کدام قانون ، کدام شرع!!!
فیروز نجومی
سالگردها، بویژه سالگرد پیروزی ها و یا شکست ها، فروپاشی یک نظام و ظهور یکی دیگر، فرصتی است برای بازنگری و ارزیابی گذشته و آنچه که زمان رفته است. چه فهم و درک گذشته، رمز فهم حال است وآینده.
امسال تلویزیون بی بی سی فارسی تصمیم گرفته بوده است در فصل سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، زندگی قطب زاده، را در یک مستند به معرض نمایش بگذارد، داستانی بسی بسیار اسف بار، صعود و فرود او از سلسله مراتب قدرت، در عین حال داستان ساده انگاری و خام اندیشی. چرا که او دچار این توهم بود که چون در کنار آیت الله خمینی می نشیند و بعنوان یکی از مترجمان، سخنان وی را تحریف و به مطبوعات جهان مخابره میکرد، آیت الله را “مدیریت” میکند، غافل از آنکه این آیت الله بود که او را مدیریت می نمود. امام، در قطب زاده ویترینی زیبا میدید که میتوانست مکنونات ضمیرش را در پس آن پنهان نگاه دارد. همیشه با لبخندی شیطانی بر لب سخنان تحریف شده خود را که از دهان قطب زاده خارج میشد مورد تایید قرار میداد.
همچنین، سایت بی بی سی چندین مقاله در باره سرنوشت محتوم قطب زاده بچاپ رساند از جمله، مقاله ای از روزبه کمالی(روزنامه نگار) تحت عنوان صادق قطب زاده: اتهامات و محاکمات ‘فرزند انقلاب.”
اینجا، قصد آن ندارم که به تحلیل این مقاله و یا مستند زندگی قطب زاده بپردازم. اما، در ارتباط با مقاله “اتهمات…” چندین تصویر از قطب زاده، از دادگاه و همدستان قطب زاده و دو تصویر از دو شماره روزنامه کیهان که از محاکمه وی خبر داده اند بچاپ رسیده است. تصویر روزنامه کیهان در 1 شهریور 1361، تصویری است که نظر این نگارنده را بخود جلب کرد. میتوان حدس زد که انتخاب تصویر این شماره کیهان بآن دلیل بوده است که خبر از “آخرین اظهارات قطب زاده در دادگاه انقلاب” میدهد و در ذیل آن، با قلم ریز ازوی نقل میکند که گفته است: “امیدوارم که خداوند توبه مرا بپذیرد.” که این خود باید سندی بشمار آید مبنی براین واقعیت تاریخی که انقلاب فرزتذان خود را میبلعد. بهرحال، آنچه داستان قطب زاده را اسفبار و غم انگیز میکند، این نیست که او طعمه اژدهای انقلاب گردیده است بلکه آن است که قطب زاده با تمام زرنگیها و زیرکیهایش این فکر هرگز از مغزش خطور نکرد که با خدمت به خمینی نه تنها گور خود که گور آزادی و دمکراسی را هم میکند. اما، همچنانکه خواهیم دید، از این نقط نظر قطب زاده یک ملت را در کنار خود دارد.
درهمان تصویر کیهان(یکم شهریور1361) که در ارتباط با مستند سازی مقاله “اتهامات…” بچاپ رسیده است، سر خط خبرها، با قلم درشت و توپر، به نقل قولی از امام خمینی اختصاص داده شده است، بدین شرح:
امام: اعلام میکنم که قوانین خلاف شرع باید دور ریخته شود و کسی حق ندارد خلاف اسلام عمل کند.
در ذیل این خبر که در دو سطر کامل روزنامه جای گرفته است، عکسی از امام را می بینیم در حالیکه نگاهش غرق در افق فوقانی ست و در کنار آن چندین جمله (قلم ریز) دیگر هم از امام نقل شده است که فرضا بروشن ساختن منظور وی از گزاره بالا کمک میکند، مثل این جمله: حدود الهی معنایش این نیست که کسی که مستحق قتل است باو فحش بدهیم، این قصاص دارد. درسمت دیگر تصویر امام دو نقل قول دیگر بچشم میخورد بدین مضمون : قاضی باید در دو طرف قضیه قاطع باشد، بحسب شرع گناهکار را مجازات کند و اگر کسی گناهکار بوده بدون وقفه تبرئه کند و در ادامه میگوید: عذر اینکه، به قانون عمل می کنیم علط است، کدام قانون؟ قانون مخالف با اسلام، قانون مخالف با شرع؟!
اگر بخواهیم بدانیم چگونه باینجا رسیده ایم، آنجایی که تاریکی سایه شومش را بر کشور گسترده و بهر سوی که مینگری، چیزی جز مصیبت و نکبت، فقر و فلاکت، جز فساد و فحشا، غارت های بزرگ و چپاولگری، جز قهر و خشونت، تبعیض و نابرابری، ستم و بی عدالتی نبینی، نهایتا باید ناشی از اظهارات و یا اوامر و فرامینی دانست که امام خمینی 37-38 سال پیش در باره چگونگی اجرای عدالت و شیوه های قضاوت و رسیدگی به پرونده ها بیان و صادر نمود، اوامر و فرامینی که زیرساخت نظام عدالت گردید و کارایی نظام عدل و عدالت را که معمولا لاک پشت وار به پیش میرفت، هرچه بیشتر کند و تنبل تر و فاسدتر نمود. جرا که مجریان عدالت هم باید موازین شرع را در نظر گیرند و به قانون نیز مراجه کنند در جستجوی پاسخ به معضلی ناشی از شرایط موجود که در شرع یافت نشود. دشواری آنجاست که بدرستی معلوم نیست کجا شرع بکار اید و کجا قانون، گزینیشی، البته که سلیقه ای و پیوسته سوء ظن برانگیز، شرایطی بس بسیار مناسب برای زایش “فساد” و یک بعدی ساختن نظام عدالت که تنها راه سریع توزیع عدالت را در تنبیه و مجازات، می بیند و زندانی های طولانی و بکار گیری اشد مجازات، در اسراع وقت و در ملا عام.
دادگاههای انقلاب، اگر بتوان نام دادگاه بر آن نهاد، از جمله دادگاه صادق قطب زاده بر بنیاد همین “فرمان” امام برپا گردید، دادگاهی که در آن متهم از هر حق و حقوقی، بویژه دفاع از خود محروم است. نه وکیل مدافعی حضور دارد و نا بازجو و بازپرسی. یک قاضی هست با کیفرخواستی که مفاد آن بدرستی روشن ینست که بر اساس چه اسناد و مدارکی و چه تحقیقات و بازرسی هایی تنظیم گردیده است. بعبارت دیگر، فرمان امام، چیزی نیست مگر فرا خوانی بسوی بی قانونی و پایمال ساختن قانونی که در فرآیند یک انقلاب بررگ اجتماعی، برشته تحریردر آمده است، قانونی که روابط ساختار قدرت با جامعه را قانونمند و حق و حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی را برسمیت شناخته و نهادین میساخت.
باید اعتراف کرد که جانشین امام خمینی توانسته است که نظام “شرع” را جانشین نظام قانون نموده و پیوسته بدور ریختن قانون ادامه دهد. آیا نهادهای قانونگزاری تا کنون قانونی را برشته تحریر در آورده اند که از صافی شرع نگذاشته باشد. از قوای قضایی که بگذریم، عرصه ای از زندگی را نمیتوان پیدا کرد که در آن شرع حضور نداشته باشد. حتی حضور شرع را میتوان در جشنها فجر نیر مشاهد نمود. این شهاب حسینی بازیگر برجسته سینمای ایران بود که پرچم دفاع از شرع را برافراشت. وقتی شرغ در جشنها فجر حضور یابد ایا میتوان سوراخی را جست که شرع در آن حضور نداشته باشد؟
بعبارت دیگر، ما باید نظامی از قواعد و قوانینی را بچالش بکشیم و به براندازی آن بیاندیشیم که “قدسی” پنداشته میشود و اقتدار ان بر بینان تسلیم و اطاعت و فرمانبری نهاده شده. دشواری آنجاست که جامعه هنوز با نظام شرع احساس بیگانگی نمیکند. خوش باوران هنوز قوانین و مقرارت شرع را مقدس و قابل احترام می پندارند، آنها با شرع بعنوان نظامی بیگانه با انسان و حق و حقوق و آزادی تعالی انسان، غریبه اند، همچنانکه قطب زاده از این بیگانگی با شرع رنج میبرد. اگر شرع اقتدار خود را تا این زمان از دست داده بود رهبر معظم انقلاب برای اینکه مردم را بپای صنوقهای رای بکشد، رای را یک کنش شرعی اعلام نمیکرد. یعنی آخوند خامنه ای و یا هر آخوند دیگری از نفوذ و اعتبار شرع در نزد مردم آگاهند و از آن بنفع پایداری نظام بهره برگیرند.
البته که وظیفه آزاد اندیشان است که پرچم رهایی از شرع را بر افراشته و بجامعه ای اندیشه نمایند آزاد ازبند اسارت و بندگی، آزاد از باید ها و نباید ها و حرامها و حلال ها، از باورهایی فردی و بسی بسیار خصوصی که در جامعه و نهادهای اجتماعی جایی ندارند.
تصویر کیهان 1 شهریور 1361 را در لینک زیر ملاحظه بفرمائید.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر