده ترین گرفتاریهای ذهن رهبر است.
اعزام قا آنی، فعال شدن فرماندهان سپاه در رابطه با تنشهای منطقهای با امریکا که مستقبما بدستور رهبری عمل میکنند، نشان حضور فعال اوست! البته نه در رابطه با امر کرونا و معیشت مردم.
خامنهای هنوز از شوک فقدان سلیمانی که بازوی او در منطقه بود، خارج نگردیده است. او در سیمای سلیمانی تداوم ولایت و حضور پر رنگ خود در منطقه را میدید. سلیمانی جدا از نقشی که به عنوان یک نظامی بر عهده داشت. تقویت نهاد ولایت فقیه را نیز از جمله اصلی ترین وظایف خود تلقی میکردو همگان را دعوت به وحدت حول محور رهبری فرا میخواند ونقشی اساسی در هدایت سرکوب جنبش اعتراضی مردم داشت. هم از این روست که هنوز طبع لجوج وکینهای رهبر دنبال گرفتن
انتقام وبه قول خود دادن درسی به امریکائی هاست.
انتقام وبه قول خود دادن درسی به امریکائی هاست.
او در سیما وعملگرد سلیمانی دنبال همان رویائی میگشت که خمینی از آن بعنوان تکوین امت و بر قراری حکومت جهانی اسلام یاد میکرد. امری که بدون مواجهه جهانی نمیتواند تکوین یابد، حکومتی که در آن حکام بایستی که از ولی فقیه تبعیت کنند. برای خمینی و خامنهای حکومت اسلامی حکومتی است فرا ملی که فراتر از نظام دولت ملت تشکیل میگردد.
خمینی اعتقاد داشت که وجود نظام سیاسی غیر اسلامی! لزوماً منتهی به اجرا نشدن دستورات سیاسی اسلام شده و بنابراین چارهای نیست جز از بین بردن آن نظامهای حکومتی که در درون خود فاسد هستند. این وظیفه ایست که تمام مسلمانان باید اجرا نمایند. او دولت اسلامی را به مثابه قانون اساسی میدید، که حکام در حکومت و ادارۀ کشور مجبور به رعایت شرایط مخصوص آن که در قرآن و سنت پیش بینی شده است میباشند.
در دولت اسلامی، اقتدار مختص خداوند بوده فرمان از آن اوست از این رو او تأکید میکرد که مافوق بودن ولی فقیه بخوان خامنهای امروز بر حاکم یک اصل پذیرفته شده است.
خمینی داشتن هویت اسلامی بخوان”امتی” را لازمه وپیش شرط چنین حکومتی میدید و حفظ آنرا ازاوجب واجبات میشمرد.
با چنین نگاهی چیزی به عنوان ملت ایران برای او وخامنهای نمیتوانست ونمی تواند مطرح باشد. بخصوص این رو گردانی مردم از حکومت، ریزش عظیم بدنه آن طبق آمار خود وزارت کشور که باعث تشدید بیشتر این جدائی میگردد وخامنهای را که بعنوان ولی فقیه بر قدرت تکیه زده است به این فکر میرساند که امت خود را متمرکز کند ودر مقابل ملت شمشیر از رو ببندد. کاری که با قدرت تمام در این سالها بخصوص در سال گذشته در سرکوب وحشیانه خیزش آبان ماه نشان داد.
مردی که بعنوان ولی فقیه چهل سال است در رویای ولایت بر جهان اسلام حداقل جهان شیعه له له میزند ودر این راه از هیچ هزینهای دریغ نمیکند.
اما ما ملت چه تاوان عظیمی برای تحقق این رویا داده و میدهیم. چهل سال است حکومت اسلامی تبر گرفته برریشههای این ملت وتاریخ فرهنگ وهنر آن میزند، تا ما را از گذشته حال و آینده جدا سازد. حکومتی که از نخستین روز با بهم ریختن تمام سامانهای اجتماعی، فکری، اقتصادی، فرهنگی وسیاسی کار خود را آغاز کرد، تا هیچ کس وهیچ چیز در جای خود نباشد. با بحرانهای سیاسی، با جنگ، با سرکوب هر صدای مخالف و تحدید آزاذیهای فردی واجتماعی، براین نابسامانی دامن زد.
بینائی اجتماعی را در هیاهوی روزهای جنگ، در شعارها، راهپیمائیهای مذهبی، در زیر سنگینی گنبدها و گل دستههای طلائی، چاههای توهم کور ساخت. در دانشگاهها رابست ولاتهای خیابانی وعقب ماندههای حجرههای هزار ساله را بر سرکارها نهاد، دستگاه قضا را خالی از محتوی قانونی وحقوق بشری ساخت وکار قضا به نا قاضیان سپرد، بر پلشتیها افزود تا در این نابسامانی و پلشتی بی هویتمان کند.
اما! ما، ما اجازه دادیم که فاسدمان کنند و برخواستههای ما مستولی شوندو بی هویتنان سازند. اجازه دادیم تا در یک گیجی وشور بی منطق همگانی طوق بندگی عقب ماندهای مستبد، خود رای، متوهم را بر گردنمان بیاندازند. مسخ شدهای مسخمان کند ملتی بسازد بی هویت که درآن عقب مانده گان وفرصت طلبان ذوب شده در ولایت الگو شمرده شوند.
هیچ چیز تلخ تر، خطرناک تر و مفلوک تر از یک ملت، یک جامعه بی هویت شده وچهره ملی از دست داده نیست. جامعهای بی حس شده، معلق گشته در فضا، گم شده درنا کجا آباد حکومتهای ائدولوژیک وبرای ما حکومت جمهوری اسلامی.
جامعه ایکه همه چیز برایش علی السویه گردیده است. جامعهای که میتواندچشم براعدامهای جمعی بر بندد. گورستانهای جمعی را نبیند، دل بر سرکوب تسلیم نشدگان و آزادی خواهان خود نسوزاند. از کنار دهها زندان با زندانیان سیاسی مدفون شده در این زندانها بگذرد بی آن که روحش آزرده شود. تاراج تمامی سرمایههای ملی خود رابهیچ بگیرد، با وجود مالک بودن بر سرزمینی ثروتمند به فقر و حقارت کشیده شود ودر منجلابی که حکومت ساخته است غرق گردد
سخن از عمومی است که در این چهل سال یا همراهی کردند و یا دم در کشیدند. چه میزان زمان، چه میزان خسارت جانی و مالی لازم بود، تا ما دریابیم که بهای این همه سکوت، چشم بستن و امید داشتن چه قدر سنگین است!
باید بلایای آسمانی نازل شود، تا ما عدم کفایت دولت وبی بها بودن ملت برای حکومت را دریابیم. بایدکرونائی بیاید! تا عمق فاجعه حکومت اسلامی را بر ملا سازد. بی ارزش بودن جان ملت را نشان دهد. جکومتی که در عرض دو ماه بهترین فرزندان این ملت را در زندانها قتل عام نمود. در یک سرکوب خیابانی متجاوز از هزار وپانصد نفر را قتل عام کرد. امروز هم د راین وانفسای کرونا وتنگی معیشت مردم ولی فقیه با وجود در دست داشتن میلیاردها ثروت جمع گشته در ستادها ونهادهای حکومتی حاظر به پرداختن ریالی برای حداقل مرحم نهادن بر زخمهای ملت نیست.
کرونا چه میزان دقیق و روشن فرق ملت دولت را با امت از دید خامنهای و نظامیان حاکم نشان داد و دغدغههای ولی فقیه را آشکار ساخت! بیگانه بودن حکومت با مردم و افسر دانستن باورها و منافع حکومتیان بر منافع مردم!
نشان داد وآموخت که هر قانون، هر حکم حکومتی صادر شده توسط ولی فقیه، به چه بهای سنگینی از کیسه مردم پرداخت شده و بی تفاوتی ملت در برابراین بی قانونی و نابسامانی چه فاجعهای را بوجود آورده است، فاجعهای تلخ اما افشاگر بنام فاجعه مضاعف کرونا در ایران.
ابوالفضل محققی
از: گویا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر