قاسم سلیمانی:
طلب اشک از محرومان فراموش شده جنوب استان کرمان؟
عبدالستار دوشوکی
قاسم سلیمانی اهل کرمان است و امروز در کرمان تشییع جنازه و تدفین اوست. دیروز رهبران حماس و جهاد اسلامی, رهبر حزب الله لبنان, رهبر حوثی های یمن, بشار اسد و رهبران حشد الشعبی عراق و حتی زیببیون پاکستانی و فاطمیون افغانی در مدح وی مرثیه سر دادند و تهرانی ها با ضجه و زاری گریه کردند و قمی ها به سر و سینه خود زدند و مشهدی های نوحه گر زار زدند و روضه خواندند که "رابین هود" و سردار جهان اسلام توسط پهباد های آمریکایی کشته شده است. امروز نوبت استان کرمان زادگاه اوست.
در طی چند روز گذشته در باره این واقعه هزاران خبر و تفسیر و تحلیل نوشته شده است. هدف این مقاله کوتاه پرداختن به ابعاد مختلف این موضوع نیست. غرض از نوشتن این نوشتار اجابت به درخواست دو هموطن از مناطق بشدت فقیر و کپر نشین جنوب استان کرمان است که در زندگی گرفتار ء فقر و فاقه خویش هرگز آه نداشته اند تا با ناله سودا بکنند, چه برسد به اینکه از روستاهای محروم و قرون وسطایی خویش برای تشییع جنازه به مرکز استان آورده شوند. بسیاری از این محرومان بیچاره را دوشنبه شب از ره تزویر و تطمیع و تهدید به کرمان آوردند و در مدارس, بدون کمترین امکانات رفاهی اسکان دادند تا صبح سه شنبه در آخرین پرده نمایش اشک و اتحاد شرکت کنند. این دو هموطن اعتراض داشتند که چرا باید آنها را "ناخواهانه" از روستاهای خود به کرمان بیاورند تا در مراسم تجلیل و تدفین کسی شرکت کنند که غم مردم فلسطین, لبنان, سوریه, یمن و عراق و غیره را می خورد و میلیاردها دلار از پول همین مردم محروم را خرج بیگانگان می کرد. در صورتی که فقط در همین استان خود قاسم سلیمانی یعنی جنوب کرمان صدها هزار مردم فقیر در عصر پاره سنگی زندگی می کنند.
اگر در گوگل واژه "فقر در جنوب استان کرمان" را جستجو کنید, به عمق دهشتناک قرون وسطایی فقر و فلاکت در مناطق جنوب استان کرمان پی می برید. این در حالی است که قاسم سلیمانی میلیاردها دلار پول همین محرومترین محرومان جهان را به حزب الله لبنان, یمن, حشد الشعبی عراق, نوار غزه و سوریه می فرستاد. یعنی قاسم سلیمانی "رابین هود معکوس" برای مردم استان کرمان بوده. بعنوان بازوی اجرایی برونمرزی نظام, پول این مردم بی نهایت فقیر و مستمند را عملا منتقل می کرده تا صرف ساختن بهترین بیمارستانها, مراکز آموزشی, نظامی و مسکن و غیره در جنوب لبنان بشوند که من با چشم خویش آنها را دیده ام. قاسم سلیمانی اگر واقعا دلش برای مستضعفین می سوخت, چراغ خانه مستضعفین هم استانی های خودش را حتی به مساجد لبنان و فلسطین و یمن و عراق و سوریه نمی برد.
تعجب آور نیست که قاسم سلیمانی قهرمان فلسطین, لبنان, عراق, سوریه و یمن است. در حالی که هم استانی های او, به شهادت رسانه های خود جمهوری اسلامی, در فقر مطلق بسر می برند و به گفته نصرالله همه پول و هزینه و مخارج شیعیان لبنان و سوریه و یمن و غیره توسط بیت المال ایرانیان (از جمله مردم فقیر جنوب استان کرمان) تامین می شده. اگر قاسم سلیمانی قهرمان مردم تهران و مشهد و قم است, نظر مردم در جنوب شرق ایران و بخصوص در جنوب استان خودش کرمان اینگونه نیست. اگرچه مردم را با زور و تهدید و تزویر و تطمیع به کرمان می برند تا پرده آخر این نمایش را رقم بزنند.
براستی با چه دلیل و برهان عقلایی مردم محروم و شدیدا فقیر جنوب کرمان, می بایست قاسم سلیمانی (رابین هود معکوس) را قهرمان خود بدانند؟
در فرهنگ عمومی، رابین هود نماد حقطلبی، ستیز با ستم و تصاحب داراییهای دیگران و بخشیدن آن به مردم مستمند خودی است. اما حقیقت انکار ناپذیر در مورد نظام جمهوری اسلامی و سپاه قدس و قاسم سلیمانی کاملا بر عکس است. او پول بیت المال همین مردم جنوب استان کرمان را که زندگی محقرانه, و شبیه دورافتاده ترین روستاهای بدوی آفریقایی و بی نهایت اسفباری در کپرهای پلاسیده خود دارند, خرج ساختن بهترین بیمارستانها و مراکز آموزشی, و نظامی, موشکی و مسکن و غیره در جنوب لبنان یا سوریه یا عراق و یمن می کرد. قهرمانی که بجای بهبود اوضاع زندگی "خودی ها" در جنوب استان کرمان, میلیاردها دلار خرج "غیرخودی های" اجنبی کرد, آنهم تحت عنوان واژه های عوامفریبی نظیر محور مقاومت. در صورتی که من هرگز کپر در فلسطین و سوریه و عراق و لبنان, حتی یمن هم ندیدم. اما مردم جنوب استان کرمان در فقر مطلق در کپرهای پلاسیده به امید مردن زنده هستند.
از قدیم الایام گفته اند " واسه کسی اشک بریز که دستش واسه پاک کردنشون سمتت دراز بشه". قاسم سلیمانی سخت مشغول لبنان و سوریه و عراق و یمن بود, و هرگز لبهای تناسه زده و چشم های گریان گرسنگان هم استانی های خودش را ندید. اکنون طلب اشک کردن فریبی بیش نیست. خود این محرومان که همه عمر اندر نهان خویش سرشک باریدند و به فراموشی سپرده شدند, سزاوارترین سزاواران اشک و ترحم هستند.
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
سه شنبه ١٧ دی ١٣٩٨
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر