احمدی نژاد :
من مخالف هستم ، من فرق می کنم ، من موثر هستم
مجید محمدی
قبل از ثبت نام احمدی نژاد به عنوان نامزد ریاست جمهوری تصور بسیاری بر این بود که ابراهیم رئیسی پدیده قابل توجه انتخابات ریاست جمهوری امسال خواهد بود اما ثبت نام وی بر خلاف توصیهی خامنهای و به احتمال زیاد رد صلاحیت وی و نامزد مورد نظرش بقایی اخبار و فضای انتخاباتی را متوجه وی خواهد کرد. او با این کار نقش اولی صحنهی نمایش را از رئیسی تا اینجای کار دزدیده است. بدون شک رفتارهای وی هم در فرایند انتخابات و هم در نتیجه تاثیر خواهد گذاشت.
احمدی نژاد با این کار می خواهد به طور ضمنی سه مطلب را به افکار عمومی انتقال دهد:
«من مخالف هستم»
نکته اول وی آن است که می خواهد به صراحت نشان دهد که نه تنها با دولت روحانی بلکه با علی خامنهای در ادارهی کشور همسو و هم جهت نیست. احمدی نژاد با سه بیانیه و نشست مطبوعاتیاش در پی این بود که فاصله میان خود و دولت روحانی را روشن سازد. ثبت نام برای اعلام فاصله وی با خامنهای و مخالفت با روند اداره کشور بالاخص در دو موضوع هستهای (بیت الغزل برنامه مدیریت جهانی وی) و یارانهها (بیت الغزل برنامه عدالت اجتماعی وی) است. او می دانست که همه نیروهای سیاسی درون حکومت عمل ثبت نام وی را تقبیح می کنند و آگاهانه این تقبیح را برگزیده است تا در برابر خامنهای قرار گیرد.
احمدی نژاد بعد از هشت سال ریاست قوه مجریه، هزاران دیداری که با ایرانیان داخل و خارج داشته و میلیونها نامهای که در سراسر کشور در سفرهای استانی جمع آوری کرده به این نکته رسیده است که جریان عدالت گرا در ایران نمایندهای در درون حکومت ندارد و خامنهای فقرا را نمایندگی نمی کند. او بر این باور است که علی رغم هشت سال تلاش ناموفق با اتکا بر 700 میلیارد دلار درآمد نفتی هنوز می تواند مردم فقیر و بیکار را در پشت سر خود جمع کند (با وعدهی یارانه ی 250 هزار تومانی که از زبان بقایی عرضه شد). او عدالت گرایی سوسیالیستی خود را با موعودگرایی شیعه و گسترش طلبی ایرانی (مدیریت جهانی) پیوند می زند تا بتواند بسیج اجتماعی موفق تری داشته باشد. احمدی نژاد با جهت دادن افکار عمومی داخلی و خارجی بدین سو که باید او را در معادلات سیاسی مستقل از علی خامنهای لحاظ کنند می خواهد طرفداران عدالت اجتماعی توزیعی (سوسیالیستهای ایرانی داخل و خارج کشور) را در برابر این واقعیت قرار دهد که آنها در میان مخالفان حکومت که احمدی نژاد نیز اخیرا بدانها پیوسته هیچ گزینهای بهتر از وی ندارند.
«من فرق دارم»
ثبت نام احمدی نژاد بیان صریح این نکته است که وی با دیگر سیاستمداران در چارچوب نظام فرق دارد و اعلام این که غیر از وی کسی در میان نیروهای خودی و دارای مقام (عضو مجمع تشخیص مصلحت) جربزه و شجاعت کافی برای عمل برخلاف نظر صریح علی خامنهای را ندارد. رفسنجانی با سخنان غیر مستقیم خامنهای همیشه میدان را خالی می کرد چه برسد به سخنان مستقیم وی. خاتمی حتی نقض عادیترین حقوق خود (مثل منع مسافرت به خارج کشور یا مصاحبه با رسانهها) را یادآور نمی شود؛ روحانی نیز در برابر مخالفتهای خامنهای (سخنان خامنهای در ابتدای سال ۹۶ در نقد برنامههای اقتصادی دولت) به گونهای رفتار می کند که گویی آنها را نشنیده است؛ حتی موسوی و کروبی مستقیا و با صراحت به مخالفت با خامنهای اقدام نکردهاند.
احمدی نژاد می داند که دیگر نمی تواند به عنوان رئیس دولت در سیاست جمهوری اسلامی نقش بازی کند و رد صلاحیت وی به دلیل ثبت نام روغن سوخته است. در این حال دو گزینه برای رقم زدن سرنوشت سیاسی پیش پای وی قرار داشت: بازی در چارچوب نظام و تبدیل شدن به یکی از مهرههای کم خاصیت خامنهای در نهادهای انتصابی (مثل مجمع تشخیص مصلحت نظام) که تاثیر چندانی بر روند امور در کشور ندارند یا ایستادن در برابر خامنهای و تبدیل شدن به یکی از رهبران مخالف. او همچنین می داند که خامنهای نه تنها در میان مردم بلکه در میان مقامات چهرهای محبوب نیست و تنها ترس است که مقامات را مطیع وی نگاه داشته است، ترس از دست دادن منافع و ترس از مجازات. او دیده است هرچه افرادی که بخواهند از خامنهای مستقل باشند بیشتر بترسند (مثل خاتمی و رفسنجانی در بیرون حصر و کروبی و موسوی در حصر) بیشتر تحت فشار قرار می گیرند.
«من تاثیر دارم»
ثبت نام وی در کنار بقایی تاکید بر این نکته است که تاثیر سیاسی وی و نزدیکانش پایان نگرفته و حملاتی که بعد از ثبت نام به وی صورت می گیرد (که تنها در عرض 12 ساعت قابل توجه بوده) بیانگر وجود یک پایگاه اجتماعی ویژه برای وی و همفکرانش است. احمدی نژاد همیشه منکر این نظر بوده که وی بر دوش جناح راست یا اصولگرا بالا آمده و امروز هم می خواهد عملا نشان دهد که این جناح بدون وی نمی تواند روحانی را شکست دهد
نفس ثبت نام و بعد رد صلاحیت احمدی نژاد و بقایی این پیام را به سبد رای وی (بخشی از اقشار فقیری که به قول قالیباف شصت درصد مردم را تشکیل می دهند و درآمدشان زیر حداقل درآمدی است) خواهد داد که او با جمنا یا پایداری نیست. نتیجه این امر به ضرر جریان مخالف دولت تمام خواهد شد و روحانی می تواند با درد سر کمتری حتی در دور اول انتخاب شود.
در چارچوب نظام سیاسیای که رهبرش حتی قبل از ثبت نام و نظارت استصوابی برای نامزد شدن نیروهای سیاسی تعیین تکلیف می کند (چه کسی بیاید و چه کسی نیاید) نامزد شدن احمدی نژاد نه تنها برای وی هزینهای ندارد بلکه از هر جهت مفید است:
1) او می تواند از این اهرم برای تایید صلاحیت نامزد مورد نظر دوماش (بقایی؛ نامزد مورد نظر اولش خود وی است) استفاده کند.
2) این بازی احمدی نژاد و یارانش را در برابر تضییقات قضایی آینده کمتر شکننده خواهد کرد و وی می تواند تضییقات آینده را سیاسی و نه قضایی معرفی کند.
3) احمدی نژاد می تواند بخشی از تغییر خواهان مخالف خامنهای را که از اصلاح طلبان دهه هفتادی و وعدههای محقق ناشده و فراموش شدهشان خسته شدهاند به خود جذب کند. او در سیاستهای فرهنگی نیز موضعی شبیه به اصلاح طلبان سابق را در پیش گرفته است؛ در عالم سیاست همان قدر که برنامه و وعده می تواند جذاب باشد ایستادگی و سرسختی هم می تواند چنین ویژگیای پیدا کند.
4) احمدی نژاد واکنش خود به رد صلاحیت بقایی و خودش را مبهم گذاشته و بدین طریق در تصمیم گیری نظام در مورد نامزدها هزینه را بالا برده است، کاری که اصلاح طلبان دههی هفتادی در آن چندان موفق نبودهاند.
بدین ترتیب ثبت نام احمدی نژاد در چارچوب نظام یک چالش جدی به حساب می آید تا حدی که برخی از آن با عنوان فتنه یاد کردهاند، برخی وی را عامل جاسوسی انگلیس خواندهاند و برخی دیگر وی را بلای جان نظام نام دادهاند. با این گونه واکنشها به نظر می آید او در انتقال سه پیام فوق به افکار عمومی موفق بوده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر