قانون شکنی
یا انحراف از مبانی اخلاقی؟
فیروزنجومی
واقعیت آنستکه، پس از گذشت 45 سال، حکومت اسلامی نتوانسته است که حجاب را قانونمند سازد. نه تعریفی از حجاب است و نه بد حجابی. یکی چادر بسر کشد و دیگری مقنعه، یکی روسری دارد و مانتو، یکی گشاد پوشد و دیگری تنگ، یکی بلند و دیگری کوتاه. قانونمند ساختن حجاب نیازمند یونیفرم ساختن آنست. همه یک جور و یک رنگ. درست مثل یونیفرم زندانیان. در واقع همین یکسان و یک رنگ سازی جامعه است که حکومت اسلامی پس از 45 سال نتوانسته است بمرحله اجرا در آورد.
و نیز اگر اصل اخلاق مبتنی است بر پرهیز از شر و بد و اقدام به خوب و نیک، روشن نیست که چگونه ممکن است بد حجابی ارتکاب به شر باشد و نقض هنجارهای اخلاقی؟ چه اگر حجابدار نباشی، نتوانی زیر آن چیزی را پنهان کنی، همان هستی که مینمایی، اگر زیبائی اگر زشت، مینمایی آنچه هستی. از دو رویی بپرهیزی و ظاهر و باطن خود یکی سازی. از این آید کدام شر و بدی؟ سردار پلیس وقتی مبارزه با بد حجابی را امری عقلانی میداند، فراموش میکند که همان عقل، پنهان ساختن را نیز بد و شر، میشمارد. این بدی ها و زشتی ها ست که تمایل به پنهان شدن دارند. پنهان کردن، بد است بآن دلیل که سبب نفی و جود چیزی و یا فریبکاری گردد. حجاب نیز در اصل چیزی جز پنهان ساختن نیست. اگر از بی حجابی شر بر خیزد مسلم است که پنهان سازد آنرا حجابداری. پنهان داشتن، بد است، چون بیماری و انحراف و تباهی را علاج نیست، چون بد و شر هنوز دارای وجودند، و ناپدید نگردند با حجابداری که بنوعی ارتکاب به دروغ است و فریبکاری. پس چیست آنچه که باید در زیر پوشش حجاب قرار گیرد؟ آیا میتواند چیزی بجز زن و وجود زن باشد؟ آیا وجود زن چیزی ست زشت و شرم آور که ضرورتا باید پنهان شود؟ و اگر از پنهانی به بیرون خزد، و چهره خود نمایان سازد، لرزه بر پیکر دینداران افکند و آنها را گمراه و رهسپار آتش جهنم سازد؟ شراره های شهوت و لهو و لعب بر جهد و بآتش کشد بنیان دین و دینداری؟
آیا باین دلیل است که باید نیروهای انتظامی تجهیز و بسیج شوند که وجود و هویت زن با قهر و خشونت، نفی و زیر حجاب پنهان شود؟ آنچه سردار پلیس تهران بد حجابی مینامد، بیانگر مقاومت و مبارزه زنان است علیه آن بینشی و نگرشی که وجود و هویت زن را بر نتابد. نظامی که بر اساس تحقیر و خواری زنان بر پا گردیده است. چگونه ممکن است حق گزینش از زن بستانی، حجاب را بر او تحمیل سازی و بدین وسیله عقل و خردش نفی کنی، اما او را خوار و تحقیر نکنی؟ خود مختاری دلیل عزت نفس انسانی ست، محرومیت از آن انسان را تبدیل کند بیک موجود حیوانی. تحمیل حجاب نفی وجود زن است بمثابه یک موجود خود مختار، توانا بخود آئینی و گزینش های عقلانی. جناب سردار بخوبی آگاه است، اکثر زنان دانشمند، نویسنده، روشنفکر، عالم و محقق همه از بی حجابان بوده اند. و اکثر زنان جهان با پدیده حجاب بیگانه اند. اما نه موجب آفات اجتماعی گردیده اند و نه مرتکب عفت سوزانی.
جناب سردار در پایان سخنانش یاد آور میشود که حجاب یک آسیب چند وجهی ست که باید آنرا نابود ساخت. آری سردار پلیس تهران از چند وجهی بودن حجاب آگاه است ولی از وجه سیاسی و ایدئوژیک آن سخنی بمیان نمیآورد. چرا که هنور حاظر نیست که اعتراف کند که نظام حکومت اسلامی بر بنیان حجاب برپا گردیده است. حجاب پرچم افراشته اسلام فقاهتی ست و یا حکومت دینداران حرفه ای. حجاب نشان تمدن و فرهنگ اسلامی است. وسیله ایست برای حفظ و تداوم ارزش و هنجارها و سنت هایی کهنه و پوسیده بر اساس نفی زن بعنوان یک موجود انسانی. بد حجابی اعتراض و مقاومت است در برابر نظام جبار دین و دینداری و مردسالاری.
چرا که اگر حجاب بر گیری فرو ریزد نظم دینداری. چگونه میتوانی زندگی کنی در یک جامعه اسلامی اگر بر افتد حجاب و حجابداری؟ حجاب نشان سلطه دین است و دینداری، نشان وحشت و هراس است از آزادی. تقلیل انسان خود مختار است بیک حیوان، سزاوار اسارت و بندگی. اگر پنهان نشوند زنان در زیر حجاب شیوع و انتشار یابد فساد و تباهی، گسیخته شود شالوده زندگی خانوادگی. نه اخلاق میماند و نه امنیت اخلاقی. تنها در جامعه اسلامی است که بد حجابی بوجود آورد چنین ضایعات هولناک اجتماعی. اینست که نیروهای انتظامی باید که بسیج و تجهیز شوند تا از بیخ و بن برکنند این آفت و آسیب اجتماعی.
فیروز نجومی
firoz nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjem@gmail.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر