آغازیدن با نام مقدس الله!
فیروز نجومی
بسم الله... شاید مقدس و ساده تر از این عبارت نتوان در سراسر جهان یافت. صدها میلیون نفر با راندن آن بر زبان، زندگی را آغاز میکنند، در لحظه ای که نطفه بسته میشود، در ان زمان که هیچی نیستند و از جهان بی خبر و پاره ای از وجود مادران خود هستند. وای اگر پدران و مادران، یا هر زوج دیگری، در بحبوحه همآغوشی، لذت بری از تن و فرو نشاندن آتش شهوات نفسانی، ایراد «بسم الله» را بدست فراموشی سپرده باشند.
چه احساس شرم و گناهی که بفراموش کاران دست ندهد. چرا که آغازیدن با نام الله است که حلال و حرام بسته شدن نطفه ی ما را تایید و تصدیق میکند. بی دلیل نیست که حلال زاده و یا حرامزاده شناخته میشویم. زیرا که بسته به ضعف و قدرت یادآوری پدران و مادران ما در هنگام همآعوشی. که آیا به خاطر شان بوده است که با نام الله بیاغازند یا نه؟ البته، اگر در دوران کودگی سر براه و سر بزیر و یا به زبانی دیگر تسلیم و مطیع و یا فرمانبر و مقلد باشد، حلال زاده شناخته میشود. انطفه ای ممکن است به حرامی بسته یشود و آن زمانیست که همآغوشی و یا به زبان فقاهتی نزدیکی بین زنان و مردان با راندن نام الله بر زبان آغاز نگردد. چنین موجودی را حرام زاده میخوانیم. چون نطفه اش به حرامی بسته شده است. درست باین دلیل است که حرامزاده رفتاری غیر عادی از خود نشان میدهد، از جمله نافرمانی و سرپیچی. که میشود یکی از خصایل ذاتی حرام زاده. حرام زاده، ذاتا بد است و شر برانگیز. چرا که نطفه اش با نام الله بسته نشده است.
استاد محمد حسین طباطبایی، مولف تفسیر المیزان (در 21 جلد) بزرکترین تاویلگر کلام الهی، قرآن مقدس، در جهان اسلام شیعی، حدیثی از پیامبر اسلام نقل میکند که- بنا بر قول وی مورد قبول سنی و شیعه ست: هر کار با اهمیتی که بنام خدا شروع نشود ناقص میماند(ص 16).
چیزی از ورد به جهان هستی نمیگذرد که میآموزیم، اگر آرزومندی که همه چیز بر وفق مراد، راست و درست انجام شود، طبیعی ست که باید با نام الله آغاز نمایی. مثلا اگر راننده ای و یا رانندگی میکنی و مسئولیت جان دیگران را نیز بر دوش میکشی، صلاح در آن است که نام الله را بر زبان برانی و یا برای اطمینان خاطر در روی شیشه اتومبیل بسم الله را بنویسی. رانندگی زمانی حرفه ای بود که اصلا نیازمند تحصیلات رسمی نبود. اما راننده ای که نوشتن را نمیدانست آموخته بود که بسم الله را بر روی شیشه اتوبوس خود رسم نماید.
در شرایط کنونی هیچ نامه ای نگاشته نمیشود، هیچ کتابی بزیر چاپ نرود، هیچ سخنی ایراد نشود و نیز هیچ سندی نیست که ارائه شود و با نام الله و بسم الله... آغاز نگردد. مهم نیست چقدر پر اهمیت، سندی و یا پیامی و قراردادی، اگر در سر آغاز آن نام الله نقش نبندد، هرگز به امضا نرسد و رسمیت نیابد. بعبارت کلی تری، آغازیدن با نام الله یکی از ضروریات زندگی ست. به چه کس دیگری بجز الله میتوان دل بست و امیدوار بود که ما را از گزند روزگار حفظ نماید و در رو در رویی با مشکلات بکمک ما آید؟ این البته زمانی ست که از دین سخن میرانیم، دین اسلام. اما همین واقعیت را نیز میتوان به زبان سیاست و یا قدرت ایراد نمود و آن پذیرفتن سلطه و تسلیم شدن به اراده الله است، موجودی که خودش را خلق کرده است و بعد جهان هستی را. جهان گردون بر نوک انگشتان الله است که می چرخد. با این وجود ما باورمندان، هرگز احساس نمیکنیم که الله بر وجود ما سلطه افکنده است. بدون آنکه به ضعف خود اعتراف کنیم خود را محتاج و وابسته به الله میدانیم. با نام الله آغاز میکنیم به آن دلیل که در دست های پرقدرت الله خود را در آسایش و امنیت احساس میکنیم.
روشن است که اگر نطفه ی ما با نام الله بسته شده باشد که حتما بسته شده است، بدان معنا است که الله- با وجود ما عجین گشته است. همانگونه که نپرسیم چرا قلب ما میزند و یا چگونه ریه ها و هریک از اعضای بدن ما کار میکند، از خود نیز هرگز نپرسیم که الله در وجود ما چه میکند؟ چگونه در وجود مان وارد شده است؟ آیا الله وجدان درون ما ست و ما را در اختیار خود دارد؟ البته که شناخت قدرتی ماورایی، اقتدار و علم و دانشی که به الله نسبت داده میشود ناشناختنی ست. چون نا محدود است و لایتناهی. نادر هستند آنان که میتوانند نا شناختنی را مورد شناسایی قرار دهند و اماده باشند در راهی چنین پر مخاطره، راه خدایی و یا شناسایی خدا قدم بر نهند. نیز، بسی بسیار مهم است که بیاد داشته باشیم که شناخت الله بر شناخت خویشتن ارجحیت دارد. یعنی که برای غرق شدن در دریای بیکران علم و دانش الله، مستلزم فراموشی خود است و بریدن از نفسانیات و ریاضت بسیار، تا آن حد که تقدس می یابد. بآن دلیل که زبان الله را میتوان آموخت، زبان قرآن را که الله خود در آن سخن میگوید، دستورات، فرمانها و احکام خود را برای زندگی بشر صادر و ما را بسوی راه مستقیم هدایت میکند. تنها فقها ومجتهدین و مراجع تقلیداند میتوانند احکام ضروری زمان را در تبعیت از اراده الله صلدر به بندگان الله ابلاغ نمایند. آنها هستند که در یافته اند که چگونه و به چه دلیلی الله نام یکی از سه بت بزرگ کعبه را برای خود برگزیده است. اینان، مجتهدین و آخوندها و فقها، در واقع، متخصصین فهم و درک زبان الله هستند. الله خود هرگز فکر نمیکرد که شناخت او و فهم سخنان ش به یک حرفه ای ممتاز تبدیل بشود.
نیازی شاید به توضیح نباشد که شناخت عامه ی مردم از الله و حتی تحصیل کرده ها، از درک و فهم زبان الله ریشه نمیگیرد بلکه از عدم شناخت او و نداشتن توانایی فهمیدن زبان و اندیشه ی الله، آن قدرت نقصان ناپذیر ریشه بر گرفته است. چگونه عقل کوتاه بشر میتواند به عقل بلند و لایتناهی الله برسد؟ حتی تحصیل کرده ها نیز قادر به غور در کلمه ی پر قدرت و سحر انگیز الله نیستند. هم چنانکه اشاره شد، فهم زبان الله، ویژه ی آنانی ست که از این جهان بریده. چشم بر لذایذ مادی، بویژه لذت تن بسته، تمنای جنس مخالف را در خود کشته و بر وسائس شیطانی فائق آمده اند. تنها در آن زمان است که تقدس یافتگان، میتوانند به منویات ظاهری و باطنی الله واقف گردند. به تعبیر و تفسیر این از خود گذشتگان و ریاضت کشان، از کلام الله است که باید گوش فرا دهیم، اگر بخواهیم رمز و راز «بسم الله» را بگشائیم.
بدین منظور بعید بنظر میرسد که بتوان منبعی یافت معتبر تر از «تفسیر المیزان» که به زبان عربی- زبان علمی حوزه های علمیه، همچنانکه زودتر اشاره شد ، بدست استاد آیت الله محمد حسین طباطبایی نگاشته شده است که بوسیله ی مرجع تقلید دیگری همچون آیت الله مکارم شیرازی ترجمه شده است همراه پاورقی هایی که آیت الله مرتضی مطهری بر آنها نوشته است. که خود بیانگر برکندن کوهی عظیم است از جای خود بدست موجوداتی کوچک و حقیر. استاد طباطبایی شاید در شماراولین «طلبه» ها بوده است که نگاهی فلسفی به کتاب قرآن را برغم مخالفتهای آیت الله های محافظه کار در دوران مرجعیت آیت الله بروجردی، آنان که تنها معانی و مفاهیم ظاهری قرآن را قابل فهم میدانستند، به حوزه علمیه قم برد و بکار تفسیر و تاویل و تفحص و تدریس قرآن پرداخت. بنا براین، ما اگر بیاندیشیم که زمان آن رسیده است که از خود بپرسیم چرا همه چیز باید به اسم الله آغاز گردد و چرا الله چنین نامی بر خود نهاده و این قدرت سحر انگیز را چگونه کسب کرده است به تاویل استاد طباطبایی در جلد اول تفسیرالمیزان باید رجوع کنیم.
اینجا لازم به یاد آوری ست که استاد روش و یا متد خود را در فهم قرآن، تاویل میخواند. یعنی باز گرداندن الفاظ با معانی ظاهری که با روش تفسیر مورد فهم قرار میگیرد، به اصل و ریشه ی قرانی آنها، به معنا و مفاهیم باطنی شان. تنها با رجوع به عقل و استدلال درون قرآن است که میتوان مفاهیم ظاهری و باطنی آنها را مورد فهم قرار داد. تاویل قران با قران، تنها روشی ست که میتواند شناخت الله را از هرگونه شائبه تاثیر، نفوذ و یا تعصب شخصی برهاند، گویی که چنین چیزی ممکن است و یا امکان پذیر است که در شناخت الله غرق شوی، چه رنجها و ریاضت ها تحمل نکنی و آنچه را که یافتی چیزی جز حقیقت مطلق و نهایی نخوانی، بدون کوچکترین تاثیری از نظر و خواست خویش حتی بطورناخود آگاه. آیا اعجاب آور نخواهد بود؟
استاد طباطبایی، نیز، تفسیرالمیزان را با تاویل "بسم الله الرحمان الرحیم،" آغاز میکند. اما، اینجا بر تاویل «بسم الله» متمرکز میشویم. استاد در جستجوی ریشه معنی بسم الله و برگزیدن نام الله، ابتدا به فلسفه نامگذاری در فرهنگ بشر می پردازد و میگوید که مردم نام های حرمت انگیز و پر احترام بر اشیا و اشخاص می نهادند که ماندنی بشوند:
مثلا، بسیاری از مردم برای احیاء نام پدران خود، آنرا بر یکی از فرزندان خویش میگذارند تا همواره بیاد آنها بوده باشد.
این، رسمی رایج بوده است در میان مردم جهان از جمله مردم بیابانگرد و بادیه نشین عرب. بنابر قول استاد طباطبائی، الله، خداوند یکتا و یگانه، نیز، از این رسم رایج میان مردم عرب بهره برده و کلام بزرگ خود، قران کریم را با این گلمه آغاز کرده است و آنرا بنام نامی خود افتتاح فرموده است، بنام الله، نامی که بیش از هر نام دیگری در جامعه آن دوران بکار برده میشد
استاد، تفسیرالمیران را با تاویل بسم الله... آغاز میکند که هم برای شناسایی افراد و اشیا بکار برده میشود و هم بعنوان نشانی از معانی عمیقتر، مثل، کلمه عالم که هم دلالت دارد به جهانی که در آن زندگی میکنیم و هم دلالت دارد به ذات عالم، یا بنا برقول افلاطون، جهان سایه ها . اما، استاد بحث در باره معضل اسم را از اعتبار خارج، بر آن خط بطلان میکشد و میگوید: این مطالب یک تحلیل عقلی بیش نیست و نمیتوان آنرا بعنوان یک معنی لغوی پذیرفت اگر چه اعتراف میکند که در صدر اسلام بحث هایی نظیر آیا اسم عین مسما ست و یا غیر آن در گرفته بوده است. حال آنکه وی اظهار میدارد که:پاسخ اینگونه سوالات امروز برای ما به اندازه ای روشن است که احتیاج به بحث و گفتگو ندارد. با این وجود، وی اظهار میدارد که
الله اسم مخصوص خداست چرا که در میان مردم از الفاظی بوده است که بیش از هر لفظ دیگری تکرار شده است از اینرو الله نامی شده است ویژه خدا. همچنانکه وی خاطر نشان میکند که برگزیدن "این اسم (الله- مولف) نام گذاری خاصی نداشته و بواسطه استعمال زیاد ( بهمان ماده اصلی)- که الله اول «الاله» بوده است و بمعنی پرستش و یا حیرانی از قدرت جهانشمول الله بوده است.
اما، اینجا چاره ای نیست مگر جستجوی ریشه معانی «اسم» و «الله» را معلق بگذاریم. چون ما را در فهم قدرت سحر انگیز «بسم الله،» قدرتی مطلق و نامتناهی، بجایی نمیبرد. چرا که هنوز نتوانسته ایم بفهمیم که چرا باورمند هر کاری را باید با نام الله آغاز کند این ضرورت آغازیدن با نام الله از کجا بر خاسته است؟ کیست که میگوید باید با نام الله بیاغازیم. این پاسخ را استاد طباطبایی قبل از آنکه وارد بحث در باره اسم و نام الله شود، به تاویل معانی آن در متن کلی سوره حمد، سوره ای که کتاب قران با آن آغاز میگردد می پردازد و میگوید که:
چون غرض نهایی از سوره حمد، بطور یکه از آیاتش پیداست، ستایش خدا، اظهار بندگی، پرستش او، و بالاخره در خواست کمک و راهنمایی از او ست، و در واقع سخنی است که خدا برای تعلیم و سر مشق بندگان، از جانب آن میگوید، لذا این مقصد مهم باید بنام مقدس او شروع شود - یعنی خداوندا بنام تو ستایش و اظهار بندگی میکنیم(ص 17).
فهمیدید چه گفت؟ فهمیدید که چرا همه چیز را باید با نام الله آغاز نماییم؟ اما، واقعیت اینست که استاد حرفه اش پنهان ساختن حقیقت است و راز و رمزها نه آشکار ساختن آنان. که این الله است که فرمان میدهد که بشر بنام او آغاز کند، و به او درس بندگی و چگونه بنده بودن را میآموزد. این ضرورت اعلام بندگی و عبودیت است که باید همه چیز را با نام الله آغاز نمود، عادتی که در ما نهادین گشته است، یعنی براحتی لفظی را بزبان میرانیم بدون آنکه به معانی و مفاهیم اسارت بار آن آگاه باشیم. این بدان معناست که در شرایط کنونی بسم الله همان معنی را میدهد که الله در نظر داشته است: اظهار تسلیم و اطاعت، استعانت خواستن، اعتراف به ضعف و ناتوانی ، خود را هیچ و الله را همه چیز کردن، موجودی ماورایی که فرمان میدهد، موجودی که هرچه بیشتر او را میجوئی هر چه افزون تر باید ابراز بندگی و عبودیت، نمایی، برغم این واقعیت که این الله است، همچنانکه استاد زودتر بدان اشاره نمود که از بشر فعل نامگذاری را میآموزد و نام الله را برای خود بر میگیزند. بعبارت دیگر، بنا بر تاویل استاد، الله است که از بندگان و رسم و رسوم آنها میآموزد و نام الله را بر میگزیند و بزبان بخش کوچکی از جهان بشریت سخن میگوید. این است راز و رمز آغازیدن بنام الله.
روشن است که اگر بگوییم که ما نسل پس از نسل چیزی را بزبان رانده ایم که خوی بندگی، خوی تسلیم و اطاعت را در سرشت ما نهاده است، سخنی به گزاف نگفته ایم. ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که یک شبه حرمت آزادی را برتر از حرمت الله بدانیم. اما تا زمانیکه اولی جانشین دومی نشده است نمیتوان انتظار داشت که از بندهای احکام خشک و انعطاف ناپذیر، تعصب و تبعیض و جزم اندیشی و مطلق گرایی دست بکشیم، چنان شیفته ی آزادی شویم که به بی حرمتی به الله، نیز، حرمت نهیم.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر